اهمیت و جایگاه توسل و پاسخ به شبهات
۱۴۰۳-۰۱-۲۶ ۱۴۰۳-۰۱-۲۶ ۸:۳۴اهمیت و جایگاه توسل و پاسخ به شبهات

اهمیت و جایگاه توسل و پاسخ به شبهات
فهرست
۲. تحریم توسل
۳. معنای توسل
۴. انواع توسل
۵. شبههی زمانی به آیات و روایات جواز توسل
۶. شبههی بینیازی از واسطه در ارتباط با خداوند
۸. اهمیت توسل
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
۱. اتفاق فراموش نشدنی
در طول تاریخ اتفاقات و رویدادهای بسیاری رخ داده که خیلی از این رویدادها به فراموشی سپرده شده است. به نظر شما چرا خیلی از اتفاقات را فراموش کردیم و فقط تعداد محدودی از آنها را به خاطر سپردهایم؟ جواب خیلی روشن است؛ دلیلش یک کلمه است: کم اهمیت بودن آن اتفاقات. و ما چقدر از اتفاقات داریم که به خاطر کم اهمیت بودنش، آن را به فراموشی سپردیم.
البته گاهی اوقات بعضی اتفاقات اهمیت دارند ولی رسانهها آن را کم رنگ و بیاهمیت جلوه میدهند و چون به ضرر منافعشان هست آن را کم رنگ میکنند.
در این جلسه قصد داریم یکی از اتفاقات مهم تاریخ اسلام را بیان کنیم که هر سال که از آن میگذرد، بیشتر به اهمیت آن پی میبریم؛ و به جای اینکه کم رنگ بشه هرسال پر رنگ ترمیشه؛ دقیقاً مثل شهادت امام حسین علیه السلام که هر سال پر رنگتر میشه. حادثهای که دل شیعیان را پر از خون کرده وهر سال به خاطر آن حادثه و اتفاق، بیشتر ناراحت میشیم؛ آن حادثهی غمناک، قضیهی تخریب قبور بقیع است. واقعاً دل آدم میسوزه بخاطر این کار دور از انسانیت؛ و بیشتر از عاملین آن متنفر میشه.
در هشتم شوال سال ۱۳۴۴ ق، همه آثار تاریخی قبرستان بقیع به فتوای شیخ عبدالله بلیهد، قاضی القضاه سعودی، با اتکا به فتوای مفتیان مدینه ویران شد.[۱]
۱۵تن از مفتیان وهابی مدینه در فتوای مذکور، ساختن بنا روی قبور را اجماعاً ممنوع دانسته و به تخریب آن حکم دادند. تنها دلیل آنها برای صدور این فتوا، شرک بودن توسل به بزرگان اسلام به عقیده خودشان بود.
۲. تحریم توسل
عقیده وهّابیت درباره توسل به قدری روشن و معروف است که هر کس سفری به حجاز داشته باشد، در آن کشور – به ویژه درمدینه منوّره – برخورد تند و توهین آمیز این گروه را با کسانیکه به پیامبر اسلام و اولیای الهی متوسل میشوند میبیند.
کافی است کسی کنار قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله) آن حضرت را مورد خطاب قرار دهد و از آن حضرت بخواهد، نزد خدا از او شفاعت کند و یا حاجت مادّی و یا معنویاش را به وسیله آن حضرت از خداوند طلب کند! بلافاصله با توهین مأموران وگروههای به اصطلاح امر به معروف و نهی از منکر وهابی مواجه می گردد و با چماقِ شرک از آنجا رانده میشود.
از بهانههایی که توسط وهابیت مطرح و در سالهای اخیرتوسّط آنان به شدت تبلیغ و ترویج میشود و از عقاید مسلّم انحرافی آنان به شمار میآید، عدم جواز توسّل به رسول خدا (صلی الله علیه وآله)، اهل بیت آن حضرت و به طور کلّی اولیای الهی است.
آموزههای فرقهی وهابّی نه تنها توسّل به آن ذوات مقدس را جایز نمیداند بلکه آن را شرک میشمرد، متوسّل را مشرک نامیده و خونش را مباح میداند! خطبای آنان نیز در خطبههای نماز جمعه و غیر آن، پیوسته این نکته را تکرار میکنند که توسّل به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) واولیای الهی شرک است، تکراری که همه از آن خسته شدهاند؛ سپس اضافه می کنند: «مَنْ یُشْرِکْ بِاللهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللهُ عَلَیْهِ الْجَنَّه؛ هر کس به خدا شرک ورزد، بهشت بر او حرام است.»[۲]
علاوه بر آن هر سال دهها عنوان کتاب در تیراژهای میلیونی به زبان های مختلف دنیا در عربستان منتشر شده و در اختیار زائران کشورها قرار میگیرد و به نقاط مختلف دنیا نیز فرستاده می شود که در آنها این مطلب تکراری منعکس است؛ به گونه اى که از شاخصههای مذهب وهّابیت، تحریم توسّل است.
این نظریه را محمد بن عبدالوهاب بنیان گذار فرقه وهّابیت درعربستان به گونهای واضح در کتاب خود آورده است. او به صراحت میگوید: «من عبدالله لیلا و نهاراً ثمّ دعا نبیّاً او ولیّاً عند قبره، فقد اتّخذ إلهین اثنین ولم یشهد أن لا اله الاّ الله»؛ (اگر کسی در تمام شب و روز خدا را عبادت کند، آنگاه نزد قبر پیامبر و یا ولىّ خدا، آنان را بخواند (و حاجتی بطلبد) در واقع دو معبود برای خود برگزیده و گواهی نداده است که معبودی جز خدای یگانه نیست)[۳]
همچنین به نظر وی مسلمان واقعی کسی است که نه تنها خود به اولیای الهی توسّل نجوید، بلکه باید از چنین افرادی برائت جوید و آنان را کافر بداند! وی می نویسد: «لا یصحّ دین الإسلام الاّ بالبراءه ممّن یتقرّب إلی الله بالصلحاء و تکفیرهم؛ اسلام کسی پذیرفته نیست مگر آنکه از کسانی که به واسطه صالحان به خدا تقرّب میجوید بیزاری جسته و آنان را کافر بشمارد.»[۴]
بنابراین، وهّابیون توسّل را شرک میدانند و هر کس به اولیای الهی متوسّل شود را مشرک میشمارند و ازدواج با آنان را جایز نمی دانند و ذبیحه آنان را نیز حلال نمیشمرند.
البته این عقیدهی همهی اهل سنت نیست بلکه وهابیت را ما جزء اسلام نمیدانیم؛ بلکه وهابیت مثل بهاییت یک فرقه انحرافی هست واهل سنت هم آنهارا مسلمان نمیدانند. سایر فرقههای اسلامی غیر شیعه نیز به بزرگان دین متوسل میشوند و زیارتگاه های آنها در شهرهای مختلف گواه این مدّعاست؛ و لابد همه آنها کافر و مشرکند و خونشان و اموالشان حلال است! و از اینجاست که سرچشمه ترورها، کشتارها و خونریزیهای بیحساب آنهاروشن میشود.
۳. معنای توسل
توسل به چه معناست؟ توسّل به اولیای الهی به معنای شفیع قرار دادن آنها نزد خداست. «در واقع ماهیّت توسّل با ماهیت [طلب] شفاعت یکی است… آنها (اولیای الهی) در پیشگاه خدا برای کسی که به آنهامتوسّل شده، شفاعت می کنند.»[۵]
نکته بسیار مهم و قابل دقت این است که توسّل به اولیای الهی به معنای مستقل دانستن آنها در تأثیر و رفع مشکلات نیست؛ بلکه از آنها به سبب آبرومندی و بندگی شایسته نزد خداوند، میخواهیم تا از خداوند طلب کنند مثلاً مشکل ما را مرتفع سازد و یا گناهان ما را بیامرزد؛ و گاه از خود آنان می خواهیم به اذن خدا و با اجازه تکوینی پروردگار مشکلی را از ما مرتفع سازد؛ امّا آنچه که نادرست است آن است که کسی آنها را مستقل در تأثیر و تصرّف بداند و اولیای الهی را در عرض پروردگار رفع کننده مشکلات و برآوردنده حاجات بدون کمک خواستن ازخداوند بشمارد؛ که هیچ کدام از علمای تاریخ تشیع چنین ادعایی نداشتهاند.
در دعای توسل هم عرضه میداریم: «یا وجیهاعندالله اشفع لنا عندالله.»
۴. انواع توسل
ما دو نوع توسل به اولیای الهی داریم.
نوع اول: از خود آنان کمک خواسته میشود که با اذن الهی رفع مشکل کنند.
طبیعی است که هر فرد مسلمان زمانی میتواند ولیّیی از اولیای الهی را واسطه قرار دهد و یا از وی در دشواری ها کمک بخواهد که خداوند چنین اذنی را بدهد؛ وگرنه نمیشود کمک خواست. در واقع مشروعیّت این عمل، متوقّف بر اذن خداوند است.
در قرآن کریم درباره حضرت عیسی(علیه السلام) آمده است که آن حضرت با اذن الهی مشکلاتی را مرتفع میساخت، بیمارانی را شفا میداد و حتی مردگانی را زنده مى کرد.
در آیه ۱۱۰ سوره مائده خداوند خطاب به حضرت عیسی(علیه السلام) می فرماید: «وَإِذْ تَخْلُق مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِی وَتُبْرِءُ الاْکْمَهَ وَالاْبْرَصَ بِإِذْنِی وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِی؛ و با اذن من، از گِل چیزی به صورت پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به اذن من پرنده ای می شد و کور مادرزاد و مبتلا به بیماری پیسی را به اذن من شفا میدادی ومردگان را به اذن من زنده میکردی.» (دقت کنید)
با این اذن الهی، آن حضرت اعلام مى کند که من با اذن خداوند این امور را انجام میدهم.
نوع دوم: گاهی نیز از اهل بیت علیهم السلام میخواهیم که واسطه بین ما و خدا شوند تا خداوند مشکل ما را رفع کند. از آنان میخواهیم که برای ما نزد خداوند دعا کنند و یا استغفار نمایند و از خداوند بخواهند که گناهانمان را بیامرزد. جالب است این نوع توسل نیز در قرآن به صراحت مطرح شده است؛ که به دو نمونه اشاره میکنیم:
نمونه اول: بنیاسرائیل هنگامی که در بیابان گرفتار بودند خطاب به موسی گفتند: «یَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَام وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الاْرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَ بصلها؛ اى موسی، هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفا کنیم، از خدای خود بخواه که از آنچه از زمین میروید، از سبزیجات، خیار، سیر، عدس و پیاز برای ما برویاند.»[۶]
بنی اسرائیل از آن حضرت میخواهند که در پیشگاه خدا دعا کند تا با رویاندن سبزیهای متنوّع، مشکل آنهارا برطرف سازد.[۷]
ممکن است عزیزی سوال کند مگر فعل بنیاسرائیل برای ماحجت است؟! از کجا معلوم درخواست آنها از حضرت موسی علیه السلام مشروع بوده است؟
جواب این است که درست است قول و فعل بنیاسرائیل برای ما حجت نیست اما فعل حضرت موسی علیه السلام که پیامبر خداست و دارای مقام عصمت هست برای ما حجت است. حضرت موسی درخواست آنها را اجابت کرد و خداوند متعال هم دعای حضرت موسی را برآورده کرد.
نمونه دوم: خداوند متعال خطاب به افرادی که گناه کرده اند میفرماید: اگر نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) بروند و علاوه بر استغفار از گناهان خویش، از آن حضرت نیز بخواهند براى آنان استغفار کند، خداوند آنها را می بخشد.
«وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَّحِیما؛ و اگر آنان، هنگامی که (با گناه و نافرمانی) به خود ستم میکردند، به نزد تو میآمدند و از خدا طلب آمرزش میکردند و پیامبر هم برای آنها استغفار مى کرد، خدا را توبه پذیرو مهربان مییافتند)[۸]
و استغفار رسول خدا برای گنهکاران، همان توسل نوع دوم است. که خداوند متعال به بندگان گنهکار خود توصیه میکند برای توبه، علاوه بر اینکه خود گنهکاران استغفار کنند، رسول خدا هم واسطه قرار دهند و از ایشان درخواست کنند برایشان استغفار کند.
۵. شبههی زمانی به آیات و روایات جواز توسل
گاهی وهّابیون در برابر آیات و روایاتی که جواز توسّل به پیامبر(صلی الله علیه وآله) را ثابت مى کند، هنگامی که در بن بست قرار میگیرند، میگویند اینها مربوط به زمان حیات آن حضرت است و پس از وفات رسول خدا (صلی الله علیه وآله) توسّل جایز نیست؛ چرا که پیامبر (صلی الله علیه وآله) از دنیارفته! و به این آیه شریفه استدلال میکنند: «إِنَّکَ مَیِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَّیِّتُونَ»[۹] و دیگر صدای ما را نمیشنود؛ لذا توسّل به پیامبراسلام شرک است.
جواب این است که علما و بزرگان اهل سنت و حتی وهابیت درکتابهایشان موارد متعددی را از توسّل صحابه به پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) پس از وفات آن حضرت (صلی الله علیه وآله) نقل کردهاند؛ که به عنوان نمونه تنها به یک مورد اشاره میکنیم:
«دارمی» (از علمای معروف اهل سنت) در کتابش در باب «کرامت هایی که خداوند نسبت به پیامبر (صلی الله علیه وآله) بعد از وفاتش داشته» نقل مى کند: در مدینه قحطی شدیدی آمده بود و مردم به نزد عایشه شکایت بردند و از او چاره جویی خواستند.
عایشه گفت: «انظروا قبر النبی (صلی الله علیه وآله)، فاجعلوا منه کوىّ الی السماء حتّى لا یکون بینه و بین السماء سقف؛ کنار قبر پیامبر بروید و سوراخی در سقف بالای قبر قرار دهید تا آنکه میان قبر آن حضرت و آسمان مانعی نباشد (و آسمان دیده شود) و منتظر بمانید.»
مردم نیز به این دستور عمل کردند و در نتیجه باران بارید؛ به اندازهای که پس از مدتی بیابانها سبز شد وشترها (با استفاده از علوفه) چاق و فربه شدند.[۱۰] آیا دستور عایشه چیزی جز توسل به پیامبر (صلی الله علیه وآله) برای نزول باران بود؟! لابد وهابیها او را هم تکفیر میکنند!
و از این نمونهها در کتب معتبر اهل سنت فراوان نقل شده است….
۶. شبههی بینیازی از واسطه در ارتباط با خداوند
گاهی اشکال میشود: مگر به درگاه خدا رفتن و از او حاجت خواستن نیازی به واسطه دارد؟ مگر خداوند در قرآن نمیفرماید: «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِى عَنِّى فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ؛ هنگامی که بندگان من از تو درباره من سؤال کنند (بگو)من نزدیکم! دعای دعا کننده را به هنگامی که مرا میخواند، پاسخ می گویم»[۱۱]
بنابراین، می توان به طور مستقیم با خدا سخن گفت، با او نجوا کرد، حاجات خود را از او خواست و مشکل خود را با او در میان گذاشت، دیگر چه حاجتی به واسطه است؟!
پاسخ این است که هر چند برای درخواست از خداوند ضرورتی به واسطه نیست؛ حضرت حق صدای ما را میشنود و در صورتی که مصلحت بداند حاجات ما را برآورده میسازد؛ ولی خود خداوند، دستور داده است که بنده او، صالحان و اولیای او را واسطه قرار دهد و از آنها بخواهد برایش دعا کنند و از خداوند بخواهند حاجاتش را برآورده سازد. به عبارتی دیگر توسّل به اولیای الهی راهی نزدیکتر برای اجابت دعاهاست و برای قدردانی از زحمات آن هاست.
۷. منکرِ توسل مشرک است
نکته بسیار مهم اینکه دقیقاً برعکس ادعای وهابیت، منکر مشروعیت توسل به اهل بیت مشرک است! یعنی وهابیونی که به جرم توسل شیعیان را مشرک میدانند خودشان دچار شرک شدهاند! شرک یعنی چه؟ یعنی در کنار خدا فرد دیگری را فرض کردن و از دیگری دستور گرفتن. از بزرگان وهابی میپرسیم: اینکه میگویید توسل شرک است، آیا خدا گفته توسل شرک است یا از پیش خودتان میگویید؟! خداوند که نگفته است توسل شرک است بلکه توصیه و تأکید به توسل کرده است. واین را از طریق آیات قرآن اثبات کردیم. پس نتیجه میگیریم وهابیون برخلاف خواسته و دستور خدا، توسل را شرک میدانند و بجای تبعیت از خدا، از هوای نفس خود تبعیت کرده و بجای خدا از نفس خود دستور میگیرند. و این همان معنای شرک است. زیرا از دو جا دستور میگیرند: گاهی از خداوند متعال وگاهی هم از نفس خود! یعنی دچار شرک عملی و شرک عبادی شدهاند!
۸. اهمیت توسل
خب حالا که مشروعیت توسل را با دلایل متعدد اثبات کردیم، خوب است کمی هم از اهمیت توسل صحبت کنیم.
مرحوم علامه مجلسی در جلد ۵۲ بحارالانوار، داستان بسیار عجیب و تکان دهندهای از توسل شیعیان بحرین به امام زمان علیه السلام و نجات آنها به واسطه این توسل از دسیسهی حاکم ناصبی بحرین نقل کرده است.
خدا رحمت کنه مرحوم آشیخ احمد کافی؛ صوت ایشان در فضای مجازی هست؛ روی منبر این جریان را تعریف میکنه و عاشقان امام زمان علیه السلام پای منبر ایشان ضجه میزنند. این داستان اهمیت توسل به اهل بیت علیهم السلام مخصوصاً در سختیها و مشکلات را میرساند…. علامه میفرماید: در دوران سیطرهی آشکار اروپاییها بر جزایر خلیج فارس، به کمک آنهارژیمی بر بحرین تسلط پیدا کرد و مستقر شد که با مذهب اهلبیت میانهی خوبی نداشت.
در آن زمان امیر جزیره فردی ناصبی بود و وزیرش نیز شخصی خشنتر وکینه توزتر و ناصبی تر از او! وزیر، دشمن سرسخت خاندان وحی و رسالت و دوستداران آنان و در حق آنان بسیار بدخواه بود. او همواره در پی نقشهای بود تا شیعیان را زیر فشار قرار دهد و به هر صورت ممکن آنان را از راه و رسمشان برگرداند و به راه ورسم خود درآورد. از اینرو مدتها فکر کرد تا عاقبت، روزی با نقشهی حساب شدهی شیطانی خود نزد امیر رفت و گفت: قربان! خدا را بنگر و سند حقانیت و درستی مذهب اهل سنت را! حاکم دید وزیر اناری آورده است که روی آن گویی به طور طبیعی، با خط برجسته نوشته شده بود: لا اله الا الله محمد رسول الله و ابوبکر و عمر و عثمان و علی خلفاء رسول الله.
حاکم انار را گرفت و خوب به آن نگاه کرد و کاملاً یقین پیدا کرد که این نوشتههای روی آن به طور طبیعی حک شده است. حاکم به وزیر گفت این دلیل روشن و برهان محکمی است بر ابطال مذهب رافضیها (شیعیان). نظر تودرباره مردم بحرین چیست؟ وزیر گفت این جماعت متعصب هستند و منکر دلائل میشوند! امر کن آنهارا حاضر کنند و این انار را به آنها نشان بده. اگرپذیرفتند و به مذهب ما درآمدند شما ثواب فراوان بردهاید؛ وچنانچه نپذیرفتند و همچنان بر گمراهی خود باقی ماندند، آنهارا در قبول یکی از این سه چیز مخیر گردان: یا حاضر شوند باذلت و خواری مثل یهود و نصاری جزیه بدهند یا جوابی بر این دلیل روشنی که نمیتوان آنرا نادیده گرفت بیاورند و یا اینکه مردان آنها کشته شوند و زنان ایشان اسیر گردند و اموالشان به غنیمت بگیریم.
امیر رأی وزیر را مورد تحسین قرارداد و دستور داد علما و بزرگان شیعه بحرین را احضار کنند. انار را به آنها نشان داد وگفت اگر جواب قانع کنندهای نیاورید یا باید کشته شوید و اسیر گردید و اموالتان ضبط شود، یا همچون کفار جزیه دهید! آنها چون انار را دیدند سخت متحیر شدند و نتوانستند جواب شایستهای بدهند؛ رنگ صورتشان پرید و بدنهایشان به لرزه افتاد. به امیر گفتند سه روز به ما مهلت بده شاید بتوانیم جوابی که مورد پسند واقع شود بیاوریم؛ وگرنه هر طور میخواهی بین ما حکم کن. امیر هم به آنها مهلت داد.
علمای شیعه بحرین در حالیکه هراسان و مرعوب و متحیر بودند از نزد امیر بیرون آمدند و با همدیگر جلسه گرفتند و مشورت کردند؛ نتیجه این شد که از میان صلحا و زهاد بحرین ده نفر و از میان آن ده نفر سه نفر انتخاب کنند؛ و چون چنین کردند به یکی از آن سه نفر گفتند امشب برو به بیابان و تا صبح مشغول عبادت باش و ازخداوند به وسیله امام زمان یاری بخواه. او هم رفت وشب تا صبح توسل به امام پیدا کرد اما به نتیجه نرسید. برگشت و جریان را اطلاع داد. شب دوم نفر دومی و شب سوم نفر سومی که مردی پاک سرشت و دانشمند به نام محمد بن عیسی بحرینی بود، با سر و پای برهنه رو به بیابان نهاد و مشغول دعا و گریه و توسل به امام زمان بود که شیعیان را از این بلیه رهایی بخشد و حقیقت مطلب را روشن سازد.
درآخر شب ناگاه دید مردی او را صدا میزند و میگوید: محمد ابن عیسی بحرینی! چه شده تو را به این حال میبینم؟! برای چه به بیابان آمده ای؟! محمدبن عیسی گفت: مرا به حال خودم رها کن! من برای مطلب مهمی آمدهام که آن را جز برای امام خود نمیگویم! و شکوه آنرا نزد کسی میبرم که این راز را بر من آشکار سازد! گفت من امام زمانت هستم، مشکلت را بگو.
گفت اگر تو امام زمان هستی داستان مرا میدانی! فرمود: تو بخاطر مشکل انار و مطلبی که بر روی آن نوشته شده و تهدیدی که امیر کرده به بیابان آمدهای! محمدبن عیسی گفت بله آقای من! شما میدانید ما چه حالی داریم؛ به داد ما برس. حضرت فرمود: وزیر ملعون درخت اناری در خانه خود دارد و قالبی از گل به شکل انار در دو نصفه ساخته و درون هر نصفی از آن، قسمتی ازآن کلمات را نوشته و آن قالب را روی اناری گذاشته و وقتی که انار کوچک بود توی آن گذاشته و آنرامحکم بسته است. و به مرور که انار بزرگ شده آن نوشته درپوست انار تأثیر گذاشته تا به این شکل درآمده است. فردا نزد امیر برو و به او بگو جواب تو را پیدا کردم؛ ولی فقط در خانه وزیر جوابت را میدهم.
وقتی به خانه وزیر رفتید به سمت راست خود نگاه کن؛ غرفهای میبینی. به امیر بگو جواب درهمین غرفه است. وزیر میخواهد از نزدیک شدن به غرفه سرباز زند ولی تو اصرار کن و سعی کن از آن بالا بروی. وقتی دیدی وزیر بالا رفت تو هم با او بالا برو و او را تنها نگذار؛ مبادا از تو جلو بیفتد.
هنگامیکه وارد غرفه شدی، در دیوار آن سوراخی میبینی که کیسه سفیدی در آن است. آنرا بردار که خواهی دید قالب گِلی انار که برای این نقشه ساخته در آن کیسه است. سپس آنرا جلو امیر بگذار و انار را در آن بگذار تا حقیقت مطلب روشن شود. و به امیر بگو ما معجزه دیگری هم داریم و آن اینکه داخل این انار جز دود و خاکستر چیزی نیست! اگر میخواهی صحت آنرا بدانی به وزیر بگو آن را بشکند. وقتی وزیر آنرا شکست، دود و خاکستر به صورت و ریش او میریزد!
محمد بن عیسی شادی کنان دست حضرت را بوسید و مراجعت نمود. صبح که نزد امیر رفتند همانطور که امام دستورداده بود عمل کردند. امیر به محمد بن عیسی گفت چه کسی این خبر را به تو داده است؟ گفت امام زمان و حجت پروردگار. پرسید امام شما کیست؟ محمد بن عیسی یک یک ائمه را معرفی کرد. تا به امام زمان علیه السلام رسید، امیر گفت دستت را دراز کن تا من گواهی دهم نیست خدایی مگر خداوند یگانه و اینکه محمد بنده وپیامبر اوست و خلیفه بلا فصل بعد از او امیرالمومنین علی (علیه السلام)…. و اقرار به تمام ائمه کرد و شیعه شد. سپس دستور قتل وزیر را داد و از مردم بحرین عذر خواهی کرد.
مرحوم علامه مجلسی در پایان این داستان میگوید: این حکایت نزد مردم بحرین مشهور وقبر محمدبن عیسی بحرینی درآنجا معروف و مردم به زیارت آن میروند.[۱۲]
این داستان یکی از هزاران داستان واقعی توسل شیعیان به اهل بیت عصمت و طهارت و دستگیری آنها از شیعیان است و اهمیت بسیار فراوان توسل را میرساند.
۹. راهکاری برای توسل
به مناسبت تخریب قبور بقیع توسط وهابیت آمدیم و مبحث زیبای توسل را بیان کردیم و دیدگاه آنها را رد کردیم و یکی از آثار توسل را مطرح کردیم؛ ممکن است برای عزیزان سوال پیش بیاید برای این که یک توسل خوب داشته باشیم چکار کنیم؟
یکی از راهکارهایی که میشود برای توسل داشتن مطرح کرد، بحث روضههای خانگی هست. خود اهل بیت علیهم السلام هم بر این امر مهم تأکید داشتند و دوست داشتند که جلسه هایی تشکیل بشود و ذکر آنها گفته شود و اشکی ریخته شود.
امام صادق علیه السلام -به فضیل- فرمود: آیا با هم مینشینید و گفتگو میکنید؟ عرض کرد: بله فدایت شوم. فرمود: انی احب تلک المجالس؛ من این مجالس را دوست دارم. ای فضیل! راه ما را زنده نگه دارید. رحمت خدا بر آن که امر ما را زنده بدارد. ای فضیل! هر کس ذکر ما بگوید یا در حضور او ذکر ما شود و از چشمش به اندازه پر مگسی اشک در آید خداوند گناهان او را می بخشد اگر چه فزونتر از کف دریا باشد.[۱۳]
خدا حفظ کند عالم والامقام، استاد عرفا، کوه عرفان جناب آیت الله قاضی؛ ایشان توصیه میکنند: در عزاداری و زیارت حضرت سید الشهدا علیه السلام مسامحه نکنید. روضه هفتگی ولو دو سه نفر باشد، اسباب گشایش امور است. مثلاً جمعه شبها برنامه ریزی کنید هر هفته منزل یکی از اقوام باشید هم صله رحم است و هم روضه مختصری داشته باشید.
منبر تولیدی معاونت پژوهش موسسه تخصصی خطابه امیربیان اصفهان
[۱]. ماجری، البقیع قصه التدمیر، ۱۴۱۱ق، ص۱۱۳-۱۳۹؛ امینی، بقیع الغرقد، ۱۳۸۶ش، ص۴۹
[۲]. سوره مائده، آیه ۷۲
[۳]. مجموعه مولفات الشیخ الامام محمد بن عبد الوهاب، محمد بن عبد الوهاب، تحقیق: عبدالعزیز زید الرومی، محمد بلتاجی، سید حجاب، ج۶، ص۱۴۶
[۴]. همان
[۵]. شیعه پاسخ میگوید، ناصر، مکارم شیرازی، ص ۲۳۳، توسل در گستره آیات و دلیل عقل.
[۶]. سوره بقره، آیه ۶۱
[۷]. آن حضرت در پا سخ به آنها نفرمود که این عملتان شرک آمیز است، بلکه فرمود: «آیا غذای پست تر را به جای غذای بهتر انتخاب می کنید؟» آنگاه ادامه داد: «اکنون که چنین میخواهید، از این بیابان در شهری فرود آیید که هر چه میخواهید در آنجا برای شما وجود دارد.»
[۸]. سوره نساء، آیه ۶۴
[۹]. سوره زمر، آیه ۳۰
[۱۰]. سنن الدارمی، عبدالله بن عبدالرحمن أبو محمد الدارمی، تحقیق: فواز أحمد زمرلی، خالد السبع العلمی، ج ۱، ص۱۲
[۱۱]. سوره بقره، آیه ۱۸۶
[۱۲]. بحارالانوار ج ۵۲ ص ۱۷۸
[۱۳]. قرب الإسناد ۳۶/۱۱۷






