سیره پیامبر گرامی اسلام در قرآن و روایات
۱۴۰۰-۰۵-۱۶ ۱۴۰۲-۱۰-۱۶ ۱۰:۴۰سیره پیامبر گرامی اسلام در قرآن و روایات

سیره پیامبر گرامی اسلام در قرآن و روایات
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
هر دلی در پی آن است که ویران بشود
جای شک نیست اگر ملک سلیمان بشود
هرکسی غم شده دارایی عمرش امروز
لمس لبخند تو کافی است که سلمان بشود
باز لبخند بزن آب شود سینه کوه
باز لبخند بزن سنگ مسلمان بشود
تو که لبخند به لب پا به زمین بگذاری
عشق سرمایهی هر ذرهی بی جان بشود
کودکان وقت گذر راه تو را میبندند
تا که همبازیشان حضرت باران بشود
شاه خوبانی و منظور گدایان شدهای
خواستی ثروتشان وسعت ایمان بشود
آمدی تا برود راه جهنم از یاد
آمدی بندهی دلتنگ فراوان بشود
سنگ دندان تو را آه چه آمد به سرت
تا مگر یک نفر از جهل پشیمان بشود
شریعتی: «السلام علیک یا رسول الله» سلام میکنم به همه بینندههای خوب و شنوندههای نازنینمان، سالروز رحلت نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) را خدمت همه شما دوستان عزیز تسلیت میگویم. انشاءالله همه ما مشمول شفاعت و دستگیری این وجود نازنین شویم و همه ما در زمرهی مسلمانهای نبی مکرم اسلام قرار بگیریم و پیرو واقعی حضرت باشیم. همچنین شهادت امام مجتبی و فردا هم شهادت حضرت علی بن موسی الرضا را خدمت شما تسلیت میگویم. حاج آقای سعیدی سلام علیکم، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای سعیدی: سلام علیکم و رحمه الله، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله توفیق بندگی و عبادت خداوند را در همه احوال زندگی داشته باشیم. ایام را تسلیت میگویم، آدم دلش میگیرد وقتی یاد پیغمبر و حضرت امام حسن مجتبی (علیهالسلام) میافتد. ظلمهایی که به آنها شد و زحمتهایی که آنها کشیدند. انشاءالله خداوند ما را تابع پیغمبر و اهلبیتمان قرار بدهد.
شریعتی: انشاءالله با نابودی شجره خبیثه آل سعود زیارت مدینه نصیب همه ما شود. امروز میخواهیم از وجود نازنین پیامبر بشنویم. کسی که تمام زندگیاش زیبایی بود و درس بود. امروز برای ما از سیرهی حضرت خواهند گفت.
حاج آقای سعیدی: پیامبر، آن محبوب الهی، خداوند دوستش دارد و خدا را دوست دارد. اگر تعاریفی که در احادیث قدسی هست نسبت به پیغمبر ببینیم، خداوند با چه لطافتی در مورد پیغمبر فرمودند. یا اهلبیت(ع) در مورد پیغمبر گفتند، چگونه بود، سیرهاش چگونه بود. اخلاقش چگونه بود. هرکدام از اینها ویژگیهای خاصی است و اصلاً در یکی دو برنامه نمیگنجد. لذا میگوییم: «اللهم صل علی محمد و آل محمد» خود صلوات ذهن آدم را شیرین میکند. آدم با صلوات یک حس و حال دیگری پیدا میکند. پیغمبر ما «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ» (قلم/۴) عظمت اخلاقی داشت، خوش اخلاق بود. پیامبر فرمود: نزدیکترین شما به من در بهشت، خوش اخلاقترین شماست. یعنی بد اخلاقی ما را از پیامبر دور میکند. هرچقدر خوش اخلاق بودیم، رذایل اخلاقی از ما دورتر و به پیامبر نزدیکتر هستیم انشاءالله.
قرآن میفرماید: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ» (آلعمران/۳۱) پیغمبر به مردم اینگونه بگو، اگر خدا را دوست دارید، اگر کسی ادعا دارد که من محب خدا هستم، باید از من پیغمبر تبعیت کند. نتیجهاش چه میشود؟ خدا هم شما را دوست دارد. اگر دلم میخواهد خدا مرا دوست داشته باشد، «غیر المغضوب علیهم» باشم، «فاتَّبعونی» باید پیغمبر را تبعیت کنم و دنبالهروی داشته باشم. این تبعیت هم به این است که بدانم چه اتفاقی افتاده است. بدانم پیغمبر که بوده است. میخواهم از قانون تبعیت کنم. میخواهم راننده باشم. میخواهی تابع قانون باشی باید آئین نامه را در رانندگی خوانده باشی. باید بلد باشی و بگویی: اینجا حق تقدم را رعایت میکنم. این تابلو یعنی این، اینجا را باید رعایت کنم. اول باید آگاهی داشته باشم. لذا در رانندگی آئین نامه را امتحان میگیرند. باید نسبت به پیغمبر آگاهی داشته باشیم و بدانیم کیست و او را بشناسیم. صرف شناخت تنهاست، نه. باید عملکرد باشد. اما قدم اول شناخت است. بدانم پیغمبر فرستاده خداست. خطا و اشتباه ندارد. یعنی از حکمت خدا به دور است که بخواهد یک فرستادهای را بفرستد و بگوید: مردم تبعیت از این فرستاده بکنید و آن فرستاده خطا بکند.
یکوقت ما به حج مشرف شدیم، پشت سر مسئول میرفتیم، این بنده خدا گفت: بیایید در سعی صفا و مروه هرکاری من انجام میدهم، شما هم انجام بدهید. این بنده خدا مسن بود و احکام را هم بلد بود. یک لحظه بنده خدا تشنه شد و طرف آبخوری رفت. یکباره کل جمعیت رفتند آب بخورند. همه سؤال داشتند: چقدر باید آب بخوریم؟ جزء مناسک است؟ کسی را که به عنوان امام و پیشوا نگاه میکنیم، هرکاری کرد ما هم میبینیم و انجام میدهیم. اگر پیغمبر ما العیاذ بالله خطا و اشتباه داشته باشد، خود ما هم دنبال آن خطا میرویم و اشتباه میکنیم. لذا پیغمبر از همه گناهان معصوم است. «لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْس» (احزاب/۳۳) از اول رجس و آلودگی و خطا در آنها راه ندارد. فکر و شائبهی گناه هم در آنها راه ندارد. پس خدا به حکمت خودش نبی خودش را معصوم میفرستد.
قبل از اینکه پیامبر به سنت چهل سالگی برسند و مبعوث شوند، ببینیم آنجا حضرت را چطور میشناسند؟ صفت امین، امانتدار و راستگو، صدیق، حضرت یک پیمانی دارند حلف الفضول که با چند نفر دیگر پیمانی بستند، اگر به کسی ظلمی میشود و او ناتوان است در احیای این ظلم ما بیاییم کاری کنیم که حق او را احیاء کنیم و بتوانیم کمک او کنیم و دادخواهی کنیم. اینها سابقهای است که مردم از پیغمبر میشناسند. هیچوقت به خاطر دنیا و پستیهای دنیا دست و پا نمیزند. حرفش براساس حق و راستی است. سر چهل سالگی، پیغمبر در سه سال دعوتی که به صورت مخفیانه داشتند و بعد علنی، میبینند همین آدم حرف از خدا میزند. میگوید: «لا اله الا الله». یک چیزی که اینجا از سیره پیغمبر یاد میگیریم این است که اگر بخواهی تبلیغ دین بکنی خودت باید آدم سلامتی باشی. خودت باید گذشته و پشتوانه سالمی داشته باشی. مردم به اخلاق تو، رفتار و سابقهی تو رأی خواهند داد و به رأیشان نگاه میکنند که پشتوانه تو چه چیزی بوده است.
لذا شنیدن کلمه «لا اله الا الله» از این انسان پذیرفتنی است. آنهایی که اهل کفر بودند یک چیزی در ذهنشان شکل گرفت، درک نداشتند که پیغمبر ممکن است از جانب خدا آمده باشد. گفتند: هرکسی هر کاری میکند یک هدف دنیایی دارد. ما هدف دنیایی او را تأمین میکنیم و این آدم را به طرف خودمان برمیگردانیم. پیشنهاداتی که ما به حضرت امام نگاه میکنیم خیلی از این حرفها زده بودند که آقا شما چطور باشی، ما نسبت به شما این انعطافها را داریم، ایشان یک قدم از جریان انقلاب پس نکشید. به پیامبر گفتند: خانه بخواهی، ریاست بخواهی به تو میدهیم. فرمود: اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار بدهید، دست از رسالت خود برنمیدارم. این یک اصطلاح است. یعنی یک چیز نشدنی را شدنی کنید برای من، اوج خواسته کسی را بخواهیم برآورده کنیم. یعنی هدف من این نیست. شما اشتباهی پیدا کردید، شما درکی ندارید از اینکه کسی از جانب خدا بیاید و رسالت داشته باشد. خداوند نبی خودش را کمک میکند. خداوند حق را کمک میکند.
این را بارها عرض کردیم. خدا قدیمی نمیشود. خدا همان خدای زمان پیغمبر است، خدا همان خدای حضرت یوسف است که وقتی از گناه فرار کرد درها به روی او باز شد. کسی که از گناه به خاطر خدا فرار کند درها برایش باز میشود. پیغمبری که یتیم است، پیغمبری که انواع توطئهها را برای اینکه او را از سر راه بردارند انجام دادند، موفق نشدند. ببینید امروز چه اتفاقی میافتد. دین اسلام است، اگر به روش خودش ادامه پیدا میکرد چه میشد که بماند. یعنی همانطور که خدا پیغمبر را نصب کرد برای اینکه از خاصیت عرب جاهلیت که بماند چه مسائلی داشتند، انسانهایی اینگونه با فضیلت بسازد، اگر همین نصب را پیغمبر با همان حکمت الهی انجام داد، اگر این مسأله ادامه پیدا میکرد چه میشد؟ یعنی انسان در مسیر حقانیت خودش ادامه پیدا میکرد چه اتفاقی میافتاد. با کفایت امیرالمؤمنین(ع) همان مسیر ادامه پیدا میکرد.
به هر نحوی بود پیغمبر ما یکسری انسانسازیهایی دارد. گاهی نگاه میکنیم یک مصداقهایی از پیامبر میبینیم. گاهی در جمع است، گاهی در فرد نگاه میکنیم، داستان خاکستر ریختن روی سر پیغمبر خیلی داستان معروف و تأثیرگذاری است. پیغمبر ببیند فلانی چند روزی نیست و از او خبر بگیرد و به عیادت او برود، همین عیادت باعث شود مسلمان شود، این اثر اخلاق است. آیا پیامبر آنجا استدلال میکند؟ امام حسن(ع)، فرد شامی نزد حضرت میآید و به حضرت توهین میکند، حضرت فرمودند: گرسنهای، تشنهای؟ آن فرد آخر میگوید: اگر به من میگفتند بهترین انسان روی زمین را نام ببر، من شما را نام میبردم. یکوقت یک اخلاق بیشتر از هزار استدلال کار میکند. در مقابل یک بداخلاقی از آن طرف تأثیر میگذارد. از طرف میپرسی: فلانی آن روز این کار را کرد، چون وابسته به گروه و حزب بود. من هنوز که هنوز است با این حزب مخالف هستم، پیغمبر رفتارش اینگونه بود که اگر این رفتار نبود از دورت پراکنده میشدند. اگر این خلق عظیم را نداشتی! پس خداوند یک ابزار تبلیغی به ما میدهد، به پیغمبر خلق عظیم میدهد. پیغمبر برای ما واجب الاتباع است، واجب است نسبت به او تبعیت داشته باشیم، یعنی روی اخلاق خودم کار کنم. همین پیغمبر «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم» (فتح/۲۹) یعنی نسبت به کافر، نسبت به ظلم که پیش میآید اینطور نیست که نسبت به ظلم ساکت شویم.
دو قبیله بودند به نام اوس و خزرج، این دو قبیله در زمان جاهلیت خیلی با هم میجنگیدند. سر چیزهای بیخودی مثلاً شتر فلانی در مرتع ما چریده است. پیغمبر این دو قبیله را با هم آشتی میدهد. یک روز یکی از پیرمردهای یهودی رد میشود، میبیند نمایندهی این دو قبیله نشستند و دارند با هم حرف میزنند. خیلی عصبانی میشود و میرود به یکی از جوانها میگوید: برو این حرف را بین این دو بزن، گروه شما چقدر از اینها را کشتند و اینها چقدر از شما را کشتند؟ کجاها شما پیروز شدید؟ مسائلی که تفرقه انداز است. ساعتی نمیگذرد همان گروهی که نشستند شمشیر روی هم میکشند. خبر به پیغمبر رسید، پیغمبر چنان عصبانی و ناراحت میشوند که به شدت طرف اینها میآیند به طوری که عبای مبارک پیامبر از دوشش میافتد و حضرت عبا را جمع نمیکند. اینقدر ناراحت است، حضرت میآید و نصیحت میکند و میفرماید: شما دوباره به جاهلیت خودتان برگشتید؟ بدانیم این اختلاف انگیزیها هست و پیغمبر ما اینگونه اتحاد ایجاد میکند. این هنر پیغمبر است که قبایلی که نسل در نسل با همدیگر اختلاف داشتند را به هم نزدیک میکند. دوران پیغمبری حضرت محمد ۲۳ سال طول میکشد. شرح صدر پیامبران الهی خیلی عجیب است. پیامبران الهی از خدا میخواهند که «رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی» (طه/۲۵) شرح صدر به من بده. پایه و اساس است، اینکه بیاید نزد پیغمبر بگوید که من دختر خودم را تا یکی دو سالگی مخفی میکردم برای اینکه ننگ نباشد، وقتی آشکار شد مجبور شدم در آن سن این را زنده به گور کنم. وقتی زنده به گورش میکردم تا لحظه آخر انگشت مرا گرفته بود.
در این موقعیت پیامبر چه میسازد؟ بدانیم که میشود. امیرالمؤمنین(ع) پاسدار همیشگی پیغمبر، خیلی جاها بود که قصد کشتن پیامبر را داشتند که یکی در لیله المبیت است، لیله المبیت قرار بود که پیامبر را بکشند منتهی اینها گفتند: از چند قبیله جمع میشویم که اینها نتوانند از ما خونخواهی کنند. ما به واسطه کشتن پیامبر بیاییم دیه بدهیم و جریان تمام شود. امیرالمؤمنین(ع) جای پیغمبر میخوابد. حرکت هم میکند، لیله المبیت یک شب نیست، ما در شعب ابی طالب داریم حضرت ابوطالب بارها حضرت علی(ع) را همراه پیغمبر جا به جا میکنند، برای اینکه مشخص نشود حضرت کجا میخوابند. گاهی در یک شب چند بار جا به جایی میشود که مشخص نشود پیامبر کجاست. اما جای پیامبر، امیرالمؤمنین علی(ع) است. در جنگها نگاه میکنید امیرالمؤمنین علی(ع) یک سپر حفاظتی است نسبت به پیامبر که اینطور نگهداری میکند. پیامبر چه کرد و چه پاسخی دید؟ یکوقت نتیجه کار آدم این است و یک گوشه مینشیند و میگوید: چه کردم، به به، چه نتیجهای داد! پیامبر فرمود: «لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً» من از شما اجری نمیخواهم، «إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى» (شوری/۲۳) فقط مودت با نزدیکانم را میخواهم. این اجر چه بود که پیغمبر خواست؟ اجر رسالت چیست؟ من از شما چه خواستم؟
من وقتی میروم به شما توسعه میکنم «انی تارکم فیکم الثقلین» بین شما دو چیز را باقی میگذارم. دو چیز سنگین و به هم چسبیده، میگویند: پیغمبر دو انگشت را مقابل هم گذاشت، یعنی دو انگشت درست شبیه همدیگر، «کتاب الله و عترتی» کتاب خدا و عترت من، هرکدام از دیگری سوا بیافتد، خراب میشوند. صفت باهم بودن اینها چیست. «لن تضلوا ابدا» اصلاً ضلالت ایجاد نمیشود. گمراهی ایجاد نمیشود، تا ابد، تا وقتی این دو با هم هستند. لذا ضلالت و گمراهیهای بعدی را ببینید، «حسبنا کتاب الله» دقیقاً جدا کردن این دو از هم، بعد از پیغمبر گفتند: نکند این دو با هم قاطی شود، روایات پیغمبر و قرآن! دستور به سوزاندن و جمع کردن دادند. روایات جمع شود، چرا؟ تا بتوانیم قرآن را آنطور که خودمان میخواهیم تفسیر کنیم نه آنطور که پیغمبر گفت. چه بهانهای قشنگتر و عوام فریبانهتر از اینکه یکوقت با قرآن قاطی نشود. در حالی که همان روز هم قاطی نشده بود. شعاری که خوارج در مقابل علی(ع) دادند. امروز هم از این حرفها میشنویم. میگوید: این کجای قرآن آمده است؟ فلان مسأله نجس و پایکی کجای قرآن آمده است؟ یعنی پیغمبر را حذف کن! اهلبیت را حذف کن. آیا اهلبیت(ع) و پیغمبر اکرم حجت نیستند؟ یک روش شیطانی است. گاهی شیطنت شیطانی مدلش عوض میشود ولی پایه و ریشه همان است. منتهی آنجا اندازهاش به شمشیر کشیدن در مقابل امیرالمؤمنین(ع) است و اینجا برای توجیه یک گناه ایجاد میشود. کجای قرآن آمده است؟ آیا فقط قرآن حجت است؟
چگونه پیغمبر را تبعیت کنیم؟ شناخت کافی است. نه، قرآن میگوید: علمای یهود «یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمُ» (انعام/۲۰) پیغمبر را میشناختند مثل اینکه بچههایشان را میشناختند. آیا عمل هم کردند؟ نه، کتمان حق کردند. چرا؟ ریاستشان به هم میخورد. وضعیت مالیشان به هم میخورد. قرار بود یک نبی از قوم آنها باشد، قرار بود ریاست دینی که داشتند به پیغمبر تحویل میدادند، بعضی از اینها قبول کردند. وقتی آیات قرآن بر اینها خوانده میشد چشمهایشان پر از اشک میشد و قبول میکردند. بعضی دیگر متوجه میشدند اما بار نفسانی که رویشان بود، شیطنتهای شیطانی، با اینکه میشناختند اما باز هم منشأ عمل نشد. گاهی ما یک چیزهایی را بلد هستیم اما منشأ عمل نمیشود. خدا کند روی دلها حجاب نیاندازند وگرنه آدم هر چیزی را توجیه میکند. تبعیت از پیغمبر چه اتفاقی میافتد؟ بدانیم پیامبر چه چیزهایی را دوست داشت و عمل میکرد؟ ؟«انی أحبّ الصلاه»، «قره عینی فی الصلاه» نور چشمم در نماز است.
پیغمبر با نماز یک رابطه ویژهای داشت. اطرافیان ایشان میگویند: گاهی پیغمبر وارد نماز میشد انگار دیگر او را نمیشناختیم. اینقدر حالش عوض میشد. روایت دارد مانند یک لباسی که به چوبی آویزان است، در حس و حالی میرفت که او را نمیشناختیم. نماز شب پیغمبر چطور بود؟ اخلاق و رفتارش با دیگران چطور بود؟ اینقدر از نماز پیغمبر تعریف میکنند. از شیرینی و حال و هوای پیغمبر، از تقید پیغمبر به نماز جماعت، مردم میآمدند پشت سرش نماز میخواندند. از مسجد رفتن پیامبر، چقدر مقید به مسجد است، چقدر مقید به انفاق به دیگران است. در کتاب «سنن النبی» برای مرحوم علامه طباطبایی داریم، چقدر مقید به نظافت است. امام رضا(ع) نقل میکند که پیغمبر شخص نظیفی بود. یعنی کثرت در نظافت، پیامبر موهای مبارکشان را شانه میکردند. در آب صاف نگاه میکردند که چهره آدم مشخص شود. چقدر عطر استفاده میکردند. در روایت دارد پیامبر از کوچهای که رد میشد، میشد فهمید از کجا رد شده است. اینقدر معطر و تمیز بود. چقدر لباسهایشان تمیز بود. اهل اشرافیگری نبودند و کسی را به واسطه اشرافیت او تحویل نمیگرفتند.
در جریان مباهله دارد که نزد پیامبر آمدند، علمای مسیحی آمدند که اول با پیامبر صحبت کنند. خیلی زیورآلات و طلا به خودشان آویزان کرده بودند. دیدند پیامبر نمازش تمام شد و از مسجد خارج شد و فقط از کنار اینها رد شد. نگاهشان نکرد! گفتند: چرا پیامبر ما را تحویل نگرفت؟ گفتند: آن کسی که از همه به اخلاق پیامبر آگاهتر است، علی است. سراغ او بروید، او میداند چرا پیامبر این کار را کرد. علی(ع) گفت: بخاطر اینکه شما اینطور با زیور آمدید. همه اینها را باز کنید. همه زیورآلات را باز کردند و نزد پیامبر رفتند و پیامبر آنها را تحویل گرفت. آگاهتر از همه به رفتار پیامبر، علی است. اینها نفس واحد بودند و با هم یکی بودند. لذا بیشترین صدمه و اشک و آهی که میبینیم یکی از حضرت صدیقه طاهره(س) هست در فراق پیغمبر و یکی از امیرالمؤمنین(ع) است. حضرت چطور بالای سر جنازه مبارک پیامبر میایستند و مشغول غسل و کفن دادن میشوند. در گوشیهایی که آخر سر پیامبر با امیرالمؤمنین(ع) دارند. پیغمبر به امیرالمؤمنین علی (ع) میفرماید: یک روزی از خون سرت محاسنت را خضاب خواهند کرد. آنجا امیرالمؤمنین میپرسد: در آن لحظه دینم به سلامت است؟ بر سنت و ملت شما از دنیا میروم و پیامبر تأیید میکنند و دل امیرالمؤمنین راحت میشود.
شریعتی: آن مصائبی که در زندگی امیرالمؤمنین (ع) و حضرت صدیقه طاهره میبینیم امتداد مظلومیت پیامبر ماست.
حاج آقای سعیدی: همان که نتوانستند در زمان پیغمبر آشکار کنند، آنجا توانستند. چقدر اهلبیت(ع) در خانه حضرت صدیقه طاهره میرفتند و سلام میدادند «یا اهل البیت النبوه» یعنی بدانید من دارم آدرس قرآن را میدهم. این امیرالمؤمنین علی(ع) را در جریان غدیر دستش را بالا میگیرد، «فهذا علیٌ» همین علی مولای شماست. مولا بودن و سرپرست بودن را حضرت تأکید میکند. مزد رسالت که گفتم روضه پیغمبر است. پیامبر چه مزدی دارد و چگونه مزدش داده میشود؟ جمعبندی هم روی اهلبیت است و فقط امیرالمؤمنین (ع) نیست. خالی از لطف نیست مزد رسالت پیغمبر تابوت امام حسن(ع) است؟ جریان تیرباران تابوت را از دو طرف فریقین نقل میکنند. این سبط پیامبر است. وقتی امام حسین(ع) به دنیا میآیند، پیغمبر بغل میکنند و شروع به اشک ریختن میکنند. سؤال کردند: آیا نقصی در این فرزند هست؟ شما چیزی در او میبینید؟ حضرت جریان عاشورا را بیان میکنند. قلب پیامبر قلب پاره پارهای است. از خدا میخواهیم ما را آشنا به سنتهای پیغمبر قرار بدهد. به مهربانی پیغمبر، هرچقدر دیدیم دل ما مکدر است، دل ما از مهربانی دور است بدانیم همان قدر با پیغمبر مشکل داریم. با مسیر پیغمبر و خطکش پیغمبر نمیخوانیم. اهلبیت (ع) و پیغمبر اوج هدایت هستند. شیطان آمده اغواگری کند، درست خط مقابل است. هرچقدر فاصله داشتیم سعی کنیم فاصلههایمان را کم کنیم. دنیا دار عمل است. از پیغمبر آگاهی داشته باشیم. کتابهایی که در مورد پیغمبر صحبت کردند، شنیدن و گفتنش امر به معروف است. رفتارمان منطبق باشد، تبعیت کنیم، محبت خدا و دوست داشتن خدا چیز کمی نیست. انشاءالله خودشان کمک کنند و توفیق بدهند و ما هم تبعیت داشته باشیم.
شریعتی: از این سیره کم نداریم و اینها گنجینههایی است که به دست ما رسیده از سیره و از سنت نبی مکرم اسلام، طرف راه رفتن و نشستنشان، معاشرتشان با مردم و همبازی شدن با بچهها، طرز رفتار با خانواده و اهلبیتشان خیلی نکات مهمی است که یکوقتی هم کتابی را به نام «همنام گلهای بهاری» معرفی کردیم. با قلم جناب آقای سیدی است. یک قصه بسیار روان است با قلم بسیار شیوا که زندگی پیامبر را میشود مرور کرد. انشاءالله همه ما مشمول شفاعت و دستگیری پیامبر عزیز شویم. کسی که تمام مصائب و سختیها را تحمل کرد تا به مقام محمود برسد که بتواند دست ما را بگیرد و ما هم بتوانیم این موانع را برداریم و در همان مسیر قدم برداریم. … اشاره قرآنی امروز را بفرمایید.
حاج آقای سعیدی: «رَبَّنَا اکْشِفْ عَنَّا الْعَذابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ» خدایا عذاب را از ما رفع کن. عذاب هم عذاب دنیایی داریم و هم عذاب اخروی داریم. عذاب دنیوی در مقابل عذاب اخروی چیزی نیست. حضرت امام هم در چهل حدیث توضیح میدهند که اصلاً ما درکی از عذاب اخروی نداریم. خدایا از ما عذاب را منصرف کن که ما آن عذاب را درک نکنیم. اولین مسأله توبه است. انسان نسبت به آن چیزی که مستحق عذاب شده است تبری بجوید. چه چیزی میشود مستحق عذاب میشود؟ در بحث توبه یک نکته شیرین داریم، توسل به اهلبیت(ع) و پیغمبر(ص)، آنها شفاعت ما را میکنند. «یا وجیهاً عند الله اشفع لنا عند الله» کسی که نزد خدا آبرو داری. من آبرو ندارم، پس یکی از راههای کشف عذاب شفاعت حضرات اهلبیت(ع) و پیامبر اکرم(ص) است. خودش خاصیت کشف عذابی دارد. پسران حضرت یعقوب به واسطه کاری که کردند و حضرت یوسف را در چاه انداختند، گفتند: «یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا» (یوسف/۹۷) برای ما استغفار کن. مگر خودشان بلد نبودند برای ما استغفار کنند؟ میدانند چون لسان، لسان حضرت یعقوب است. بعد حضرت فرمود: من در آینده برای شما استغفار میکنم که اشاره دارد بعضی از تفاسیر میگویند: میخواستند سحر جمعه شود یا اینکه اینها مقداری در حالت تضرع و توبه بمانند و نگرانی در آنها ایجاد شود تا آن کشف عذاب ایجاد شود. انشاءالله خداوند به برکت این آیات عذاب را از ما منصرف کند.
شریعتی: خیلیها چشم امیدشان به دعای مردم عزیز ماست، خیلیها مریض دارند و التماس دعای ویژه گفتند، همینجا دعا کنید که انشاءالله خداوند به برکت این آیات نورانی به همه عافیت بدهد.
حاج آقای سعیدی: خدایا به برکت نامی که از پیغمبر برده شده، امام حسن(ع) و امام رضا(ع)، به برکت نام این بزرگواران، این لطفی که به آنها داری و آبرویی که آنها نزد تو دارند، همین الآن حاجت دل آنهایی که آرزومند هستند را به خیر برآورده کن.
شریعتی: این هفته قرار است از حضرت آیت الله مرعشی نجفی بشنویم، نکات شما را خواهیم شنید.
حاج آقای سعیدی: ایشان فوق العاده بودند، از حیث اخلاقی فوق العاده بودند. من قبر شریف ایشان بارها رفتم و حاجتهایی داشتم و گرفتم. وقتی سر مزار ایشان میروید حس صمیمیت را حس میکنید. یک موجود فوق العادهای بود و خیلی مهربان و خوش اخلاق بود. وقتی ایشان نماز جماعت شرکت میکردند برای اینکه مردم به کارشان برسند خیلی نماز را سریع میخواندند و میگویند: اگر کسی به نماز دیر میرسید، نمیتوانست وصل کند. اول اذان شروع به نماز میکرد و خیلی هم نمازشان شلوغ بود. ایشان خیلی مقید بودند در مسائل شرعی، میگویند: حتی اجازه نمیدادند دکمه لباسشان خارجی باشد. میگفتند: پارچهاش ایرانی باشد و حتی دکمهاش هم خارجی نباشد. اینقدر ایشان اجنبی ستیز بودند. این درسی است که از علما و گذشتگان میگیریم. خدا مرحوم آیت الله بروجردی را رحمت کند، ایشان خیلی آمدن اصرار کردند که زبان دیوانی ایران تبدیل به انگلیسی شود. مثل هند و جاهای دیگر که زبان رسمی دیوانی و نوشتاری آنها انگلیسی است. ایشان گفته بود: تا وقتی من زنده هستم اجازه نمیدهم فارسی را عوض کنید. اینها علمایی هستند که رفتارشان الگوی ماست.
شریعتی: ایشان در سن ۲۷ سالگی به درجه اجتهاد رسیدند. انشاءالله مهمان سفره پیامبر و اهل بیت باشند. یک کتاب به نام «درسهای پیامبر اعظم» گزیدهای از بیانات رهبر معظم انقلاب هست دربارهی شخصیت و بعثت نبی مکرم اسلام و نکات خیلی خوبی را میتوان در این کاب جستجو کرد. من یک بخش کوتاهی از این کتاب را خواهم خواند. «یک نقطه برجسته دیگر مسأله اخلاقیات و تزکیه نفوس است که آن هم در آیاتی از قرآن مورد تأکید قرار گرفته است و در حدیث نبوی معروف، بین همه فرق اسلامی هم هست که «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» ببینید در جامعهای که خلقیات، اخلاق حسنه و مکارم اخلاقی رایج باشد، انسانها از اخلاق نیکو، از گذشت، برادری، احسان، عدل و حق طلبی برخوردار باشند، انصاف بین آنها باشد، صفات رذیله در میان آنها حاکم و رایج نباشد، در چه بهشتی زندگی خواهند کرد. امروز بشر از همین چیزها رنج میبرد. امروز گرفتاریهای دنیای بشر گرفتاریهای ناشی از طغیانهای سیاسی در عالم و طواغیت به ریشههای اخلاقی برمیگردد. گرفتاریهای تودههای مردم هم غالباً به جهالت آنها برمیگردد. اسلام اینها را برطرف میکند. مسلمانها باید این پیامها را گرامی بدارند.»
حاج آقای سعیدی: وقتی آدم یاد پیغمبر میافتد که دندان مبارک حضرت را شکستند، دوباره یادش میافتد که با نوهاش امام حسین هم همین کار را کردند. شاید فرقش این باشد که آنجا پیغمبر اصحاب و اطرافیانی دارد ولی حسین تنهاست. وقتی لحظات آخر عمر شریف پیغمبر بود، نقل میکنند حضرت صدیقه طاهره بالای سر پیغمبر بودند و خیلی اشک میریختند. پیغمبر با حضرت صدیقه طاهره نجوایی داشتند. دیدند حضرت یک مقدار آرام شدند. به حضرت چه گفتند؟ اینکه اولین کسی که به من ملحق میشود تو هستی. او دختر پیغمبر است، در این ۷۵ روز یا ۹۵ روز چه اتفاقی میافتد که باید به چه صورتی برود؟
شاید زبان حال و درد دل این باشد نسبت به امیرالمؤمنین علی (ع)، چون امیرالمؤمنین سنگ صبورش حضرت صدیقه طاهره بود وقتی که با ایشان حرف میزد، حضرت صدیقه اجازه نمیدادند کسی در را روی امیرالمؤمنین باز کند. ام ابیها، وقتی پیغمبر با آن سختیها به خانه میآمدند، با خاری که جلوی پای پیغمبر میریختند تا پای حضرت زخمی شود، میآمدند پاهای حضرت را میشستند. اما زمانی که علی را تنها کردند، دارد در مسیر که امیرالمؤمنین به خانه میآمد، در لحظههای آخر حضرت صدیقه طاهره، سه بار حضرت ایستادند و روی زانو نشستند. چه اتفاقی میافتد؟ علی بعد از حضرت صدیقه تنها میشود. سه بار در خانه پیغمبر آمدند در زدند، حضرت صدیقه آمدند دیدند یک شخصی است پشت در، گفت: من با پیغمبر کار دارم. نزد پیغمبر آمدند و نگاه کردند، دیدند پیغمبر حالشان خوب نیست، گفتند: الآن وضع پیغمبر مناسب نیست.
بار سوم پیغمبر گفت: اجازه بدهید داخل بیاید. این شخصی است که از هیچکس اجازه نمیگیرد، برادرم حضرت عزرائیل است. اما دم خانه حضرت زهرا که میآید اجازه میگیرد، بدانیم یک موقعی در خانه حضرت زهرا آمدند اجازه که نگرفتند هیچ، در راه هم شکستند. چنان با لگد زد که حضرت صدیقه طاهره(س) فرزندش را پشت در سقط کرد. عزرائیل فرشته الهی از حضرت زهرا اجازه میگیرد، با این خانه و خانواده چه کردند؟ «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» (شعرا/۲۲۷) چه خوب مزد رسالت را دادند. خدا بیاورد آن روزی را که مهدی فاطمه بیاید. بیاید فریاد بزند «بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَت» (تکویر/۹) بگوید: چرا کشتید؟ مگر محسن چه گناهی داشت؟ مگر حضرت صدیقه طاهره(س) چه گناهی داشت؟ انشاءالله آن روز خدا ما را در انتقام پیروز قرار بدهد و از یاوران حضرت حجت و منتقم آل محمد قرار بدهد.
یک سفری به مدینه رفتیم، وقتی از هواپیما پیاده شدیم گفتیم: فوری به حرم برویم. من اول به ذهنم آمد حرم حضرت زهرا برویم. آن خیلی برای من روضه سنگینی بود که حضرت حرمی ندارد. آنجایی که قبر مشخص است که امام حسن (ع) را میبینیم چه وضعی است. انشاءالله همانطور که در حرم حضرت رضا(ع) مردم ایران نشان دادند چطور اهلبیتی هستند و چطور بزرگشان را احترام میکنند به فضل خدا، انشاءالله با نابودی آل یهود آنجا هم پیروز خواهیم شد. «اللهم عجل لولیک الفرج» خدایا از ادامه غیبت حضرت حجت صرف نظر کن و ما را از اعوان و انصارش قرار بده.
شریعتی: یا محمد دل این قوم برایت تنگ است. «السلام علیک یا رسول الله»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمد سعیدیآریا
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش: ۱۳۹۷/۰۸/۱۶
.






