رزق ۱ ؛ اهمیت و تعریف رزق
۱۴۰۰-۰۵-۱۷ ۱۴۰۲-۱۱-۰۵ ۲۱:۵۳رزق ۱ ؛ اهمیت و تعریف رزق

رزق ۱ ؛ اهمیت و تعریف رزق
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
طلیعه: بچهها چه شغلی دوست دارند؟
یکی از دوستان تعریف میکرد: که چند سال پیش که هنوز مراودات مالی با کارت عابر بانک رواج نداشت ومردم بیشتر با پول کار می کردند، از یکی از بچه های فامیل که ۸-۹ سال بیشتر نداشت پرسیدم عموجان دوست داری چکاره بشوی؟ منتظر بودم مثل همه بچه های دیگر بگه یا دکتر یا خلبان یا پلیس.
ولی درکمال تعجب گفت دوست دارم پمپ بنزینی بشم. گفتم: حالا چرا پمپ بنزینی؟ گفت آخه هر وقت با بابام میریم برای بنزین زدن می بینم که این کارگران پمپ بنزین یک عالمه پول توی دستشونه. حالا این بنده خدا خبر نداشت که این پولها برای خودشون نیست. ولی نکته جالب توجه برام این بود که این بچه ۸-۹ ساله چقدر به پول علاقه منده. منم شیطنتم گل کرد. و رفتم از چندتا دیگه از بچه های فامیل همین سوال را پرسیدم. از یکی دیگه شون که پرسیدم دوست داری چکاره شوی؟ گفت دوست دارم بازنشسته بشم. خندیدم و گفتم حالا چرا بازنشسته ؟ گفت آخه پدربزرگم چند ساله بازنشسته شده ولی هنوز به حسابش پول میریزند.
این پول چقدر دغدغه مردمه که بچه های هفت هشت ساله به جای خلبان شدن و دکتر و پلیس شدن، به فکر پولدار شدن اند. بزرگترها هم همینطور. خیلی از جوون ها وقتی برای انتخاب رشته اقدام می کنند، به دنبال رشته ای می روند که پول بیشتری داشته باشه و دیگه تازگی ها کمتر کسی به دنبال علاقه اش میره. خیلی از کارمندها بخاطر پول کار می کنند و اصلا استعداد و علاقه ای مربوط به شغلش نداره. حتی پیرمردها نیز اغلب هنوز که هنوزه بعد از گذشت ۷۰-۸۰ سال از زندگیشون، حسرت پولهای به دست نیامده رو میخورند. اگه اون زمین رو نفروخته بودم، یا اون ماشین رو خریده بودم، امروز فلان مقدار جلوتر بودم.
۱- اهمیت بحث رزق و روزی
الان شما فکر میکنید من آمده ام امشب بگویم دنبال پول نباشید. فقر خوب چیزیه. و قراره از این دست حرفها به شما بزنم.
برخی گمان می کنند که ادیان آسمانی و الهی و خاصه اسلام افراد را تشویق به فقر می کند و روی گردانی از دنیا. و برای این گمان به روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم استدلال می کنند که فرمود اللهم احشرنی فی زمره المساکین میزان الحکمه ج ۳
خداوندا مرا با فقرا و مساکین محشور فرما. جایی دیگر سفارش کردهاند به اینکه هر شخصی فقیر مسلمانی را گرامی بدارد در روز قیامت خداوند را ملاقات کند در حالی که از او راضی است. باتوجه به این روایات و مشابه این روایات، این قضاوت شتاب زده را انجام میدهند. اما در این جلسه که خدمت شما بزرگواران هستم برای جواب به این شبهه و سوال باید عرض کنم که با تامل بیشتر و تحقیق در منابع ناب اسلامی میبینیم که از نظر صاحبان علم و علمایی که عمر خود را صرف شناخت صحیح دین و معرفی آن به دیگران کردهاند، تلخ ترین پدیده از نظر ادیان الهی و انبیا فقر است. تا حدی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فقر و کفر را همسان دانستهاند و از آن به خدا پناهنده شدهاند. و در روایتی میفرمایند اللهم انی اعوذ بک من الکفر والفقر. فقال رجل: ایعدلان؟ قال نعم.
پناه میبرم به خدا از کفر و فقر. شخصی سوال کرد آیا این دو با هم برابرند؟ پیامبر فرمود: بله اگر رحمت و شفقت پروردگار شامل فقرای امت من نبود چیزی نمانده بود که فقر موجب کفر شود.
و همچنین قرآن کریم در آیه ۲۶۸ سوره مبارکه بقره بیان میکند که فقر و فحشا وعدهی شیطان است و مغفرت وعدهی خداوند است.
و پیامبر اکرم همچنین در روایتی از حضرت ابراهیم خلیل الله چنین نقل میکند: یا رب الفقر اشد من نار نمرود فقر از آتش نمرود هم سختتر است.
پس چگونه فقر می تواند محبوب ادیان و پیامبران الهی باشد؟ بنابراین اگر ظاهر روایتی مانند همانهایی که در اول بحث خدمت شما عرض کردم غیر از این است، باید به اهل فن رجوع کرد تا با توجه به محکمات قرآنی و روایاتی آنها را معنا کنند.
با مطالعه تاریخ زندگی پیامبران و امامان و اولیای خدا میبینیم که آنان اگرچه برای تسکین درد و کاهش پریشانی درماندگان و تهیدستان با آنان بنای رفاقت می گذاشتند و در زندگی شخصی، خود را در سطح فقیرانه قرار می دادند، ولی همیشه در تلاش بودند که فقر را از بین ببرند و روایتی که در این زمینه بیان کردهاند به همین خاطر بوده تا برای از بین بردن فقر در جامعه توجه دیگران و ثروتمندان را به فقرا بیشتر کند.
اگر دین به رزق اهمیت نمی داد، رزق را به عنوان پاداش برای مومنین قرار نمی داد. چه بسیار روایاتی که می فرماید: پاداش عمل عبادی شما رزق وسیع است. اصلا در ادعیه ائمه علیهم السلام به ما یاد داده اند که اینگونه از خدا بخواهیم: اللهم ارزقنا رزقا حلالا طیبا واسعا. یا مثلا هرکه نماز شب بخواند، رزقش وسیع میگردد. با صدقه دادن، سحرخیز بودن، دائم الوضو بودن، صله رحم، خوش خو بودن و این کارها رزق خود را افزایش دهید.
یا با کربلا رفتن رزق خود را نازل کنید و… اینها نمونه هایی برای اینست که بگوییم دین آنقدر به رزق اهمیت میدهد که رزق را پاداش اعمال خیر ما قرار میدهد.
اما حرف اسلام آن است که ما باید نسبتمان را با بحث رزق مشخص کنیم. چرا که خیلی وقت ها ما رزق را نشناخته ایم و معنای آن را نمی دانیم.ارتباط خدای متعال و رزاقیت اورا غالبا نفهمیده ایم . اگر رزاقیت خدا را درست بفهمیم برای همیشه نگرانی و دلهره از زندگی ما می روئ . همین عدم شناخت موجب شده که مردم استرس و نگرانی از آینئه ئاشته باشند . اجازه بدهید دقیقتر بگویم .مردم درباره رزاقیت خدا ۴ نوع فکر میکنند و چهار دسته می شوند .
۲- انواع نگاه مردم به رزاقیت خدا
۲/۱- دسته اول: بی خدا
آنهایی که کلا خدا را در مساله رزق نمی بینند و عقیده دارند هرچقدر کار کنی، پول در می آوری و رزقت بیشتر می شود.
این دسته با کفار و خدا ناشناسان در این مورد فرقی ندارند. همین ها هستند که به هر طریقی حاضرند پول در بیاورند. حلال و حرامش برایشان فرقی ندارد.
خداوند متعال در آیه ۱۶۸ سوره بقره وقتی مردم را دعوت به رزق حلال و پاکیزه می کند، میفرماید از گامهای شیطان پیروی نکنید[۱]
با توجه به این آیه میفهمیم که از طریق نادرست نباید کسب درآمد کنیم زیرا آثار مخربی دارد از جمله: عدم قبولی اعمال، صدقه، حج، صله رحم، عدم استجابت دعا. همانطوری که آقا امام محمد باقر علیه السلام فرمودند: بنده ای که در شکمش حرام باشد یا نزدش مظلمه ای -مالی که به ناحق گرفته باشد- دعایش به درگاه خداوند بالا نمیرود.
یا آن شخصی که نزد پیامبر درخواست داشت تا رمز و راز مستجاب الدعوه شدن را به او بیاموزد. پیامبر به او یک دستور داد. فرمودند خوراکت را پاک گردان تا مستجاب الدعوه شوی.
اما هرچه به کسانی که در دسته اول نام بردیم بگوییم این لقمه حرام اثرگذار است تا جایی که گاهی در نسل انسان اثر میگذارد، اهمیت نمیدهند.
امام جعفر صادق علیه السلام میفرمایند: درآمد حرام و نامشروع اثرش در نسل و اولاد ظاهر میشود. کسب الحرام یبین فی الذریه[۲]
البته عزیزان اینکه بنده عرض میکنم لقمه حرام، فقط دزدی و بالا رفتن از دیوار مردم و دست کردن در جیب دیگران منظورم نیست. همینکه حقوق ۸ ساعت را بگیرد و ۱ ساعت کار کند، کم فروشی کند، سر مردم کلاه بگذارد و از اعتماد مردم سوء استفاده کند، اینها همه مصداق رزق حرام است.
خانمی تعریف می کرد میگفت: حاج آقا چه کار کنم همسرم از اعتماد مردم سوء استفاده می کند، سر آنها را کلاه می گذارد و مالشان را بالا می کشد. سپس می گوید ضرر کردم. و وقتی به او می گویم این کارت حرام است، می گوید ای خانم هیچی نگو خدا رزق ما را در خریت مردم قرار داده است.
یا شغل ها و درآمدهای حرامی که متاسفانه در جامعه ما پیدا شده و کمتر کسی برایش اهمیت دارد که این شغل ها حرامند: تذکر هم که می دهی میگوید: ای بابا حاج آقا چه می گویی شغل جایی نیست. اگر این کار را هم نکنیم باید از گرسنگی بمیریم. و به همین بهانه سراغ انواع شغل حرام می رود. از خرید و فروش سگ گرفته تا خرید و فروش لوازم لهو و لعب، فروش لباسهای زاپ دار و پاره بخصوص برای خانم ها، آرایش و اصلاح برای جنس مخالف، و بسیاری از شغلهایی که روی منبر رسول الله نمیشود نام برد.
شهید برونسی و شغل های مختلف
اما بودند جوانمردهایی که اینگونه فکر نمی کردند.
مهدی برونسی دومین فرزند (و نیز دومین پسر) شهید عبدالحسین برونسی متولد سال ۱۳۵۳، در بخش سیاسی حوزه نمایندگی ولی فقیه سپاه مشهد مقدس مشغول کار است. ایشان درباره پدرش اینگونه تعریف میکند:
شهید برونسی خیلی به لقمه حلال مقید بود تا جایی که ایشان دو بار شغل اش را عوض کرد. پدرم در پاسخ به سؤال حاج خانم که چرا شغلت را عوض کردی می گوید کار در آن لبنیات فروشی درست نبود، زیرا صاحب آنجا آب را با شیر مخلوط می کرد و من چون باید شیر را دست مشتری می دادم، راضی نبودم و نیستم که لقمه حرام به منزل بیاورم. مادرم می گوید پس حالا می خواهی چه کار کنی؟ ایشان می گوید دنبال شغل دیگری می روم. متعاقبش در یک سبزی فروشی مشغول به کار می شود که آن جا هم یک هفته بیشتر دوام نمی آورد. مادرم باز هم به ایشان می گوید دیگر بهانه ات چیست؟ پاسخ می دهد در سبزی فروشی، سبزی و گِل را با آب قاطی می کنند تا من دست مشتری بدهم، ولی بنده راضی نیستم لقمه حرام وارد زندگی ام کنم و به هیچ عنوان وسیله کسب روزی حرام نمی شوم. از این پس دنبال لقمه حلال، بر سر گذر محله مان می روم و در بنّایی عرق می ریزم. همان طور که می دانید؛ بعدها با توجه به فعالیت های سیاسی پیش از انقلاب و ارتباطی که با مقام معظم رهبری داشت به «اوستا عبدالحسین برونسی» معروف شد و در جریان دفاع مقدس، دشمن برای سر این کارگر ساده جایزه تعیین کرد.[۳]
۲/۲- دسته دوم: خدای روزهای سخت
افرادی هستند که اعتمادشان به خدا فقط در سختی هاست و فقط وقتی به مشکلی، به کم و کاستی بر میخوردند از خدا توقع رزق و روزی و کمک دارند. تا زمانی که رزقشان جور است، کاری به خدا ندارند. اما وقتی به مشکل بر می خورند، سراغ خدا می روند و از خدا طلب روزی میکنند و خدا را به یاد می آورند. این افراد نمونه بارز همان آیه قرآنند که می فرماید: فَإِذَا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ[۴]
قرآن در بیان سستی ایمان مردم می گوید وقتی که سوار برکشتی می شوند و دریا طوفانی می شود، خداوند را با تمام وجود می خوانند و وقتی به ساحل می رسند، همه چیز فراموش میشود (نقل به مضمون). اشاره به زمانی است که فقط خدا را زمانی میشناسیم که نیاز داریم.
میگویند چوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد که ناگهان گردباد سختی در گرفت، خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد. دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند. در حال مستاصل شد …. از دور بقعه ی امامزاده ای را دید و گفت: ای امام زاده گله ام نذر تو، از درخت سالم پایین بیایم. قدری باد ساکت شد و چوپان به شاخه قوی تری دست زد و جای پایی پیدا کرده و خود را محکم گرفت. گفت: ای امام زاده خدا راضی نمی شود که زن و بچه من، بیچاره، از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی. نصف گله را به تو می دهم و نصفی هم برای خودم…. قدری پایین تر آمد. وقتی که نزدیک تنه درخت رسید گفت: ای امام زاده نصف گله را چطور نگهداری می کنی؟ آن ها را خودم نگهداری می کنم در عوض کشک و پشم نصف گله را به تو می دهم. وقتی کمی پایین تر آمد گفت: بالاخره چوپان هم که بی مزد نمی شود! کشکش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد. وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به گنبد امامزاده انداخت و گفت: مرد حسابی چه کشکی چه پشمی؟ ما از هول خودمان یک غلطی کردیم غلط زیادی که جریمه ندارد.
۲/۳- دسته سوم: کار مهمتر از خدا
افرادی هستند که می گویند خدا روزی رسان است، کار وسیله است. این تفکر را خیلی شنیده اید که خدا را روزی رسان، ولی کار را هم وسیله ای برای بدست آوردن رزق و روزی معرفی میکنند. تفکر این افراد مشکلی ندارد خیلی هم خوب است. لکن ایراد این فکر آنجایی هویدا می شود که اهمیت «وسیله» بیشتر از خود خدا می شود.
اجازه بدهید یک طنز عبرت آموز بگویم.
گفتند شخصی در کنار خیابان ایستاده بود و منتظر تاکسی بود. هرچه صبر کرد خبری نشد. سرش را بالا برد و رو به خدا گفت: خدایا پس ماشینی بفرست تا مرا ببرد. دعایش تمام شده و نشده، نگاهش به یک تاکسی افتاد. گفت خدایا ممنون. خودم پیدا کردم. نفرست.
ایراد این دسته همین است که بالاخره برای کار نیز مدخلیتی قائل اند و تنها راه افزایش رزق را همین «کار» می دانند و زمانی که ما برایشان روایت میخوانیم و میگوییم نماز شب و صله رحم و صدقه و… رزق را زیاد می کنند، می گویند: این چه حرفیست؟ وقتی به آنها می گوییم روایت داریم بیداری مابین الطلوعین باعث افزایش رزق است، با ناباوری نگاه می کنند.
خدایا ما را جزء این سه دسته قرار نده.
اما بهترین نوع نگاه به کار و رزق و خدا، دسته چهارم هستند
۲/۴- دسته چهارم: خدای همه چیز
این دسته می گویند: خدا روزی رسان است اما کار وظیفه است. این دسته کار را نه برای رسیدن به رزق و روزی انجام می دهند. بلکه به حسب انجام وظیفه کار می کنند. به همین دلیل این افراد در انتخاب شغل به دنبال سود و رزق بیشتر و جمع آوری سرمایه بیشتر نیستند. این افراد اگر وضع مالی خوبی داشته باشند، درکار رونق تولید قدم می گذارند. اگر حتی نیازی به پول نداشته باشند، پول را راکد در بانک نمیگذارند به طمع سود راحت. بلکه آن را برای تولید اقتصادی به کار می گیرند.
۳- معنای رزق و نعمت و برکت
اما سوال اینجاست: چرا این افراد به این طرز فکر رسیده اند. این افراد تفاوت رزق و نعمت و برکت را می دانند.
یک مفهومی وجود دارد به نام نعمت(دارایی)، یک مفهوم دومی داریم به نام رزق، یک مفهوم سومی داریم به نام برکت. اگر بخواهید ببینید که خدا از لحاظ ثروت چه میزان به من نعمت داده است، باید بروید تمام اموال من را ببینید که چقدر است و این نعمتی است که از لحاظ ثروت به من داده اند. اما قدما می گفتند اگر تمام ثروت فلانی را حسابرسی کردید و گفتید که او x میلیون تومان ثروت دارد، تازه نعمت مادی او را فهمیده اید.
اما رزق مادی این نیست رزق مادی آن مقدار از این x میلیون تومان است که از آن لذت حائز بشود، باقی دیگر رزق نبوده است. یعنی اگر من ده قالی داشته باشم ولی تمام عمرم روی دو قالی خوابیده باشم آن دوتا رزق من بوده است و بقیه رزق نبوده است. رزق یعنی آنچه شما از آن برخوردار می شوید. آنچه از آن انتفاع می برید، نه آن مقداری که نگهبانش هستید.
آنها به مفهوم سومی به نام برکت نیز قائل بودند و آن این بود که می گفتند هر رزقی، برکت نیست. یعنی ممکن است ما سه نفر باشیم، من ۱۰ کیلو عسل داشته باشم، شما ۲۰ کیلو و شخص سوم ۳۰ کیلو عسل داشته باشد. اما همه ما ۱ کیلو از عسلهای خود را بتوانیم مصرف کنیم. این ۱ کیلو رزق ماست و آن ۹ کیلوی اضافه، ۱۹ کیلوی اضافه و ۲۹ کیلوی اضافه، رزق نبوده است. اما از بین ما که هر کدام یک کیلو عسل خوردیم، آیا به یک میزان به ما مزه کرد؟ این مزه کردن، برکت زندگی است و آنها می گفتند که رزقها هم به انسان یک نوع مزه نمی دهند.
اما رزق مادی این نیست رزق مادی آن مقدار از این x میلیون تومان است که از آن لذت حائز بشود، باقی دیگر رزق نبوده است. یعنی اگر من ده قالی داشته باشم ولی تمام عمرم روی دو قالی خوابیده باشم آن دوتا رزق من بوده است و بقیه رزق نبوده است. رزق یعنی آنچه شما از آن برخوردار می شوید. آنچه از آن انتفاع می برید، نه اینکه نگهبانش هستید.
برکت مهمتر از رزق است
آنچه قابل درک است، نمونههای فراوانی دارد مانند آنچه ما در زندگی روزمره خود میبینیم که دو نفر با یک درآمد و در ظاهر با یک هزینه، امّا یکی با همان درآمد زندگی راحت و آسودهای دارد، امّا دیگری هرچه تلاش میکند باز هم یک گوشهای از زندگیش لنگ است.
ممکن است بخش وسیعی از مال یک انسان نسبتاً ثروت مند بر اثر تصادف، بیماری، سرقت، هزینههای دادرسی در دادگاهها، آتش سوزی، مسافرتهای غیر ضروری، از کار افتادن لوازم خانگی و وسیله نقلیه و نیاز به تعمیر اساسی، فاسد شدن مواد غذایی و صدها عامل از این دست از بین برود. یا حتی گرفتار خانواده ای شود که مجبور شود هر ماه میلیونها تومان فقط صرف آرایش و لباسهای غیر ضروری همسرش شود که آن هم برای نمایش در مهمانیها و کوچه و بازار از آن بهره ببرد. اما فردی دیگر با درآمدهای کمتر دچار این مشکلات نشود و از مال اندک خود لذت بیشتری ببرد که در این صورت مال او با برکت تر خواهد بود.
دارایى امانتى است که خداوند در اختیار انسان نهاده و آدمى می تواند با تبدیل دارایى به رزق، آن را از خیانت احتکار و اسراف به دور دارد. شایسته است انسان به همسر و فرزندان خود بیاموزد که حتى اگر در منزل هزار تومان هم باقى مانده است همین اندک پول را به گونه اى دور و چرخش داده و آن را از حالت ایستایى خارج کنند براى نمونه آن را گرچه نیم روزی به اطرافیان خود قرض دهد یا از آن، مواد غذایى و خوراکى برای خانواده خریدارى نماید.
سابق در دست مردم پول، رواج چندانى نداشت، چنانچه مادران سکه های بیست شاهى داشتند آن را گوشه های چارقدهایشان گذاشته و گره می زدند و گاه شش ماه تا یک سال این پول همچنان زیر چارقد و روسرى یا در چمدان پنهان و محفوظ بود همان طور که اکنون پول در بانک محفوظ نگه داشته می شود اما هیچ یک از این محفوظات و امانات، رزق نیست چنانکه ممکن است این پول، آتش گرفته یا به دست سارق افتد یا گم شود و رزق صاحب پول نشود. و به قول معروف «نه خود خورد نه کس دهد گنده کند به سگ دهد» البته باز هم اگر انسان غذایى را به دهان حیوانى بگذارد، آن را تبدیل به رزق نموده است چراکه انفاق نموده و روز قیامت نیز اجر آن را خواهد برد. اما غذاى کهنه، کپک زده و گندیده اى که مورد مصرف حیوان قرار نمی گیرد، اسراف شده و دورریز می گردد.
در اقتصاد اسلامى همین که شما پول هزار تومانى را ـ که زمینه ى مصرف آن را ندارید و کارى هم با آن نمی توانید انجام دهید ـ به دوست خود قرض بدهید و بگویید آن را فردا به من بازگردان، با این عمل، از سویی توفیقی کسب کرده اید که «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»[۵] و«مَن ذَا الَّذی یُقرِضُ اللهَ قَرضًا حَسَنًا فَیُضاعِفَهُ لَهُ اَضعافًا کَثیرَهً»[۶] و از سوى دیگر آن را از حالت رکود خارج کرده اید و در این صورت مصرف از رزق خود داشته اید زیرا چرخش به آن داده اید و امکانات خود را تبدیل به رزق نموده اید.
بنابراین سبک اسلامى و قرآنى و منش دیندارى، چرخش اموال را می طلبد و رزق متحرک است. سرمایه اى که سکون، توقف و ایستایى دارد یا پس انداز می شود، رزق نمی تواند باشد. انسان زیانکار کسى است که سرمایه اش را انباشته نماید تا آنکه مرگ به سراغ وى آید اموال چنین شخصى به تصاحب دیگران در می آید و گاه فاتحه اى هم بر او نمی خوانند. از این رو می بایست به هر سرمایه اى ولو بسیار خرد و اندک چرخش و چینش داد تا بتوان نو به نو و مدرن زندگی کرد و هم آن را به جامعه تزریق نمود.
و البته پیش از مرگ نیز می توان آن را وصیت نمود تا صرف نیازمندی هاى دیگران گردد و افزون بر دعا و فاتحه باقی ماندگان در سراى دیگر نیز از آن رزق و روزى، بهره برد.
رزق با سرمایه فرق دارد. گاه ما سرمایه اى را در اختیار داریم اما این سرمایه چینش و چرخش ندارد یا راکد باقى مانده است، چنین سرمایه اى رزق ما محسوب نمی شود بنابراین هر اندازه از سرمایه و موجودى خود را مورد مصرف قرار دهیم، همان مقدار مصرف شده رزقمان بوده است.
به عبارت دیگر هرگاه به امکانات، ثروت، سرمایه و دارایى خود مدیریت بخشیدیم و به آن چنیش و چرخش یا حرکت دادیم به رزق و درنتیجه به اقتصاد کامل رسیده ایم ولى چنانچه آن را احتکار یا اسراف نمودیم سرمایه و دارایى ما نفله شده و به فضولات تبدیل گردیده است. براى نمونه شخصى یک میلیون تومان پول در خزانه خود دارد، این مقدار پول گرچه دارایى، امکان، ثروت و سرمایه ى قهرى او محسوب می شود اما تا زمانى که مصرف نگردد رزق وى نخواهد بود و چه بسا تا زمان مرگ هم به او نرسد و پس از مرگ وى، رزق شخصى دیگر شود. در همین زمان ممکن است شخصى دارایى او به هزار میلیارد می رسد اما چون آن را به مصرف می رساند ولو به مصارف دیگران به فرض آن را قرض داده یا هبه نموده یا کاسبى و معامله کند یا کارخانه اى را احداث نموده که همواره تولیدى، حرکت، چرخش و مصرف دارد یعنى هیچگاه کساد، رکود و انباشتگى به خود ندیده است، تمامى آن رزق و ارزش محسوب می شود؛ زیرا با دارایى این شخص چه بسیار افرادى که حرکت نموده و زندگى همسر و فرزندان آنان اداره و تأمین می شود و در واقع آنان بر سر سفره این شخص نشسته و بهره مند از رزق و روزى هستند. پس همین که امکانات آدمى در حال حرکت و در ظرف مصرف و استفاده باشد این امکانات، رزق وى خواهد بود. بنابراین رابطه رزق و امکانات، عموم و خصوص مطلق است زیرا هر امکاناتى رزق نیست اما هر رزقى امکانات و دارایى است.
پی نوشت ها:
[۱] یَا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلَالًا طَیِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ ۚ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ
[۲] وسائل الشیعه ج۱۲، ص۵۳
[۳] مصاحبه فرزند شهید با navideshahed.com
[۴] سوره عنکبوت آیه ۶۵
[۵] سوره انعام آیه ۱۶۰
[۶] سوره بقره آیه ۲۴۵
.






