غفلت ۵ ؛ انواع غفلت
۱۴۰۰-۰۶-۲۸ ۱۴۰۲-۱۰-۰۹ ۱۴:۲۱غفلت ۵ ؛ انواع غفلت

غفلت ۵ ؛ انواع غفلت
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
طلیعه: حکایت کاشفه مرد زاهد درباره غفلت مردم
در کتاب «لئالى الاخبار»[۱] حکایتى از زاهدى نقل میکند که او گفته بود: بین من و جنّى، دوستى و الفتى بود، روزى در مسجد نشسته بودم، به من گفت: این مردم را در مسجد چگونه میبینى؟ گفتم بعضى را در خواب و بعضى را در بیدارى میبینم، گفت: بر سر آنها چه میبینى؟ گفتم: هیچ چیز. چشمم را با دستش باز کرد و مالید، پس دیدم بر سر هر کدام کلاغى است که بعضى از آن کلاغها به طور کامل آن فرد را با بال هایشان میپوشانند که چشم من نمیدید و بعضى را گاهى میپوشاند و گاهى بالش را بلند میکرد، گفتم: این چیست؟ گفت: این شیاطین بر سر آنها نشسته و به قدر غفلت هر کدام بر آنها مستولى میشوند، سپس این آیه را تلاوت کرد: (و کسى که از ذکر خداوند رحمان اعراض و غفلت کند براى او شیطانى گماریم و او رفیق و همراه او است)[۲].
۱- اهمیت غفلت
۱/۱-همنشین شدن شیطان
و امام سجاد علیهالسلام در دعایی میفرمایند: خدایا ما را از خواب غفلت بیدار کن تا به شیطان نگرویم. از این دعا استفاده میشود که اگر در غفلت بمانیم خطر بسیار بزرگی بر سر راه ماست که از شیطان پیروی کنیم و از پیروان او باشیم.
« بار خدایا، حقیقت هر باطل را که شیطان در چشم ما می آراید به ما بشناسان و از خواب غفلت بیدارمان ساز که بدو نگرویم.» [۳]
۱/۲-غافل نبودن نعمتی از جانب خداوند
اینکه انسان از شر شیطان راحت شود و غافل نباشد و همنشینش نشود و شیطان بر او مسلط نشود به تعبیر امیرالمومنین علیهالسلام یک رزق است که خداوند به انسانها میدهد و آموزش اهل بیت بر دعا کردن برای رهایی از غفلت بر همین اصل است. یعنی میخواهید دعا کنید و رزق و روزی میخواهید این رزق را هم از خداوند طلب کنید.
امام علی علیهالسلام فرمودند: بیداری در دین، نعمتی است که روزی افراد می شود. [۴]
۱/۳-بهشت جزای کسی که غافل نیست
بالاتر اینکه این رزق فقط به درد دنیا نمیخورد بلکه رسول گرامى صلی الله علیه و آله فرمودند: بهشت را هم به کسی میدهند که غافل نباشد و غافلانه زندگی نکند.
(یاد کننده خدا در بین غافلین مثل جنگ کننده [در راه خدا] در بین فرار کنندگان [از میدان جنگ] است و جنگ کننده در راه خدا در میان فرار کنندگان، بهشت براى او است.[۵]
۲-انواع غفلت
البته باید بدانیم غفلت انواعی دارد و بسته به نوع غفلت آثارش هم بدتر و شدیدتر میشود.
۲/۱-غفلت موقت
اولین نوع غفلت غفلتهایی است که راه حل دارد و رفع میشود، ولی رفع غفلت دائمی دشوار و یا نشدنی است. غفلت زودگذر و موقت با بیداری و به خود آمدن ریشهکن میشود، و یا با یک تذکر از بین میرود.
یک زمانی خادم امام صادق علیهالسلام، پیرمردی بود که مرکب آن حضرت را به مسجد و هر جایی که امام صادق میخواست برود میبرد و نگه میداشت. روزی خادم حضرت جلوی در مسجد بود، مرکب حضرت را نگه داشته بود. چند نفر از خراسان به مدینه آمده بودند تا امام علیهالسلام را ببینند.
یکی از آن مردها به این شخصی که خادم بود گفت: آیا حاضری با من معاملهای کنی؟ خادم گفت: چه معاملهای؟ مرد خراسانی گفت: من ثروت زیادی در خراسان دارم، نصف ثروتم را حاضرم به تو بدهم مبلغ بسیار زیادی بود و تو خادمی امام صادق علیهالسلام را به من بده.
خادم امام صادق خیلی خوشحال شد و گفت اجازه دهید با امام در این باره مشورت کنم. خادم نزد امام رفت و عرض کرد: اگر خدا در این آخر عمری خیری برای ما پیش آورده باشد، آیا شما آن را منع میکنی؟ حضرت فرمودند: خیر، اتفاقاً خودم تو را در این امر کمک خواهم کرد. خادم عرض کرد: مردی از خراسان آمده و حاضر است نصف ثروتش را به من بدهد تا من مقام خدمتکاری شما و نگه داشتن اسب شما را به او بدهم؟ امام صادق علیهالسلام فرمودند: اگر خودت مایل هستی بروی، برو، من شما را دعا میکنم.
وقتی خادم داشت میرفت، هنوز به جلوی درب مسجد نرسیده بود که امام علیهالسلام او را صدا کردند و فرمودند: برگرد؛ چون حق به گردن ما داری و مدت زیادی با ما بودی، چیزی به تو میگویم آن وقت اگر خواستی بروی، برو.
«امام فرمودند: روز قیامت که میشود، فریاد وانفسای همه بلند است، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله متمسک به انوار الهی میشود، امیرالمؤمنین علیهالسلام دست به دامان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله است و ما اهلبیت دست به دامان امیرالمؤمنین هستیم و تمام شیعیان ما که انبیاء هم جزو آنان هستند، همه دست به دامان ما هستند. ما با کسانی که متمسک به ما هستند وارد بهشت میشویم و هرکه به ما نزدیکتر باشد، همنشین ما در بهشت است؛ حالا اگر میخواهی بروی برو.»
خادم رفت و به آن مرد خراسانی گفت: نصف ثروت تو فلان مبلغ میشود، اگر نصف دیگرش را هم روی آن بگذاری و علاوه بر این، تمام ثروت دنیا را به من بدهی، غلامی امام صادق علیهالسلام را با آن عوض نمیکنم.
موعظه و تدبر در قرآن، خواندن و شنیدن روایات و کتبی که در مورد مرگ و قیامت است، از جمله این راههاست. گاهی اینکه به ما سفارش میکنند به تشییع جنازه و عیادت بیمار برای این است که اگر غفلتی داریم ما را به خود آورد. ولی برخی از ما تشییع جنازه میرویم ولی به جای اینکه درس بگیریم میگوییم و میخندیم.
امام علی علیهالسلام در سخنی حکیمانه به شخصی که در تشیع جنازه می خندید، فرمودند: «گویى مرگ بر غیر ما نوشته شده و گویى این مردگان مسافرانى هستند که به سوی ما باز میگردند…». در واقع خندیدن در تشییع جنازه آن هم با صداى بلند، نشانه نهایت غفلت و بى خبرى است. سپس میفرماید: «ما آنها را در قبرشان جاى مى دهیم و میراث آنها را مى خوریم، گویى بعد از آنها جاودانه مى مانیم» و در پایان می فرمایند: «این واعظ براى شما کافى است که همه روز مردگانى را مى نگرید که آن ها را به سوى گورهایشان مى برند بى آنکه خودشان بخواهند.
علاوه براین موارد رفتن به آسایشگاه جانبازان، عیادت بیمار و سر سفره نشستن با فقرا و … هم از جمله راههای زدودن غفلت موقت است.
۲/۲-غفلت مستقر؛
غفلتی که پایدار است و ملکه شده است.
بیان شد که غفلت از افعال قلب است و در این مرحله ماندگار شده است و به مرحله اعضا و جوارح میرسد و قلب او قفل خورده است و این شخص غیر ذاکر و بی التفات است که این قسم قطعاً حرام است و شامل (اولئک کالانعام) میشود. غفلت دائمی غفلتی است که انسان از اول تا آخر عمر غافل است و هنگام مرگ از غفلت خارج میشود که کاری نمیتوان کرد.
مقام گاهى مایه غفلت و اعراض دائمی از خداوند است، فرعون که از آیات خدا غافل شده و با نصایح موسى علیه السلام متّعظ و پند پذیر نبود و قلب خواب او بیدار نشد، در قوم خود فریاد زد:
اى قوم من آیا پادشاهى مصر براى من نیست در حالى که این نهرها از زیر من جارى است؟[۶]
او مست مقام پادشاهى خود بود و در عالم بىخبرى از حقایق عالم حرکت میکرد، تا این که با فرو رفتن زیر آب نیل به هوش آمده و بیدار شد، ولى دیگر دیر شده بود و وقتى طلب نجات کرد، جبرئیل لجنى در دهان او کوبید و گفت الان حق روشن شد؟ این همه در خواب بودى و حق را نشناختى ؟!
نه تنها فرعون که تاریخ بسیار نمونههائى دارد، تمام سلاطین و فرماندهان بىخبر عالم که مغرور از باده مقام شدند، یزید و معاویه و دیگر خلفاى بنىامیه و بنىعباس و هیتلرها و چنگیزها از این دسته بودند.
شاید برخی بگویند که ما خدارا شکر مقام و منصبی نداریم. اما باید عرض کنم که درست است که ما مقام و منصبی نداریم اما برخی در خانه خود فرعون هستند و ظلم میکنند به اهل خانه، اهل خانه از دستشان درعذابند طرف وقتی میرود بیرون زن و بچه اش یک نفس راحتی میکشند.
همچنین یکی دیگر از مواردی که باعث غفلت مستقر و دائمی میشود همنشین بد است.
خداوند درقرآن کریم می فرمایند: روز قیامت که میشود عده ای انگشتان دستانشان را گاز میگیرند و از روی حسرت میگویند: ای وای!کاش فلانی را دوست خود نگرفته بودم! او بود که مرا به گمراهی کشانید؛ پس از آن که قرآن به من رسیده بود و شیطان همواره فرو گذارنده انسان است.[۷]
مراقب همنشین خود باشیم ببینید با چه کسی نشست و برخاست میکنید. ممکن است برای بسیاری از این همنشینی ها کاملا در غفلت فرو رویم و وقتی در قیامت آگاه میشویم چاره ای جز حسرت و ناراحتی نداریم.
به قول سنایی شاعر:
منشین با بدان که صحبت بد گر چه پاکی تو را پلید کند
آفتاب ار چه روشنست او را پارهای ابر ناپدید کند
۲/۳-غفلت مضاعف؛
مرحله بالاتر از مرحله قبل که در جهل مرکب داخل میشود. آنقدر شخص غافل است که به جهل مرکب تبدیل شده است و روز را شب تصور میکند. علاوه بر اینکه غافل است از غفلت خود خبر ندارد.
بسیاری از افراد هستند که نسبت به مسائلی جهل دارند و غافل هستند اما وقتی هم که میگوییم مشاوره برو و با یک بزرگتر که تجربه بیشتری دارد مشورت کن میگوید من خودم از همه ببشتر متوجه هستم و کار خودش را میکند مثل کسی که ماشینش خراب است میگوییم ببر پیش مکانیک میگوید من خودم مکانیک هستم میزند و خراب ترش میکند.
بسیاری از مسائل و مشکلات زندگی ازهمین باب هست که هیچکدام حاضر نیستند بروند یاد بگیرند و از این غفلت خطرناک بیرون بیایند.
فردی که دچار غفلت مضاعف است دچار بیداری پنداری است و غفلت خود را در عین بیدارى مى پندارد و لذا از هشدار مشفقانه دیگران بیزارى میجوید. کسی که دچار غفلت مضاعف شده است، ممکن است خود در زمره هشدار دهندگان باشد به دیگران توصیه میکند اما غافل است که همین توصیه راه حل خودش هم هست.
کسی که در مهمانی به کس دیگری میگوید پسرت را نزن ولی خودش در خانه بچه اش را کتک میزند این در غفلت مضاعف است. کسی که به دیگران که میخواهند از هم جداشوند توصیه میکند که باهم بسازید حرمت هم را حفظ کنید. اما خودش در خانه بر سر زن وبچه فریاد میزند و حرمتشان را حفظ نمی کند در غفلت مضاعف است.
و کسی که در غفلت مضاعف است وقتی مثل آن ماشین که طرف نمیداند و خرابش کرده است زندگی را هم نابود میکند و از بین میبرد تازه میفهمد که دیگر خیلی دیر شده است.
۳-راهکار نجات از غفلت
۳/۱-نمازخواندن
اداى نماز در وقت مقرّر و با حضور قلب و توجّه به محتواى راز و نیاز و مناجات با خدا، قلب را صیقل داده و زنگار غفلت را از آینه روح مىزداید.
امام باقر علیه السلام در این رابطه مىفرمایند: اگر هر فرد با ایمانى، نمازهاى واجب را به موقع و به طور صحیح انجام دهد، از غافلان نخواهد بود.[۸]
یکی از علماء از کربلا و نجف برمیگشت ولی در راه برگشت در اطراف کرمانشاه و همدان گرفتار دزدان شده و هر چه او و رفقایش داشتند، همه را سارقین غارت نمودند.
آن عالم میگوید : من کتابی داشتم که سالها با زحمت و مشقّت زیادی آن را نوشته بودم و چون بسبار مورد علاقه ام بود در سفر و حضر با من همراه بود، اتفاقاً کتاب یاد شده نیز به سرقت رفت، به ناچار به یکی از سارقین گفتم من کتابی در میان اموالم داشتم که شما آن را به غارت برده اید و اگر ممکن است آن را به من برگردانید زیرا به درد شما نمی خورد
آن شخص گفت: ما بدون اجازه رئیس نمیتوانیم کتاب شما را پس بدهیم و اصلاً حق نداریم دست به اموال بزنیم.
لذا من به همراهی آن دزد به نزد رئیسشان رفتیم، وقتی وارد شدیم دیدم که رئیس دزدها نماز میخواند. موقعی که از نماز فارغ شد آن دزد به رئیس خود گفت:
این عالم یک کتابی بین اموال دارد و آن را میخواهد و ما بدون اجازهی شما نخواستیم بدهیم.
من به رئیس دزدها گفتم: اگر شما رئیس راهزنان هستید، پس این نماز خواندن چرا؟ نماز کجا؟ دزدی کجا؟ گفت: درست است که من رئیس راهزنان هستم ولی چیزی که هست، انسان نباید رابطهی خود را با خدا به کلّی قطع کند و از خدا تماماً روی گردان شود، بلکه باید یک راه آشتی را باقی گذارد. حالا که شما عالمید به احترام شما اموال را برمی گردانیم و دستور داد همین کار را کردند و ما هم خوشحال با اموالمان به راهمان ادامه دادیم.
پس از مدّتی که به کربلا و نجف برگشتم، روزی در حرم امام حسین علیهالسّلام همان مرد را دیدم که با حال خضوع و خشوع گریه و دعا میکرد. وقتی که مرا دید شناخت و گفت:مرا می شناسی؟
گفتم: آری!
گفت: چون نماز را ترک نکردم و رابطه ام با خدا ادامه داشت، خدا هم توفیق توبه داده و از دزدی دست برداشتم و هر چه از اموال مردم نزد من بود، به صاحبانشان برگرداندم و هر که را نمی شناختم از طرف آنها صدقه دادم و اکنون توفیق توبه و زیارت پیدا کردهام.
۳/۲- قرائت قرآن
در کتاب شریف «اصول کافی» در باب فضل قرآن، روایات متعددی با سرفصلهای گوناگون وجود دارد، روایاتی که هماکنون درصدد بازگویی آن هستم در رابطه با کمیت و تعداد قرائت قرآن از معصوم علیهالسلام صادر شده است که حضرت فرمودند: کسی که در شبانه روز ۱۰ آیه از قرآن را بخواند این شخص از غافلین به حساب نمیآید.[۹]
در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است که اگر کسی هر شب این سوره را بخواند، جزو غافلین نخواهد بود. در آخرالزمان عوامل غفلت بسیار زیاد است و اگر انسان گردگیری نکند مدفون میشود و چه بسا که نور ایمان در فرد کم رنگ و کم فروغ میشود. بنابراین یکی از چیزهایی که از انسان غفلت زدایی می کند قرائت سوره ی واقعه همراه با توجه است. اگر آفت غفلت از زندگی انسان کم شود، برکات زیادی وارد زندگی او میشود. این برکات هم معنوی و هم مادی است. اگر کسی سوره ی واقعه را هر شب جمعه بخواند و بر روی این کار مداومت داشته باشد، فقر از زندگی او بیرون میرود.
. در اینجا داستان یک جوان استرالیایی که با قرآن هدایت شده است، را به صورت خلاصه عرض میکنم. آنطوری که همحجرهای این جوان استرالیایی(در حوزۀ علمیۀ قم) تعریف کرده است، این جوان پس از پایان دوران دبیرستان، به دنبال کشف حقیقت، آواره افکار گوناگون میشود. او احساس میکند مسیحیت به دلیل تعارضهای زیادی که دارد نمیتواند راه درست رسیدن به حقیقت باشد. به همین دلیل از مسیحیت روی گردان میشود و به عرفانهای سرخپوستی روی میآورد. پس از مدتی آن را هم رها میکند و لائیک میشود. پس از یک زندگی مفصل به سبک لائیک، به سراغ هندوئیزم میرود و… سرانجام، کارش به آلمان و صحبت با یکی از فیلسوفان آن دیار کشیده میشود؛ اما فلسفه آلمانی هم او را راضی نمیکند. دست آخر نرسیدن به حقیقت راهی جز خودکشی در رودخانه راین برای او باقی نمیگذارد.
- او میگوید: همان روزی که میخواستم بروم و خودکشی کنم، وقتی میخواستم از اتاقم خارج شوم و کلید را از روی میز بردارم؛ چشمم به کتابی افتاد که چند روز پیش خریده بودم و آن «ترجمه انگلیسی قرآن» بود. میخواستم بیتفاوت از کنارش رد شوم چون گمان نمیکردم اسلام تروریستی، حرفی از سعادت داشته باشد! اما دو دل شدم که از قرآن تروریستها بگذرم یا نه؟ دست آخر تصمیم گرفتم قرآن را به همراه خودم ببرم و در مترو نگاهی به آن بیاندازم و پس از آن به داخل رودخانه پرتابش کنم و خودم را هم بکُشم و خلاص شوم.
- در حالی که داشتم برای خودکشی میرفتم، در مترو قرآن را از جیبم بیرون کشیدم و باز کردم. در همان ابتدای قرآن دیدم نوشته است: «این کتابی است که هیچ شکّ و تردیدی در آن راه ندارد»[۱۰] خیلی بدم آمد. چون هیچ نویسندهای هرچقدر هم «از خود متشکر» باشد، نمیتواند اینقدر مطمئن از خودش سخن بگوید و چنین ادعای بزرگی کند. ادامه دادم تا تردیدی در همان صفحه اول پیدا کنم؛ تا روی نویسنده را کم کنم؛ اما تردید پیدا نشد. به صفحه دوم رفتم تا تردید را بیابم؛ اما پیدا نشد. به صفحه سوم و چهارم و بیست و چندم رفتم؛ اما تردید پیدا نشد. مترو مدتها بود که از ایستگاه راین(محل پیشبینی شده برای خودکشی) عبور کرده بود و به آخر خط رسیده بود. روی من کم شده بود و دلم روشن شده بود.
- این جوان استرالیایی وقتی دربارۀ اولین لحظات مواجهاش با قرآن توضیح میداد، اشک میریخت. میدانید چرا؟ چون آیات قرآن، اول آدم را میزند و وقتی او متنبّه شد و بیدار شد، او را در آغوش میگیرد و دلش را نرم میکند. یعنی بعد از یک موعظه و تنبیه، قلب تو را شفا میدهد و هدایت میکند.[۱۱]
۳/۳-دائم الذکر
عامل مؤثر دیگر براى زدودن آثار غفلت استمرار و دوام ذکر است یاد خدا دل را بیدار مىکند، روح را صفا مىبخشد و چشم بصیرت را بینا مىسازد و در پرتوى آن، انسان، حق را حق مىبیند و باطل را باطل و قادر به تشخیص دوست و دشمن سعادت خود مىشود.
لذا امیرمؤمنان على علیه السلام مىفرمایند: با استمرار یاد خدا، آثار غفلت زدوده مىشود.[۱۲]
البته ذکر باید همراه با فکر باشد
شهید مطهری درباره خواجه ربیع یکی از کسانی که بسیار ذکر میگفت و خیلی زیاد اهل ذکر گفتن بود میفرمایند: این آدم در دوران ستمگری مانند معاویه و ستمگر تری مانند یزید بن معاویه زندگی میکند (معاویه ای که دین خدا را دارد زیر و رو میکند، یزیدی که بزرگ ترین جنایت ها را در تاریخ اسلام مرتکب میشود و تمام زحمات پیغمبر دارد هدر میرود)، آقا رفته یک گوشه ای را انتخاب کرده، شب و روز دائماً مشغول نماز خواندن است و جز ذکر خدا کلمه دیگری به زبانش نمیآید. یک جمله ای هم که به عنوان اظهار تأسف از شهادت حسین بن علی علیه السلام میگوید، بعد پشیمان میشود که اینْ حرفِ دنیا شد، چرا به جای آن سُبْحانَ اللَّه، الْحَمْدُ للَّهِ نگفتم؟ چرا به جای آن یاحَی یا قَیوم نگفتم؟ چرا اللَّهُ اکبَر نگفتم، لا حَوْلَ وَلا قوَّهَ الَّا بِاللَّه نگفتم؟
اینجور ذکرها فایده ای ندارد ذکری فایده دارد که انسان را اهل نجات کند انسان را از غفلت بیدار کند.
بخاطرهمین امیرمؤمنان على علیه السلام در یکى از وصایاى خویش به فرزندش امام حسین علیه السلام فرمودند: اى فرزندم! تفکر، نورانیّت مىبخشد و «غفلت» ظلمت و تاریکى.[۱۳]
بنابراین کسی که اهل ذکر است باید ببیند این ذکر غافلش میکنه یا بیدار؟
چون برخی مواقع میبینید همین نماز و قرآن و ذکر موجب غفلت میشوند چون انسان یا توجه ندارد یا با این زیاد خواندن نفس را خسته میکند و اثر عکس میگزارد.
در بسیاری از روایتهایی که سندش هم صحیح است داریم و مفاد آن روایات این است که: «در عبادات، طریق رِفق را پیشه کنید»[۱۴] یعنی مدارا، مدارا کنید با عبادت؛ به اندازهای که ذهن و نفستان کشش دارد، شوق و عشق دارید، عبادت کنید! خسته میشوید رها کنید. اگر دو رکعت نماز شب خواندید و دیدید گیج هستید، بخوابید، گیجیتان که برطرف شد دو رکعت دیگر. حتماً از انسان التزام نگرفتند که فلان مقدار نماز مستحبّی بخواند؛ نه، اینها را مستحب کردند تا اینکه نفوس، به اندازۀ آنمقداری که استعداد و کشش دارند، انجام دهند.
لذا انسان باید اهل فکر و برنامه باشد و برای عبادات، برنامه ریزی کند.
در یک روایتی وارد است که: شخصی که در عبادات تند میرود، مثل آن اسبسواری است که نه راه را طی میکند و نه پُشت و کمر برای این اسب میگذارد![۱۵]
اگر انسان روی اسب سوار شود و با مدارا برود، هم آن حیوان خسته نشده و هم انسان به مقصد میرسد، یک ساعت دیرتر، یک روز دیرتر؛ امّا اگر تند برود، نه تنها به مقصد نمیرسد، بلکه حیوان هم وسط راه میافتد دیگر، کمر برایش نمیماند.
انسان هم که دنبال عبادت بدود، از آن عبادتهای سنگین، نفس خسته میشود و یکمرتبه رها میکند. لذا میگویند: تب تند، زود سرد میشود.
اشخاصی که بسیار داغ میشوند و مشغول عبادت میشوند، زود خسته شده و رها میکنند. اگر به مدارا و ملایمت به نفسِ خود آنچه را که اشتها دارد کم کم بخورانند و از آنچه مناسب است با او از اذکار و توجّه و… همیشه نفسشان به حال عشق و ذوق است و خسته نمیشوند، و دست هم برنمیدارند و بار را هم روی زمین نمیاندازد.
پی نوشت ها:
[۱] لئالی الاخبار، تویسرکانی، محمد نبی، مکتبه العلامه، قم، ۱۴۱۳ قمری / ۱۳۷۲شمسی، ص ۱۹۰. (۲۰). سوره زخرف، آیه ۳۶.
[۲] وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمَانِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ https://makarem.ir/maaref/l/0401729
[۳] اَللَّهُمَّ وَ مَا سَوَّلَ لَنَا مِنْ بَاطِلٍ فَعَرِّفْنَاهُ وَ أَیقِظْنَا عَنْ سِنَهِ الْغَفْلَهِ بِالرُّکونِ إِلَیهِ صحیفه سجادیه دعای هفدهم
[۴] غررالحکم، ح ۲۰۵۸
[۵] ذَاکِرُ اللّهِ فِى الغَافِلِینَ کَالمُقَاتِلِ فِى الفَارِّینَ وَ المُقَاتِلِ فِى الفَارِّینَ لَهُ الجَنَّهُ المحاسن، برقى، احمد بن محمد بن خالد، محقق / مصحح: محدث، جلال الدین، دار الکتب الإسلامیه، قم، ۱۳۷۱ قمری، چاپ: دوم، ج ۱، ص ۳۹، ۳۵ (ثواب ذکر الله فی الغافلین)
[۶] یا قَومِ اَلَیْسَ لى مُلکُ مصرَ و هذِه الانهارُ تَجرى مِنْ تَحتى [زخرف،۵۱]
[۷] یَا وَیْلَتَىٰ لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِی ۗ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا [فرفان،۲۸-۲۹]
[۸] ایُّمَا مُؤْمِنٍ حَافَظَ عَلَى الصَّلَواتِ الْمَفْرُوضَهِ فَصَلّاهَا لِوَقتِهَا فَلَیْسَ هَذَا مِنَ الْغَافِلین؛ فروع کافى، جلد ۳، صفحه ۲۷۰
[۹] مَنْ قَرَأَ عَشْرَ آیَاتٍ فِی لَیْلَهٍ لَمْ یُکْتَبْ مِنَ الْغَافِلِینَ؛ بحارالانوار ۸۹، ص۱۹۶، ح ۲.
[۱۰] ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ ؛ بقره،۲
[۱۱] مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدىً ؛ یونس،۵۷
[۱۲] بِدَوَامِ ذِکْرِاللّهِ تَنْجابُ الْغَفْلَهُ؛ غررالحکم ،ح۴۲۶۹
[۱۳] اىْ بُنَىَّ الْفِکْرَهُ تُورِثُ نُوراً وَ الْغَفْلَهُ ظُلْمَهً بحار الانوار، جلد ۷۴، صفحه ۲۳۷٫
[۱۴] جهت اطّلاع بیشتر رجوع شود به رسالۀ لبّ اللّباب در سیر و سلوک اُولی الألباب، ص ١٠۶؛ رسالۀ سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، ص ١۴٨، تعلیقه ١.
[۱۵] لکافی، ج ٢، ص ٨٧: «عَن أبیعبدِاللهِ علیه السّلام قالَ: ”قالَ رسولُ اللهِ صلَّی الله علیه و آلهِ: یا علیُّ، إنّ هذا الدّینَ مَتینٌ؛ فأوغِل فیهِ بِرِفقٍ، و لا تُبَغِّض إلیٰ نَفسِکَ عِبادهَ رَبِّکَ، فإنَّ المُنبَتَّ (یَعنی المُفرِطَ) لا ظَهرًا أبقیٰ و لا أرضًا قَطَعَ.“
.






