Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
جلسه 03 : هدایت جلسه 03 : هدایت : یکپارچه متن تولیدی هدایت

هدایت ۳ ؛ قساوت قلب عامل اصلی گمراهی

هدایت

هدایت ۳ ؛ قساوت قلب عامل اصلی گمراهی

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

۱-اهمیت هدایت

صحبت این جلسه را با یک حدیث تند از پیامبر عزیز اسلام (صلی الله علیه و آله) شروع میکنم . پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود آنگاه که بنده از نماز فارغ می‏شود و حاجتی از خدا نمی‏خواهد. خداوند به فرشته ‏هایش می‏گوید: به این بنده من نگاه کنید، ، نماز واجبش را خواند، اما از من درخواستی نکرد؛ مثل اینکه او خودش را از من بی ‏نیاز می‏داند. نمازش را بگیرید و به صورتش بزنید.

این حدیث نشان میدهد دعای بعد از نماز چقدر اهمیت دارد و ما متاسفانه به آن توجهی نداریم. اما ممکن است که سوال پیش بیاید که ما چه دعایی بکنیم بهتر است؟

۱/۱- دعای بعد از هر تعقیبات

پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرمایند: »در تعقیبات همۀ نمازهایت این دعا را بخوان: خدایا مرا هدایت کن، از نزد خودت آن هدایت خاص را به من برسان…؛[۱]

این نشان می دهد هدایت انقدر مهم است که علاوه بر اینکه در نماز از خداوند هدایت را میخواهیم، باز هم بعد از نماز باید از خداوند آن را بخواهیم.

۱/۲-توصیه موکد امام صادق علیه السلام

در حدیثی دیگر امام صادق علیه السلام میفرمایند : هر دعایی را ترک کردید، این دعا را ترک نکنید که »خدایا مرا هدایت کن…«

برای هدایت باید از خداوند تقاضا کنیم تا خداوند ما را هدایت کند.

امام صادق علیه السلام  می‌فرمایند:  »هر کاری را ترک کردی، این کار را ترک نکن و صبح و شب این دعا را بگو: …خدایا مرا هدایت کن در مسیر کسانی که هدایت‌شان کردی[۲] ؛… این دعا شبیه همان آیۀ »اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ*صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِم«[۳] است.

۲-قلب کانون جلب هدایت

۲/۱-مصادیق کسانی که به راحتی هدایت شدند.

البته باید بدانیم این دعا برای برخی راحت به هدف اجابت میرسد و برای برخی دیگر سخت تر و دیرتر ! راحتی و سختی هدایت به وضعیت قلب انسانها بر میگردد . بسیاری انسان ها وجود داشتند که حتی قبل از شنیدن آیات قرآن، ایمان می‌آوردند.

شخصی – به نام ابی تمیمه – دربارۀ نحوۀ ایمان آوردن و دیدارش با پیامبر(ص) می‌گوید: »حضور رسول خدا(ص) رسیدم و گفتم یا رسول الله(ص) شما به چه چیزی دعوت می‌کنید؟ حضرت فرمودند: »تو را به سوی کسی دعوت می‌کنم که هرگاه در سرزمین یا بیابان خشک و لم‌یزرعی باشی و آذوقۀ خودت را گم کرده باشی و او را صدا بزنی، جوابت را می‌دهد. تو را به سوی خدایی دعوت می‌کنم که وقتی خشکسالی و قحطی بشود و او را صدا بزنی جوابت را می‌دهد، خدایی که وقتی تنها و غریب می‌شوی و او را صدا می‌زنی، جوابت را می‌دهد.« (در اینجا ابی تمیمه می‌گوید) گفتم: »به جان پدرت سوگند که او خوب خدایی است، و مسلمان شدم.« [۴]

ابوذر غفاری نیز به راحتی و بدون بحث و استدلال، ایمان آورد و در همان اولین دیداری که با پیامبر اکرم(ص) داشت، بلافاصله به ایشان ایمان آورد. [۵]

۲/۲-اصل هدایت به قلب انسان برمی‌گردد نه به آگاهی‌های ذهنی

اصل هدایت به قلب انسان برمی‌گردد و به لفظ نیست. هدایت به علمی که آگاهی هایی را در ذهن ما قرار دهد، گفته نمی‌شود.

هدایت یک نوع دریافت قلبی‌ است که انسان نمی‌تواند آن را با کلمات بیان کند و اصلاً کلمات گنجایش آن را ندارند. کمااینکه برخی این کلمات را شنیده‌اند و حتی خودشان هم بازگو کرده‌اند، اما هدایت نشده‌اند.

خداوند می‌فرمایند: »مانند کسانی نباشید که گفتند: شنیده‌ایم، اما نشنیده‌اند؛

[۶] در این آیه، منظور از »سمعنا« شنیدن با گوش است ولی منظور از »لا یسمعون« شنیدن با قلب است. کما اینکه امام صادق علیه السلام  فرمودند: »تو قلبی داری و گوش‌هایی داری(گوش‌های دل) وقتی خدا بخواهد بنده‌ای را هدایت کند، گوش‌های دلش را باز می‌کند، و وقتی نخواهد او را هدایت کند، گوش‌های دلش را کَر می‌کند که در این صورت، دیگر او صالح نخواهد نشد؛[۷]

معلوم می‌شود که به این شنیدن سطحی و ظاهری، هدایت گفته نمی‌شود. ممکن است به این شنیدن ظاهری »اتمام حجت« گفته شود؛ ولی هدایت یافتن، اتفاقی است که در قلب انسان می‌افتد نه در جایی که مربوط به گوش، ذهن یا حافظه است.

سوال اینجاست چرا گوش دلشان نمیشنود؟ خدای متعال در سوره مبارکه انفال آیه ۲۲ میفرمایند: »اگر خدا در آنها یک خیری می‌دید، به آنها می‌شنواند، اگر هم یک‌طوری به آنها می‌شنواند، باز هم اعراض می‌کردند و روی‌گردان می‌شدند؛[۸]

یکی از نوادر آیات قرآن که در آن به راز هدایت الهی اشاره شده‌ است، همین آیه شریفه است. در واقع خداوند می‌فرمایند: »می‌دانید چرا من آنها را هدایت نمی‌کنم؟ چون در آنها خیری نمی‌بینم! لذا نمی‌گذارم به گوش آنها برسد، و اگر هم به گوش آنها برسد، نمی‌گذارم به گوش قلب آنها برسد، یعنی نمی‌گذارم بفهمند و به آنها نمی‌فهمانم تا در گمراهی خود باقی بمانند.«

علامۀ طباطبایی دربارۀ »لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِیهِمْ خَیراً« می‌فرماید: یعنی خداوند در سرّ و باطن آنها، خیر و خوبی ندیده است.(منظور از “خیر” در جمله “وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِیهِمْ خَیْراً” حسن سریره این است که انسان را براى قبول حق و نقش بستن آن در دلش آماده مى‏سازد، [۹]

یکی از اساتید طلاب خارجی حوزه علمیه قم می گفت: یکی از طلاب خارجی برای من نقل می‌کرد که زنی جوان اهل کشور

اندونزی که به تازگی به ایران آمده و به تحصیل علوم اسلامی مشغول شده است. گفته است: که قبل از آمدن به ایران در عالم

خواب دیدم شخصی به نام آقای بهجت با من گفتگو کردند و من شدیداً تحت تاثیر جاذبه (معنوی) ایشان قرار گرفتم. این در

حالی بود که پیش از آن خواب، نه نام ایشان را شنیده بودم و نه ایشان را دیده بودم، ولی به محض دیدن آن بزرگوار در خواب،

علاقمند شدم که به ایران بیایم و ایشان را ببینم. بالاخره با تلاش فراوان موفق شدم که به ایران بیایم، زمانی که به قم آمدم به شوق دیدار آیت الله بهجت به مسجد شان رفتم تا با ایشان ملاقات نموده و در نماز ایشان شرکت کنم. وقتی ایشان را دیدم متوجه شدم تمام خصوصیات ظاهری ایشان با شخصی که در خواب دیده بودم مطابقت می کرد. این خانم اهل اندونزی بوده است که برای تحصیل به قم آمده بود، پس از نماز به خدمت ایشان مشرف شد و ایشان با اینکه کمتر با کسی گفتگو می کرد چند جمله ای با وی سخن گفت و آقا نصیحتش کرد و این شخص در قم ماندگار شد.[۱۰]

۳-قساوت قلب عامل گمراهی

۳/۱-سند

خدای متعال در قرآن کریم قساوت قلب را مهم ترین عامل گمراهی و ضلالت معرفی می فرمایند. »آیا کسى که خدا سینه‌اش را براى اسلام گشاده است و بر فراز مرکبى از نور الهى قرار گرفته همچون کوردلان گمراه است؟! واى بر آنان که قلبهایى سخت در برابر ذکر خدا دارند! آنها در گمراهى آشکارى هستند.«[۱۱]

“قساوت قلب” وصفی است که اگر از کسی شود این را به ذهن متبادر میکند که او یک شخص جانی و جنایتکار است، ولی قسی القلب شدن امری است که در مورد بسیاری از ما به سادگی رخ داده و خود غافل از آنیم.  چرا که نحوه به وجود آمدن قساوت قلب بسیار ساده است. انسان از ابتدا قساوت قلب ندارد اما با دور شدن از معنویات و فرو رفتن در دنیا و آلوده شدن به گناه، قساوت قلب و زنگار دل نیز آغاز می گردد.

۳/۲-بعضی از آثار قساوت قلب

در روایتی در کافی شریف بیان میدارند: بُعد از خداوند متعال، بدترین آفت برای انسان است و قساوت قلب نیز این خصوصیّت را دارد که انسان را از خداوند دور میکند.

یا در روایتی دیگر: ما ضُرِبَ‌ عَبدٌ بِعُقوبَهٍ اَعظَمَ مِن قَسوَهِ القَلب‌. (عبدالملک به سعید ‌بن ‌مسیب گفت: ‌ای ابا محمد من چنین (سنگین دل) شده‌ام که اگر کار نیک انجام دهم، خرسند نمی‌شوم و اگر کار بدی هم کنم پشیمان نمی‌شوم. سعید گفت: اکنون مرگ قلب تو کامل شده است.

۴-راه از بین بردن قساوت قلب

پس تا اینجا معلوم شد که اگر کسی قساوت قلب داشته باشد گوش قلبش نمیشنود و گمراه می‌شود. حال باید چه کار کنیم تا قساوت قلب ما از بین برود.

پیامبرعزیز اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: ای علی پنج چیز قلب را صیقل داده و سنگ‌دلی را از بین می‌برد[۱۲]:

۴/۱- نشستن با علماء،[۱۳]

اولین راه از بین بردن قساوت قلب همنشینی با علماست.

در ( جـامـع الا خـبـار ) از حـضـرت رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) روایت کرده اند، که نظر به سوى عالِم، محبوب تر است نـزد خـداونـد از اعـتـکـاف یک سال در بیت اللّه الحرام، و همچنین خداوند نظر کردن به در خانه عالم را عبادت قرار داه و زیارت ایشان را، چنانکه در آن کتاب که از آنِ جناب مروى است، زیارت علما، مـحبوب تر است نزد خدا از هفتاد طواف دور خانه خدا و بهتر است از هفتاد حج و عمره پسندیده قـبـول شـده و بـلنـد مـى کـنـد خـداونـد بـراى او هـفـتـاد درجـه و نـازل مـى کـند بر او رحمت را و گواهى مى دهند براى او ملائکه، که بهشت بر او واجب شده بـلکـه زیـارت ایـشان را بدل زیارت ائمه علیهم السلام قرار داده اند، با آن همه اجرها و خیرها که در آن است.

چنانچه در ( کافى ) جناب کاظم علیه السلام روایت کرده است که هرکس قدرت ندارد بر زیارت قبور ما پس زیارت کند صلحا و برادران ما را.

در اینجا قصد دارم قضیه ای را برای شما نقل کنم که بسیار شنیدنی است، یکی از بندگان ممتاز خداوند از نجف آمده بودند و گمان می کنم هنوز در تهران باشند، اگر چه مدت طولانی است او را ندیده ام، ایشان قضیه ای را از مرحوم جمال السالکین آ سید علی قاضی تبریزی قدس الله روحه نقل کردند و گفتند: در نجف جوانی حضور داشت به نام قاسم. که به فسق و فجور زیاد معروف بود، هر کجا صحبتی از او می‌شد می‌گفتند همان قاسم را می گویی که خیلی گنهکار است؟ ان شخص با همه گناه و انحرافی که داشته است، ارادت خاصی به مرحوم آقای قاضی داشته و سعی می کرده زمانی که آقا می آید رد بشود سر راهش قرار بگیرید و سلامی بدهد. محبت خودش اکسیر است، چرا دوست داشتن اهل بیت آنقدر خوب است؟ زیرا دوست داشتن ائمه باعث جذب شدن به سوی انها، اطاعت از ائمه و رفتن به سوی ایشان میشود.

آن شخص بسیار آلوده و گنهکار بود، اما مرحوم قاضی را دوست می‌داشت، هرروز بر سر راهشان قرار میگرفت و  به ایشان سلام می داد. جناب قاضی متوجه محبت آن شخص شدند و می خواستند از این محبت استفاده کنند، فرمودند قاسم تو که به ما محبت داری، خوب بیا نماز بخوان، روزه بگیر، آدم خوبی باش. اما قاسم میگوید من نمی توانم.

یک سال، دو سال، یا هفت سال این قضیه ادامه پیدا می کند و او مرتب سر راه آقای قاضی قرار می‌گرفت و سلام می داد. آقا بازهم به او عرض می‌کند که ما به شما گفتیم نماز بخوانید اما بازهم او می گوید: آقا نمی توانم. خیلی خوب و خداحافظ.

میدانید این اشخاص طبیب روح هستند. طبیب روح این افراد تشخیص می دهد که چه کاری را انجام بدهند و چه کاری را انجام ندهند.

شبی از شب ها که آقا قصد عبور داشتند هنگامی که او سلام می دهد اقا میگویند:«قاسم تا امروز هر چه که ما به تو گفتیم تو گوش ندادی حالا مردانه قول بده که ما یک چیز بگوییم و تو به آن عمل کن! آیا حاضر هستی یک بار به کاری عمل کنی؟»

و او میگوید بله. گویا به رگ مردانگی او بر خورده و قبول میکند. حال به نظر شما خواسته ایشان چه بود؟

می گویند اگر در اینجا من و تو یک آدم بی راهی را پیدا کردیم و گذاشتیم گردن او که نماز بخواند باید اول حمد و سوره را به او یاد بدهیم سپس مقداری وضو و قبله را به او یاد بدهیم و وظیفه هم همین است، چیزی که دارم عرض می کنم معیار من و شما نیست، اما گفت: مذهب عاشق ز مذهب ها جداست، جناب قاضی صراف وجود است. ایشان از بالا راهنمایی می کند. او می گوید: حمد و سوره و اصول دین چند عدد است؟اقا می گویند: یک بار به کاری که می گویم عمل کن.  میگوید آقا بفرماید! اقا فرمودند: صل صلاه اللیل؛ امشب نماز شب بخوان. می گوید:آقا بیدار نمی شوم، فرمودند: بیداری تو با من، من بیدارت می کنم یک آدم آلوده در فسق و فجور می خواهد نماز شب بخواند. تو یک شب این کار را انجام بده مطمئن باش اتفاقی برای تو نمی افتد، من بیدارت می کنم. منتها این نکته را دقت کنید که بیدار کردن به این صورت نبوده است که بروند در بزنند و با تصرف شخصی را بیدار کنند، اقا فرمودند من بیدارت می کنم، این قاسم نام به اقا گفته بود که من رفتم و بالاخره برنامه هایی که داشتیم را با رفقا انجام دادیم و قصه ها را گفتیم و هر کاری داشتیم انجام دادیم. آقا فرموده بودند ساعتی را نیت کن من ساعت دو را نیت کردم و سر ساعت دو متوجه شدم، حالی در من به وجود آمد.

بیدار شدم و دیدم آخر من چه کنم که اهلیتی ندارم، ولی به سید وعده و قول دادم. می گوید بلند شدم. حال بالاخره عجیب است هنگامی که رفته بود آستین را بالا بزند و وضو بگیرد و نماز شب بخواند، آن فرد گنهکار  ناگهان حالی به او دست می دهد و با زبان حال چه بسا هرچه به اسمان نگاه می کند می گوید بسیاری هستند که نماز شب می خوانند من دیر آمده ام می دانم. ولی بیا مرا به خاطر آنها ببخش. من دیگر گناه نخواهم کرد. آقا می گوید این قاسم با آن نماز شب از عباد و زهاد شد، عجیب همین است که به محض اینکه اراده کرد تا استین را بالا بزند کار تمام شد.

 ۴/۲- دست کشیدن به سر یتیم،[۱۴]

دومین راه از بین بردن قساوت قلب یتیم نوازی است.

»یتیم« در اصل به معنای تنها و منفرد است و از یَتَمَ، یَتْیَمُ، یُتماً و یَتماً می آید و در انسان به انقطاع و جدایی کودک از پدر یا از دست دادن او ـ قبل از سن بلوغ ـ اطلاق می شود.

دین اسلام به عنوان کاملترین و جامع ترین دین الهی، همواره مستضعفان و محرومان اجتماع را زیر حمایت خویش داشته است و در این میان ایتام بیشتر از سایر محرومان مورد عطوفت و رحمت قرار گرفته اند. برای روشن شدن اهمیت موضوع ایتام در اسلام، کافی است که بدانیم واژه یتیم و مشتقات آن ۲۳ بار در آیات قرآن وارد شده است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله:  کسی که دست نوازش و محبت به سر یتیمی بکشد به عدد هر موئی که از زیر دستش گذشته خداوند پاداش به او عنایت می فرماید«.[۱۵]

رسول خدا صلی الله علیه و آله: کسی که از قساوت قلب خود ناراضی است یتیمی را مورد ملاطفت قرار دهد، دست نوازش بر سرش بکشد امید است دلش به اذن خدا مهربان شود، یتیم در اجتماع حقی دارد با نوازش حق او ادا می شود.[۱۶]

از سوی دیگر اکرام ایتام، پاداش عجیبی هم دارد. به انسان کرامت و ارزش می‌بخشد. سکویی است برای پرواز تا بهترین نقطه بهشت. مقام و منزلت انسان را تا آنجا بالا می‌برد که در بهشت همسایه دیوار به دیوار بهترین مخلوق خدا، پیامبر خوبی‌ها شود.

این نوید را خود پیامبر عظیم‌الشان دادند و فرموده‌اند: کسی که یتیمی را کفالت کند و نفقه‌اش را کفالت کند، من و او در بهشت مانند این دو انگشت همسایه یکدیگریم.

مادر شهید مدافع حرم علی امرایی تعریف میکردند، علی دو خط تلفن داشت. یکی در سوریه مفقود شد و دیگری در منزل بود چند روز بعد از شهادت تلفنش زنگ خورده و خواهر ایشان پاسخ داد. خانمی قصد داشت علی را برای افطاری دعوت کند از کمیته امداد تماس گرفته بود و به دخترم گفته بود مراسم دیدار با حامی داریم. دخترم متوجه منظورش نشده بود و به آن خانم گفته بود علی در سوریه به شهادت رسیده است. کارمند کمیته امداد توضیح داده بود که  علی مجموعا ۸ یتیم را سرپرستی می‌کرده. و آن روز بعد از یک عمر زندگی با علی متوجه شدم که درآمدهایش را کجا خرج می کرده و من که مادر او بودم نفهمیدم علی چه کار می‌کرد!

به جای علی ما به مراسم کمیته امداد رفتیم و آن خانواده ها را از نزدیک دیدیم. آنها هم به مراسم چهلم علی آمدند. مسئولین کمیته امداد می‌خواستند پرونده ها را ببندند ولی پدر شهید اجازه نداد و گفت: خودم مخارج آنها را به جای علی می‌دهم. علی برای سرپرستی ایتام به کمیته امداد شهر ری مراجعه نکرده بود و برای اینکه کسی سر از کارش در نیاورد به کمیته امداد منطقه‌ی دیگری رفته بود و از آن‌جا یتیم انتخاب کرده بود. مسئولین طرح اکرام می‌گفتند: روز اول آقای امرایی گفتند: می‌خواهم یک علی اصغر و یک زهرا در بین این ایتام باشد و ما هم یک علی اصغر ۶ ماهه برایش انتخاب کردیم الان علی اصغر ۹ ساله است. علی به علی‌اصغر گفته بود: دعا کن من شهید شوم هر چه بخواهی برایت می‌خرم. علی اصغر گفته بود: عمو من دوچرخه می‌خواهم و علی هم قول داده بود که برایش بخرد. علی‌اصغر پرسیده بود: عمو علی اگر شهید بشوی چطور دوچرخه می‌خری؟ علی جواب داده بود: از آسمان ها برایت دوچرخه می‌فرستم. و آن روز پدر علی برای علی‌اصغر دوچرخه‌ای خرید و به قول علی عمل کرد.

۴/۳- بسیار طلب آمرزش کردن [۱۷]

سومین راه از بین بردن قساوت قلب استغفار است. اینکه اگر خطایی کردیم بلافاصله طلب استغفار و توبه کنیم .

یکی از برکات مادّی استغفار دست یافتن به زندگی خوب و دنیایی آسوده و بی دغدغه تا آخرین لحظه عمر است. افزون بر آن، افزایش کمالات و رشد فضایل نفسانی در وجود انسان، پیش آمد دیگری است که محصول زندگی خوب و آسوده است.

خدای مهربان در این زمینه از زبان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرماید:

( دعوت من این است که … ) استغفار کنید و از پروردگار خویش آمرزش بطلبید، سپس به سوی او باز گردید ، تا شما را تا مدّت معین ( که برای عمرتان قرار داده از نعمت های این جهان ) به خوبی بهره مند سازد، و به هر صاحب فضیلتی به مقدار فضیلتش ببخشد و اگر ( از این فرمان ) روی گردان شوید، من بر شما از عذاب روزی بزرگ بیمناکم.[۱۸]

در روایت داریم برترین توسل و نزدیکى(به خدا)طلب آمرزش است.[۱۹]

این استغفار است که ضمن اینکه نور هدایت را جلب میکند عطر نور الهی را در قلب انسان میپیچاند. در روایت می فرمایند:

با طلب آمرزش خود را خوشبو سازید تا بوى گناهان رسوایتان نکند.[۲۰]

۴/۴- شب زنده داری[۲۱]

چهارمین راه از بین بردن قساوت قلب برای جلب نور هدایت خدا شب زنده داری است. در روایتی از پیامبر(ص) چنین آمده است: »جبرییل به قدری سفارش سحرخیزی را به من کرد که گمان کردم برگزیدگان و نیکان امت من هرگز نخواهند خوابید«[۲۲].

جابر بن عبدالله انصاری می گوید: شنیدم رسول خدا می فرمودند: ؛ »خداوند ابراهیم را دوست خود قرار نداد مگر به این خاطر که سفره اش باز بود و هنگامی که مردم در خواب بودند به نماز می ایستاد«[۲۳]

۴/۵- روزه گرفتن.[۲۴]

و اخرین راه از بین بردن قساوت قلب روزه داری و به عبارتی کم خوری است.

در روایتی از ابی امامه آمده است: از پیامبر خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) خواستم مرا به عملی سودمند رهنمون گرداند. حضرت فرمودند: روزه بگیر که معادلی برای آن نیست و هیچ ثوابی به پای آن نمی رسد[۲۵].

بار دیگر گفتم: مرا به کاری دستور دهید و حضرت فرمودند: علیک بالصوم فانه لا عدل له.

وقتی برای سومین بار تقاضایم را تکرار کردم، حضرت باز هم پاسخ دادند: علیک بالصوم فانه لا مثل له؛

روزه بگیر که همانند ندارد.

آز آیا می خواهید شما را از کاری آگاه سازم که با انجام آن، شیطان به فاصله مشرق تا مغرب از شما دور گردد؟ اصحاب مشتاقانه پاسخ دادند: آری ای رسول خدا! پیامبر فرمودند: روزه (این فاصله را ایجاد می کند و) شیطان را روسیاه می گرداند.[۲۶]

 

منابع:

[۱]  تَقُولُ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاهٍ اللَّهُمَّ اهْدِنِی مِنْ عِنْدِکَ وَ أَفِضْ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ انْشُرْ عَلَیَّ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ أَنْزِلْ عَلَیَّ مِنْ بَرَکَاتِک«(ثواب الاعمال/ص۱۵۹)

[۲] مَهْمَا تَرَکْتَ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَلَا تَتْرُکْ أَنْ تَقُولَ فِی کُلِّ صَبَاحٍ وَ مَسَاءاللَّهُمَّ اهْدِنِی فِیمَنْ هَدَیْتَ«(کافی/‏۲/۵۲۹)

[۳] (فاتحه/۶و۷)

[۴] (کنزالفوائد/۱/۲۱۲)

[۵] (حَتَّى دَخَلَ عَلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَ دَخَلَ مَعَهُ، فَسَمِعَ مِنْ قَوْلِهِ وَ أَسْلَمَ مَکَانَهُ؛ البدایه و النهایه/۳/۳۴)

[۶]  وَ لَا تَکُونُواْ کاَلَّذِینَ قَالُواْ سَمِعْنَا وَ هُمْ لَا یَسْمَعُون«(انفال/۲۱)

[۷]  یَا سُلَیْمَانُ إِنَّ لَکَ قَلْباً وَ مَسَامِعَ وَ إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَهْدِیَ عَبْداً فَتَحَ مَسَامِعَ قَلْبِهِ وَ إِذَا أَرَادَ بِهِ غَیْرَ ذَلِکَ خَتَمَ مَسَامِعَ قَلْبِهِ فَلَا یَصْلُحُ أَبَداً وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها«(محاسن/۱/۲۰۰)

[۸] وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِیهِمْ خَیراً لَّأَسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّواْ وَّ هُم مُّعْرِضُون«(انفال/۲۳)

[۹]( ترجمۀ تفسیر المیزان/۹/۵۲)

[۱۰] فریاد گر توحید، ص۱۶۹

[۱۱] »أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى‌ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَهِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ أُولئِکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ؛(۲۲/زمر)

[۱۲] یا علیُّ، خَمْسَهٌ تَجلُو القَلْبَ و تَذْهبُ بالقَساوَهِ:

[۱۳] مجالسه العالِم

[۱۴] و مسح رأس الیتیم،

[۱۵] مَنْ مَسَحَ رَأْسَ یَتِیمٍ کَانَتْ لَهُ بِکُلِّ شَعْرَهٍ مَرَّتْ عَلَیْهَا یَدُهُ حَسَنَاتٌ .مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل  ,  جلد۱۵  ,

[۱۶] مَنْ أَنْکَرَ مِنْکُمْ قَسْوَهَ قَلْبِهِ فَلْیَدْنُ یَتِیماً فَیُلَاطِفُهُ وَ لْیَمْسَحْ رَأْسَهُ یَلِینُ قَلْبُهُ بِإِذْنِ اللَّهِ إِنَّ لِلْیَتِیمِ حَقّا. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۲۰۰

[۱۷] و کثره الاستغفار

[۱۸] ( وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُمْ مَتاعاً حَسَناً إِلی أَجَل مُسَمًّی وَ یُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْل فَضْلَه وَ إِنْ تَولَّواْ فَاِنّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْم کَبیر ). (هود/۳)

[۱۹] أفضل التوسّل الاستغفار. غررالحکم ۲۸۸۷

[۲۰] تعطروا بالاستغفار لا تفضحکم روائح الذنوب. أمالی الطوسی ج ١ ص ٣٨٢

[۲۱] و سهر الکثیر

[۲۲] ما زالَ جَبرَئیلُ یُوصِینی بقیامِ اللَّیلِ حَتّى ظَنَنتُ أنَّ خِیارَ أُمَّتی لَن یَنامُوا مِن اللَّیلِ إلاّ قلیلاً .[کنز العمّال : ۲۱۴۲۵ .]

[۲۳] ُ مَا اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلًا إِلَّا لِإِطْعَامِهِ‏ الطَّعَامَ‏ وَ صَلَاتِهِ بِاللَّیْلِ وَ النَّاسُ نِیَامٌ. علل الشرائع: ۱ / ۳۵ ب۳۲ ح۴؛ عنه البحار: ۱۲ / ۴ ح۱۰

[۲۴]الصوم بالنهار؛

۱-تحف العقول، ص ۲۹۶؛ شرح نهج البلاغه، ج ۶، ص ۳۳۹؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۵، ص ۲۴۸؛ تفسیر الثعالبی، ج ۵، ص ۸۷؛ بحارالأنوار، ج ۷۸، ص ۱۷۶؛ من السیره الامام محمّد باقرعلیه السلام ، ص ۱۵۶)

[۲۵] علیک بالصوم فانه لا عدل له و لا وزن لثوابه؛

[۲۶] اَلا اُخْبِرُکُمْ بِشَیْ‏ءٍ اِنْ اَنـْتُمْ فَعَلْتُموهُ تَباعَدَ الشَّیْطانُ مِنْـکُمْ کَما تَباعَدَ الْمَشْرِقُ مِنَ الْمَغْرِبِ؟ قالوا: بَلی، یا رسول اللّه قالَ: اَلصَّوْمُ یُسَوِّدُ وَجْهَهُ

 

 

 

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *