Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
تربیت دینی 1: سرکارخانم نیلچی زاده سخنرانی 03 (نیلچی تربیتی 1 ن16) متن گردآوری تربیت دینی سرکارخانم نیلچی زاده ؛ گردآوری تربیت دینی

تربیت دینی کودکان ؛ جلسه ۲

Nilchizadeh_Tarbiat04

تربیت دینی کودکان ؛ جلسه ۲

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
اللهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم

سوال: آیا امروز که روز مباهله است شما پیشنهاد خاصی از لحاظ انجام اعمال عبادی دارید؟

پاسخ – سلام به شما و همه ی خوبانی که در روز مباهله دل به محبت اهل بیت (ع) بستند. امیدوارم امروز که روز مباهله است و فردا که روز نزول آیه ی شریفه از سوره ی مبارکه ی هل اتی است، بخشش امیر المومنین به عنوان اینکه انگشتر خود را می بخشند را سر لوحه ی کار خود قرار دهید. این دو روز را ما روزهای گرامی و بسیار بزرگی می دانیم و از ایشان با دعا و نماز و بخشش به سایر مومنین پیروی می کنیم و این امکان را فراهم می کنیم که به همه ی آن امواج معنوی بپیوندیم.

دوستان خوب ما می دانند که درخصوص روزه ی امروز و فردا تأکید ویژه ای شده است. بعد از آن دو مورد نماز که مربوط به امروز است و هنوز وقت آن باقی است و تا قبل از اینکه اذان مغرب گفته شود وقت این دو نماز است. دعا و زیارت جامعه ی سوم را من پیشنهاد می کنم. دوستان بخوانند و همه ی اینها در مفاتیح است. حتماً همدیگر را دعا کنیم تا دعای اهل بیت شامل حال ما شود.

سوال: درباره ی تربیت دینی کودکان زیر هفت سال توضیح بفرمایید.

پاسخ – جلسات قبل گفتیم که راستگویی و صداقت جزو فطرت ما است. همه ی ما انسانها راستی و درستی را دوست داریم مگر اینکه معلم های بدی داشته باشیم و یاد بگیریم که برای اینکه موفق شویم باید دروغ بگوییم. بچه ها تا هفت سالگی که دوره ی سروری آنها است نیاز دارند که از ما یعنی پدر و مادر، مربی ها و از همه ی آنها که دوستشان دارند یک صداقت خیلی زلال ببینند. این حس راستگویی اگر خوب تقویت شود گرایش بچه ها به زشتی ها فوق العاده کم می شود. و از همین جا تربیت حس دوم، حس زیبایی شناسی، زیبایی خواهی و خیرخواهی بوجود می آید. تربیت حس زیبایی یکی از آن چیزهایی است که فلاسفه ی تعلیم و تربیت خیلی به آن تأکید می کنند. اما ما بعنوان کسانی که عشق به خدا، پیامبر و اهل بیت داریم چگونه باید این حس را به شکل صحیح و منظم تربیت کنیم ؟ طبیعتاً برای بچه ای که تا سن هفت سال است توجه به اینکه بتواند پاکی ها را بشناسد و از زشتی ها دوری کند خیلی جدی است. ابتدا باید از چیزهای ملموس شروع کنیم یعنی دیدنی ها و شنیدنی ها. چه چیزهایی خوب است که این بچه ببیند و چه چیزهایی خوب است که نبیند ؟ اینها چیزهایی است که باید به او یاد بدهیم. اما چگونه ؟ من در جلسات قبل به آن اشاره کردم کونوا دعاه الناس بالغیر السنتکم. این روال یکی از روش های اصلی است و یک شاهراه ویژه است برای اینکه اگر خواستیم به هرکسی تا سن صد و بیست سالگی چیزی یاد دهیم بهترین راه این است که قبل از اینکه بگوییم، عمل کنیم.

اما برای سن کودکی و خردسالی بچه ها بهترین روش چیست ؟ بهترین روش بازی است. بازی درمانی که حتی به عنوان یک روش درمانی در روان شناسی تربیتی امروز هم مورد استفاده قرار می گیرد. گفتیم بازی در سن کودکی بچه ها جدی تر از مسائل جدی برای ما بزرگترها است. ما از طریق بازی باید به بچه دیدن خوبی ها و دوری کردن از بدی ها را یاد دهیم. به همین ترتیب از این وادی اعتقادی باید وارد وادی احکام و آداب هم بشویم. یعنی به بچه یاد دهیم که نجس و پاکی را تشخیص دهد. چیزهایی نجس هستند که ارتباط با آنها می تواند به ما آسیب بزند نه اینکه لزوماً مضر باشند. اما در آن زمان و با آن شیوه ای که ما ارتباط برقرار می کنیم می تواند برای ما ایجاد ضرر کند. مثلاً به یک بچه ی کوچک باید یاد دهیم که زمانی که دست او خون می آید و این خون از بدن خارج می شود نجس است و اگر ما به آن دست زدیم باید دست خود را آب بکشیم.

در حقیقت این همان مسائل اصلی طهارت و نجاست است. اما اینکه خون چیز بدی است، نه خداوند هیچ چیز بدی درعالم نیافریده است. از اینجا ما بین عقاید و احکام حرکت می کنیم. آن سوال همیشگی آیا خداوند شر را آفریده است یا نه ؟ خداوند هیچ شری را در عالم هستی نیافریده است و هر چیزی را که ما فکر می کنیم بد است، بدی نسبی دارد. پس اگر ما از چیزی دوری می کنیم برای این است که در این موقعیت خاص به ضرر ما است. در همین ویژگی ما به بچه احکام خوردنی ها و آشامیدنی ها را یاد می دهیم. چه چیزهایی را خدا اجازه داده که ما بخوریم و چه چیزهایی را اجازه نداده که بخوریم ؟ اینها همه از طریق بازی و ارتباط مستقیم باشد. گفتیم که آموزش نباید مستقیم باشد یعنی آموزش غیر مستقیم باشد اما ارتباط بچه با آن موارد بصورت طبیعی و مستقیم رخ دهد. مثلاً مادر یک مقداری سبزی، میوه، ماهی و مرغ خریده است اما بجای اینکه به بچه بگوید به اینها دست نزن، زمانی که آنها را به اتاق آورده و روی سینی یا روفرشی قرار داده به بچه ی کوچک چهار یا پنج ساله ی خود بگوید اینجا بنشین و به من بگو هرکدام از اینها چه فایده ای دارد ؟ کدامیک از اینها را خدا دوست دارد که ما بخوریم ؟ این ماهی که در دریا شنا می کرده چرا خدا اجازه داده که ما بخوریم ؟

معمولاً من دیدم که بچه ها نسبت به گوشت یک حس منفی دارند، حالا اگر قربانی کردن گوسفند یا پرنده ای را نیز دیده باشند گاهی اوقات امکان دارد این حس آزردگی تا سنین بالا برای آنها باقی بماند. ما افرادی را داریم که گیاهخواری را انتخاب می کنند و یکی از دلیل های آنها همان آسیب دیدگی دوران کودکی است. تأکید بر این نکته است که برنامه ی غذایی بچه ها باید همه ی ویتامین ها را داشته باشد اما ویتامین های حلال و سالم و غذاهای طاهر و طیب. اینکه خدا چرا اجازه داده که ما این ماهی را بخوریم و خدا چرا اجازه داده این سبزی را که در حال رشد بوده از آن استفاده کنیم و دیگر مانع رشد آن شویم ؟ چون خدا ما را خیلی دوست دارد و قرار است ما به عنوان بنده های حقیقی خدا باشیم. اجازه داده که از آن چیزهایی که پاک و خوب است و به نفع ما است استفاده کنیم. اما باید فقط با اجازه ی خدا باشد و اگر خدا اجازه ندهد بخش عمده ای از این فایده را از دست می دهیم. یعنی ما به این بچه می گوییم وقتی که قرار است گوسفندی قربانی شود، با توجه به اینکه این ایام زمان بازگشت حاجی ها از حج است و ما به یمن آمدن حاجی ها قربانی می کنیم و خیلی وقت ها ما به نفس اینکه قربانی شده و خونی جاری شده و کار بدی است بچه ها را دور می کنیم. درست است که دیدن لحظه ی قربانی کردن یک حیوان زنده بر آن تأکید نشده و حتی گفته اند که از تماشای آن پرهیز کنید چون یک موجودی در حال از دست دادن جان خود است. اما اینکه فکر کنیم مثل اینکه این بچه با یک صحنه ی جنایت روبرو می شود و در او یک حس منفی ایجاد کنیم غلط است.

خدا به ما اجازه داده این حیوان حلال گوشت را به او آب و غذا بدهیم از خدا اجازه بگیریم او را رو به قبله قرار دهیم و آن کسی که این توان را دارد و به شکل صحیح او را ذبح کند. این خدایی که ما را دوست دارد اجازه داده از آن حیوانی که دوست داشتنی است استفاده کنیم چرا؟ تا اینکه ما بتوانیم کارهای خوب بکنیم. این مفهوم را به زبان بچه بیان می کنیم البته آن بی مبالاتی هایی را که گاهی اوقات رخ می دهد باید اصلاح کنیم. مثلاً گاهی اوقات دیده شده که یک گوسفند را در کوچه قربانی کرده اند و تا ساعت ها این خون در همانجا باقی مانده است. بعضی ها نیز عقیده دارند که خون قربانی را به عنوان تبرک به در و دیوار می مالند. نه این خون نجس است و باید تطهیر و پاک شود و اینکه این بچه بداند در چه موقعی خدا این اجازه را به ما داده است. تشخیص بین نجسی و پاکی و اینکه اگر دست من نجس شد چگونه آن را پاک کنم مهم است. باید به بچه بگوییم بیا با هم مسابقه بگذاریم ببین دست من موقع پاک کردن سبزی خون آمده است به نظر تو چکار باید بکنم ؟ خوب مامان باید آب بکشی، حالا اگر زیر شیر آب بگیرم یک بار کافی است ؟ بله اگر دیگر خونی روی آن نباشد. اما اگر همینطوری تو روی دست من آب بریزی باید سه بار بریزی. به این صورت حکم آب قلیل و کُر را به او یاد می دهیم اما بدون اصطلاح و خیلی ساده.

اینها نشان می دهد که ما بعنوان پدر و مادر از قبل باید این مسائل را خوب بدانیم و باورکرده باشیم که بخش هایی از پازل خوشبختی ما است تا بتوانیم آنها را به شکلی ساده و بدون وسواس به کودک یاد دهیم. گاهی اوقات ما از این طرف پشت بام می افتیم یعنی آنقدر بچه را نسبت به نجس و پاکی حساس می کنیم که دچار وسواس می شود و متأسفانه ممکن است تا زمان طولانی برای او باقی بماند. همین جا اجازه دهید اشاره کنم که گاهی اوقات پدر و مادر ها دچار آسیب وسواس هستند و بچه ها دچار این آسیب می شوند. بچه ها زمانی که به سن عقل می رسند قطعاً باید مقاومت ویژه ای را بکنند بدون اینکه پرخاشگری کنند و حرمت پدر و مادر را بشکنند، حیطه های خاصی را برای خود تعریف کنند. ما باید حد تعادل را داشته باشیم انسان متعادل انسان خوشبختی است. یعنی هم پرهیز از زشتی ها و بدی ها و چیزهایی که نجس است و هم گرایش به خوبی ها را در خود داشته باشیم و در بچه ها نیز ایجاد کنیم.

بعد از آن بحث حلال و حرام است چه چیزهایی حلال است و چه چیزهایی حرام است ؟ خوب من می توانم وسیله ی تو را بر دارم؟ بله اما اگر تو به من اجازه بدهی. وقتی که چیزی متعلق به کسی است ما باید از او اجازه بگیریم. به این صورت در حقیقت من احکام غصب نکردن را به فرزند خود یاد می دهم ولی اینها را چگونه یاد می دهم ؟ با بازی. همینجا اجازه دهید اشاره کنم به نقش اسباب بازی وبین اسباب بازی ها دخترها معمولاً عروسک را دوست دارند. البته پسرها نیز تا سن سه یا چهارسالگی با عروسک سرو کار دارند. البته اینجا من حکم فقهی عروسک را نیز عرض کنم: حکم بسیاری از مراجع این است که خرید و فروش عروسکی که به صورت کامل طراحی شده باشد محل شبهه است. اما عروسک هایی که برای بچه ها به شکل طبیعی معمولاً ساخته می شود بخش قابل توجهی از آن باید به صورت پارچه ای و نرم باشد و از موادی که به بچه آسیب نزند واجزاء آن قابل جدا شدن نباشد اینها چیزهایی است که ما باید به آن دقت کنیم. یک عروسک ساده ای که معمولاً می شود با پارچه یا بافتنی درست کرد یا عروسک های آماده ای که بخشی از بدن آنها به صورت پارچه است را عموماً مراجع اجازه می دهند. البته من توصیه می کنم که دوستان به حکم مرجع خود رجوع کنند.

عروسک چه نقشی در رشد عاطفی و رشد شخصیتی بچه ها دارد ؟ خوبی عروسک این است که یک همراه همیشگی برای او است و بخشی از امنیت عاطفی بچه را ایجاد می کند. و اینکه وقتی بچه با عروسک حرف می زند آیا عروسک وسط حرف او می پرد ؟ آیا مدام اشکالات تلفظی بچه را می گیرد ؟ آیا به خاطر اینکه بچه گاهی کند و به سختی صحبت می کند با خنده ی او مواجه می شود ؟ اینها همه کمک می کند که قدرت تکلم بچه بالا برود. بچه باید به صورت متعادل با عروسک ارتباط برقرار کند، گاهی اوقات بچه ها بخاطر خلاء های عاطفی و نبودن بزرگترها ارتباط خیلی زیادی با عروسک می گیرند و او را جایگزین همه ی نداشتن های خود می کنند این می تواند یک مقداری برای بچه آسیب رسان باشد. اما به صورت متعادل این بچه باید هم با عروسک بازی کند هم با اسباب بازی های دیگر و هم گاهی اوقات کنار مادر با قابلمه ها و بشقاب ها بازی کند. هم اینکه بتواند در فضای سبز بدود و در خانه بازی های دست جمعی را داشته باشد اینها همه باید بصورت همه جانبه باشد. خیلی بد است که ما برای بچه ها تنها یک یا دو نوع بازی را توصیه کنیم مثلاً فقط به او بگوییم نقاشی کن. همینجا اشاره کنم خیلی وقت ها ما با بچه ها مشکل داریم چون دوست دارند که روی در و دیوار نقاشی کنند و این نقاشی کردن ها بخشی از ذهنیات آنها را بیرون می ریزد.

ما در حقیقت به عنوان یک مسلمان به او کمک می کنیم که همه ی خلاقیتها و هوش خلاقه ی خود را بیرون بریزد چکار باید بکنیم زمانی که مدام به او می گوییم دست نزن، نکن، بد است ما اینجا مستأجر هستیم و دیوار کثیف می شود. هزار و یک دلیل داریم برای اینکه بچه ها کارهای بد نکنند البته گاهی اوقات این دلیل ها واقعی است، اما سوال من این است آیا نقاشی کردن روی یک سطح بلند کار بدی است ؟ من می خواهم بین کارهایی که ذاتاً بد است و کارهایی که بخاطر موقعیت بد است تفکیک قائل شویم تا بچه بتوان آرام آرام تشخیص موقعیت بدهد. این آن چیزی است که ما به آن احتیاج داریم یعنی هم زمان که ما او را از جهت ارتباط عاطفی با افراد خانواده و خدا تقویت می کنیم، زمینه ی رشد او را نیز فراهم کنیم. ماجرای آن شهر بازی یاد شما است، قرار بود پدر و مادرها یک ملحفه ی رنگی مناسب با ذوق و سلیقه ی بچه احیاناً با طرح های کارتونی تهیه کنند. آن را آماده بگذارند و اسم آن را شهر بازی بگذارند. یک ساعت صبح و یک ساعت بعد از ظهر و اگر وقت مادر خیلی کم است نهایتاً نیم ساعت در روز در یک ساعت مشخص در روی این شهر بازی هر کاربدی که ذاتاً بد نیست را انجام دهند. یعنی این بچه اجازه داشته باشد یک کاغذ بزرگ را روی آن بگذارد و بعد نقاشی کند. یاد بگیرد یک سری از کارهایی که بدی آن حقیقی نیست می توان انجام داد. آیا درست است که ما بچه را از هر کاری که ما بزرگترها فکر می کنیم بد است منع می کنیم ؟ آیا اگر خوراکی های خود را روی زمین ریخته یا اسباب بازی های خود را روی زمین ریخته کار بدی است؟ البته بد است چون میهمان می آید. ولی آیا واقعاً این کار بد است ؟ نه، او باید بتواند در این شهر بازی کارهای بدی که ذاتاً بد نیست را انجام دهد.

از این طریق می خواهیم چه حسی را در او تقویت کنیم؟ اینکه بتواند تشخیص دهد بدی هایی را که خداوند نمی پسندد و بدی هایی را که ما بخاطر ضرورت های زندگی باید از آن دوری کنیم. البته باید محدودیتها را برای بچه ها کمتر کنیم. من گاهی اوقات به مادرها توصیه می کنم که در روی آن ملحفه ای که به عنوان شهر بازی نشسته اید اجازه دهید این بچه مثلاً پفک خود را باز کند و کاملاً روی آن بریزد چون روی فرش قطعاً با او دعوا خواهیم کرد. یکی از چیزهایی که باعث می شود بچه دچار درهم تنیدگی عاطفی شود این است که مدام بابت هرکاری به او گوشزد شود. چرا این کار را کردی، به این دست نزن، آن را بردار، این را سرجای خود بگذار، امر و نهی های زیاد فرزند ما را لجباز می کند. امیرالمومنین (ع) می فرمایند: اگر به کسی زیاد سرزنش کنید قطعاً زمینه ی لجبازی او را فراهم کرده اید. بهترین راه برای اینکه بچه های خود را از لجبازی دور کنیم این است که امر و نهی بیهوده را کنار بگذاریم. امر و نهی را در مقابل اطاعت خدا بگذاریم یعنی همان کلام امیرالمومنین (ع) هرموقع آن کسی که زیر دست تو است چه کارمند تو در اداره و چه فرزند تو در خانه آن چیزی را که تو دستور داده بودی انجام نداد و آن چیزی را نیز که خدا گفته بود انجام نداد. در مقابل آن چیزی که دستور تو بود، اگر دستور خدا نبود سخت گیری نکن و تغافل کن. اما اگر دستور خدا است جدی باش ونسبت به آن مماشات نکن. این هم فرمول طلایی است که فکر می کنم درخصوص تربیت دینی کودکان می تواند موثر باشد.

سوال- حرف های شما زیبا است ولی زندگی واقعی ما دختر ها به این زیبایی که شما می گویید نیست. زمان جاهلیت دختر ها را زنده بگور می کردند الان فقط مدل زنده بگور کردن عوض شده است. اطرافیان با نیش و کنایه، با نگاه های سنگین، با تحقیر و با شکستن غرور ما را زنده بگور می کنند. من خواستگارانی دارم که همگی یا سیگاری هستند یا اهل دود و یا بیکار هستند یا ولگرد هستند. درحالی که من هم نجابت دارم هم تحصیلات دارم و هم به طور نسبی زیبایی دارم از خدا هم یک همسر خوب و با ایمان خواسته ام اما چه سود ؟ احساس می کنم دیگر مجبور هستم با کسی ازدواج کنم که به عدم صلاحیت او مطمئن هستم چون سن من درحال بالا رفتن است.

پاسخ – این خانم گفته اند که نسبت به عدم صلاحیت خواستگار اطمینان دارم ولی از جمله مواردی که اشاره کرده اند ولگرد بودن با سیگاری بودن است و آنها را در یک سطح قرار داده اند. من فکر می کنم این قسمت را باید اصلاح کنند. نگاه ایشان این است که اگر طرف مقابل من یک سری عیب هایی را دارد پس آن کسی نیست که خدا او را تأیید کند. من می خواهم بگویم این غلط است. ما خیلی وقت ها اشتباهات خود را به بیرون فرافکنی می کنیم. آیا سیگاری بودن یک حُسن است؟ نه، قطعاً یک عیب و یک نقص است. اما آیا سیگاری بودن با ولگرد بودن مساوی است ؟ قطعاً نه. اینکه ما فکر کنیم خواستگاری که برای ما می آید باید کسی باشد که ویژگی های بسیار خوبی را دارا باشد. مهمترین خطای شناختی دختر های خوب ما است. مهمترین خطای شناختی این است که من فکر کنم خواستگار باید صد در صد و از همه جوانب خیلی عالی باشد. یعنی باید جای پای خود را مستقیماً جای پای حضرت علی (ع) بگذارد. این امکان پذیر نیست چون ما داریم برای خوب بودن تلاش می کنیم، ارزش هر کسی به میزان تلاش او است.

این حکم قرآن است لیس للانسان الی ما سعی، در مسیر اطاعت خدا تلاش کن. اگر فکر می کنی سیگاری بودن یعنی عدم صلاحیت برای ازدواج اشتباه کرده اید. سیگاری بودن قطعاً یک اشکال است اما قابلیت این را دارد که کم و اصلاح شود. بیایید یک بار دیگر به زندگی اطرافیان خود و کسانی که موفق هستند نگاه کنید. چند وقت پیش من در فرودگاه تهران پروازی داشتم، زن و شوهری آمدند و گفتند که ما برنامه ها را دیده ایم و می خواهیم با شما مشاوره کنیم. چون ما در سالن ترانزیت بودیم امکان مشاوره نبود. اما از آن جایی که خداوند تقدیر خود را انجام می دهد هر دو گروه یعنی هم ما و هم آنها یک ساعت پروازمان به تأخیر افتاد. در این فرصت با آنها مشاوره کردم. خانم گفتند: زمانی که من با همسرم ازدواج کردم ایشان نمی توانست نماز بخواند یعنی اصلاً بلد نبود. من حمد و سوره را می نوشتم جلوی سجاده می گذاشتم و کنار آن می ایستادم. مانند یک بچه ای که می خواهم به او نماز خواندن را یاد بدهم و او شروع به نماز خواندن کرد و الان به صورتی شده که سر او برود نمازش نمی رود.

اما به خاطر یک سری از نقص ها در ارتباطات عاطفی باعث شده که من عملاً در نماز دچار مشکل شوم ولی با برنامه ی سمت خدا بخش قابل توجهی از مشکلات من حل شد. من می خواهم این نکته را بگویم که آیا نماز نخواندن به اندازه ی سیگاری بودن مهم است یا کمتر اهمیت دارد ؟ قطعاً نماز خواندن یکی از آن دستور های جدی خدا است. بیایید اولویت قائل شویم ما فکر می کنیم که طرف مقابل همه ی نمره های او قطعاً باید بالای هجده باشد. نه ممکن است یکی از نمره های او چهارده باشد اما معدل او نوزده باشد. یعنی نمره های دیگر او خوب باشد. چه کنیم ؟ ببینیم آن کسی که به خواستگاری شما می آید روحیه ی امانت داری او چگونه است ؟ آیا در مقابل رفتار، گفتار، وسایل و آدم ها چقدر امانت دار است ؟ یک مرد باید بداند همسر او امانت خدا در دستش است قبل از اینکه امانت پدرخانم و مادر خانم او باشد. امانت خدا است و باید روز قیامت در مقابل هر رفتار و گفتار خود پاسخگو باشد. روحیه ی امانت داری نسبت به نوجوانی و جوانی او کاملاً سنجیده می شود. بعد میزان دین داری او ونه تظاهر به دین داری او چقدر است ؟ دین داری حقیقی که با صداقت و پایبندی او به حلال و حرام الهی و حکم خدا همراه باشد، یعنی شرط بندگی کردن. این دو تا شرط اصلی است و مابقی آن سالاد و نوشابه ی یک زندگی موفق است. این را حتماً جدی بگیریم و بقول سهراب سپهری چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید. حالا اگر نمره ی معدل همه ی خواستگاران نمره ی خیلی بالایی نبود شما توصیه می کنید که تنها بمانند یا بالاخره با یکی که نمره ی پایینی دارد و عدم صلاحیت دارد ازدواج کنند ؟ عدم صلاحیت اگر به عنوان سیگاری بودن است من توصیه می کنم که باید ازدواج کرد.

سوال: سوره ی آل عمران آیات ۱۲۶-۱۲۱ توضیح دهید.

پاسخ – در این آیات شریفه که با هم شنیدیم خداوند یک ویژگی مشخص را بیان می کند اینکه خداوند به بنده ی مومن قطعاً کمک می کند اما بنده ی مومن باید بهانه ی رحمت را فراهم کند. این بهانه ی رحمت را خداوند در آیه ی شریفه می فرماید که بلا ان تصبرو و تتقوا اگر شما صبر داشته باشید. خیلی از ما معمولاً دچار بی صبری می شویم و این بی صبری است که بخشی از توفیقات ما را در امدادهای غیبی کم رنگ می کند. شرط اول صبر است. و تتقوا دوم ترمز دستی شما در مقابل گناه محکم باشد. هرجا که اطاعت خدا است شما آنجا حضور داشته باشید، هرجا که معصیت خدا است غایب شوید و مانند ماهی سر بخورید. فرار کنید، به سمت چه کسی وفرو الی اله به سمت خدا فرار کنید. اگر در این حالت دشمنان به سمت شما بیایند خدا می گوید: اینجا من با ملائکه ی خود شما را همراهی می کنم. آیه ی بعدی می گوید که به این خاطر است که دل شما مطمئن شود وگرنه نصرت و یاری با منِ خدا است. آنکه یاری کننده ی حقیقی شما است من هستم.

و در آیه ی اول فرمود و علی اله فلیتوکل المومنون آدم هایی که مومن باشند قطعاً دل به خدا می سپارند و براساس آن بهترین عمل را انجام می دهند چون می دانند که هیچ چیزی در این عالم گم نمی شود. امروز چون روز شریف مباهله است و فردا نیز روز بخشش انگشتر از طرف حضرت امیر (ع) است و هنوز هم از عید غدیر خیلی دور نشده ایم اجازه دهید که رمان ماجرای غدیر را برای دوستان به عنوان هدیه عرض کنیم. کتاب روی دست آسمان، خاطرات غدیر خم است و فضائل ویژه ی اهل بیت (ع). همینجا اشاره کنم که این کتاب خوب را آقای خدامیان آرانی نوشته اند که خوشبختانه ایشان رمان های خوب دینی را در این زمینه نوشته اند که بسیار مستند است و علما و دانشمندان بزرگ دنیای اسلام هم این کتاب ها را مورد تأیید خود قرار داده اند. یک اشاره ی دیگر هم من به روز مباهله بکنم، امروز چون روز مباهله است امام حسن(ع) و امام حسین (ع) بعنوان دو بچه ی کوچک زیر هفت سال همراه پیامبر و درکنار حضرت امیر و حضرت زهرا آمده اند برای اینکه نشان دهند که اسلام تنها راه خوشبختی بشر است. داستان مباهله یکی از آن شاه کلید های عشق فرزندان ما به اهل بیت می تواند باشد وقتی که ما به فرزندان خود بگوییم که امام حسن(ع) و امام حسین (ع) کوچک نیز در این جایگاه یک نقش ویژه داشته اند. این نقش را در کوچکی نیز داشته اند نه فقط زمانی که بزرگ می شوند. این را بطور جدی ببینیم و داستان مباهله را حتماً با کودکان خود در میان بگذاریم.

سوال: من متوجه شده ام که اکثر کسانی که به خواستگاری من می آیند بخاطر رنگ چشم، من را انتخاب کرده اند. از اینکه مرا بخاطر کمالات احتمالی که دارم انتخاب نکرده اند ناراحت هستم. واقعاً نمی دانم با خواستگارانی که تنها به این خاطر در خانه ی ما را زده اند چه برخوردی داشته باشم؟

پاسخ – حتماً رنگ چشم ایشان متفاوت است. در حقیقت یک اشتباه بزرگ دیگری که در خواستگاری ها رخ می دهد این است که گاهی ما با عنوان های خاص و بعد با ویژگی های ظاهری انتخاب می کنیم و بعد فکر می کنیم که حتماً خوشبخت می شویم. ثروت این دخترخانم، زیبایی ظاهری او، اسم و عنوان شغلی آن آقا ملاک است. مثلاً اگر از یک خانم بپرسید داماد شما کیست می گوید داماد من دکتر است یا مهندس است، اصلاً نمی گوید خود او کیست. فقط به آن تیتر و عنوان اجتماعی او صرفاً توجه می کند. این خانم معلم است، البته معلمی با هیچ چیزی در عالم قابل مقایسه نیست ولی صرف معلم بودن، دکتر و مهندس بودن، صرف داشتن زیبایی ظاهری یا ثروت پدر و مادر یا اینکه اهل فلان شهر باشد یا در فلان دانشگاه درس خوانده باشد یا پدر او فلان شغل را دارد اینها همه خطاهای سیستماتیک در شناخت است. یعنی جزو همان غلط های ویژه است که موجب می شود ازدواج ها را به سمت ناکامی بکشاند چون مانع از شناخت حقیقی می شود. این دختر خانم یا افرادی مانند ایشان که به خاطر موقعیت های ویژه مورد انتخاب قرار می گیرند چه کاری باید انجام دهند ؟ در نهایت آرامش و بدون اینکه عصبانی شوید با این قضیه برخورد کنند. در حقیقت این ویژگی را که شما دارید یک امتیاز الهی است.

درست است که شما برای بدست آوردن آن تلاشی نکرده اید اما این را یکی از نعمت های خدا بدانید. اجازه دهید که فرصت شناخت طرف مقابل را با سوال های دقیق و خوب به دست بیاورید. بعد ببینید که بین ویژگی های شما چه چیزی را غیر از رنگ چشم و موقعیت شغلی یا ثروتی شما انتخاب کرده است. اگر او دلیل بیهوده ای دارد و هیچ انگیزه ای برای شناخت شما نداشته است از ویژگی های مثبت شخصیتی و علمی و اجتماعی و معنوی خود بگویید. اما اگر دیدید که او صلاحیت ندارد صراحتاً اعلام کنید و بگویید من متأسف هستم از اینکه آن ویژگی های مثبت شخصیتی که مد نظر من است نتوانستم در این گزینه ی خاص پیدا کنم. فکر می کنم که شما هم به این دلیل سراغ من نیامده بودید در نتیجه نمی توانم بپذیرم. این باعث می شود که بعضی از این افراد یک تلنگر ویژه بخورند، گاهی اوقات ما این تلنگر ها را نیاز داریم. اما نباید مانع شود که دیگران را درست بشناسیم و نباید موجب شود که به دیگران بی احترامی کنیم و احیاناً آنها را تحقیر کنیم. این جاذبه را به عنوان یک نکته ی مثبت ببینیم اما فرصت عبور از آن را نیز فراهم کنیم.

سوال: دختری بیست و چهار ساله و مجرد هستم. تا سال قبل هروقت برای من خواستگار می آمد، همسایه ها بخاطر یک اختلاف قدیمی از خانواده ی ما بد می گفتند و آنها را منصرف می کردند. الان یک سالی است که برای من خواستگار نیامده دو سوال دارم، یکی از این همسایه ها که مدعی دینداری هم هستند و با سرنوشت یک دختر بی گناه بازی می کنند. دوم اینکه چرا من باید قربانی اختلاف خانواده ام بشوم. مگر گناه من چیست ؟

پاسخ – قبل از اینکه پاسخ این دختر خانم را بدهم، به آن همسایه های خوب که شاید بعضی از آنها نیز بیننده ی این برنامه باشند مطلبی را عرض کنم: اگر خاطر شما باشد ما درخصوص تحقیق های ازدواج صحبتی را کرده بودیم، گفته بودیم که هر راستی را نباید گفت ولی باید راست گفت. اینکه اگر از ما سوال کردند چه چیزهایی را باید بگوییم و چه چیزهایی را نباید بگوییم. گاهی اوقات فراموش می کنیم که بعضی از حرف ها و کارهای ما امکان دارد سرنوشت یک آدم را کاملاً تغییر دهد. باید عنداله پاسخگوباشیم، نمی توانیم خیلی راحت بگوییم خوب ما یک چیزی گفتیم. مثلاً اگر پدر ایشان با یکی دو تا از همسایه ها بگو مگویی داشته است یا مادر ایشان یک دلخوری با یکی از خانم ها دارد نباید عنوان کنیم. ما قطعی باید بدانیم که این ظلم در همین دنیا دامن گیر ما می شود. داریم که اگر کسی به مظلومی که جز خداوند دادرسی ندارد ظلم کند، از این ظلم باید خیلی جدی بترسد. قانون عمل و عکس العمل اعلام می کند که تو از این دنیا نمی روی، مگر اینکه در آنجایی که خود نمی دانی و متوجه نیستی این پاسخ را دریافت خواهی کرد وکسی بدون اینکه بداند به تو آسیب خواهد زد. در روز قیامت همه ی ما در نزد خداوند باید پاسخگوی رفتار و گفتار خود باشیم.

از این جهت به خودم و به همه ی آن دوستان خوبی که این برنامه را می بینند عرض می کنم که مواظب باشید و راحت حرف نزنید و قضاوت نکنید. وقتی از شما سوال می کنند در خصوص این خانواده و دختر خانم شما چه چیزهایی را باید بگویید ؟ ویژگی های خوب این خانواده و این دختر خانم را حتماً بگویید. ویژگی های بدی که می تواند در سرنوشت و آینده ی این دختر خانم اثر بگذارد همه را بگویید. ولی اگر چیزی است که مربوط به این دختر خانم نمی شود حق ندارید که آنها را اعلام کنید. گفتن یک چیزی مانند اینکه برادر دختر خانم معتاد است قبل از اینکه ویژگی های شخصیتی این دختر خانم را شناخته شود قطعاً تأثیر منفی در ذهن مخاطب خواهد گذاشت. یعنی همانطور که به اسم دکتر و مهندس و معلم و رنگ چشم و هزار و یک ویژگی ظاهری به غلط یک فرد انتخاب می شود، حالا نیز به غلط رد می شود. بجای اینکه بگویید برادر او معتاد است بگویید خود او کیست، چه ویژگی مثبتی دارد ؟ نوع آداب و رفتار و نوع تمایلات او، نوع روحیه ی او و ویژگی های مثبت این دختر را اول بگویید. و اگر خانواده ی او دچار مشکلی است نهایتاً بگویید این دختر خانم بسیار خوب است، خانواده ی او این مشکل را دارد اما او با خانواده ی خود تفاوت دارد. بشناسیم شقایق هایی را که در کویر هستند وظلم نکنیم به دختر خانم ها و آقا پسرهای خوبی که احیاناً خانواده ی خوبی ندارند. به این دختر خانم پیشنهاد می کنیم که اولاً شما به عنوان عضوی از این خانواده امکان دارد که بتوانید روابط همسایگی را اصلاح کنید. یک رسم خوبی که بین ما ایرانیان است دادن نذری است، مانند امروز یا فردایی که روزهای زیبایی است به بهانه ی دادن شیرینی یا نذری با آنها صحبت کنید و بگویید که ما این امکان را داریم که با هم دوستی کنیم. به قول اهل بیت با هم محبت داشته باشید تا خداوند این محبت را به خزانه ی غیب خود پیوند بزند.

 

 

کارشناس برنامه : سرکارخانم فروغ نیلچی زاده

تاریخ پخش : ۱۰-۰۹-۱۳۸۹

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *