عوامل موفقیت پیامبر در تبلیغ
۱۴۰۲-۱۱-۰۲ ۱۴۰۲-۱۲-۰۱ ۱۶:۳۱عوامل موفقیت پیامبر در تبلیغ

عوامل موفقیت پیامبر در تبلیغ
فهرست
۱. مقدمه
۲. ویژگیهای جامعه، در زمان بعثت پیامبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم)
۳. عوامل اثر گذاری پیامبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم)
ب) خلق نیکو وحسنهی پیامبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
۱. مقدمه
قال الله تبارک و تعالی: یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُمْ مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ[۱]
روز مبعث نورانی پیغبر گرامی اسلام و سر آغاز تحول عجیب و عظیم در جهان و شکل گیری دین اسلام و بنیان گذاری دین اسلام و مبانی اعتقادی آن است ضمن ارج نهادن به این روز که همهی مناسبتهای ارزشمند در پرتو این روز شکل گرفته و مبدأ و سرآغاز است امروز دو سه جمله را در ارتباط با شخصیت پیغمبر گرامی اسلام(صلاللهعلیهوآلهوسلم) و آن چه که مربوط به تأثیر گزاری آن حضرت در جامعهی اسلامی و در جامعهی صدر اسلام است به عرض شما برادران و خواهران میرسانم.
۲. ویژگیهای جامعه، در زمان بعثت پیامبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم)
شما میدانید جامعهای که پیامبر در آن ظهور کرد از غار حرا پایین آمد و دعوت خود را آغاز کرد به تعبیر قرآن: کُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ[۲] جامعهای بود در غرق خرافات، ضعف اعتقادی، ضعف اخلاقی، ضعف حکومتی، بدون اعتقاد به مبدأ و بدون اعتقاد به معاد…
میگفتند: مَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ[۳] چیزی به جز روزگار و دهر وجود ندارد اگر مرگیست در همین روزگار است. پایان و فرجامی نیست.
کسانی که به تعبیر قرآن میفرماید: وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً[۴] بایکدیگر دشمن بودند کسانی که در خرافات و اوهام درگیر بودند رسول گرامی در چنین جامعهای ظهور کرد و در چنین جامعهای تأثیر گذاشت آن هم تأثیری که وقتی بعد از دو دهه از میان جامعه میرفت، بعد از دو دهه با آن جامعه خداحافظی میکرد آنچنان افراد متحول شدند که مادر شهید، همسر شهید، خواهر شهید افتخار میکنند که فرزند و همسر و برادرشان شهید شده اما پیغمبر اکرم(صلاللهعلیهوآلهوسلم) زنده است.
در تاریخ هست که در جنگ اُحُد جنازهها وقتی میاورند هر کسی از آنان سوال میکند جنازهها برای کیست میگویند خداروشکر پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) زنده است….
آنچنان تحول ایجاد کرده که مسلمانان وقتی به هم میرسند سورهی مبارکه والعصر میخوانند، از دیهی یک خراش سوال میکنند نسبت به اندکترین و کوچکترین چیز در بیت المال و اموال حرام و حلال اموال اهمیت قائل میشوند..
این تحول را چطور پیغمبر توانست در این جامعه ایجاد کند؟ خیلیها هم این سؤال را در ذهنشان گاهی میپرسند و گاهی مطرح میکنند مستشرقین میگویند علت این تحول ژرف، سریع و گستردهای که تقریباً در انبیاء گذشته به این سرعت چنین سابقهای نداشته، علت این تأثیرگذاری و علت این تأثیر پذیری چه بود؟
۳. عوامل اثر گذاری پیامبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم)
الف) انس با قرآن
مباحث زیادی مطرح شده راجع به شیوهی پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم)، راجع به صفات پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم)، راجع به محتوای قرآن در برخورد با این معضلات؛ آن مطلب که من امروز خلاصه میخواهم درسی را محضر شما تحویل بدهم اشارهی به سه چهارتا از ویژگیهای پیامبر اکرم(صلاللهعلیهوآلهوسلم) است که اینها بخشی از آن عوامل تأثیرگزار است بخشی از آن عواملیست که موجب شد این تحول در جامعه ایجاد بشود این عوامل زیاد است من این سه، چهارتا ویژگی پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) را خدمت شما عرض میکنم که طبعاً مناسبت با امروز هم که آغاز نزول وحی و قرآن است، داشته باشد.
یکی از آن خصوصیات که عزیزان من سروران و روحانیون محترم حاضر در جلسه این را باید بیشتر برای مردم جا بیندازند و ارتباط مردم با را با این بخش بیشتر کرد مسئلهی قرآن است و این که از زوجات مکرّمهی پیغمبر نقل شده است که دربارهی اخلاق پیغمبر این گونه گفتهاند: کانَ خُلقُهُ القُرآن[۵] خلق پیامبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم)، ویژگی پیامبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم)، انس با قرآن بود این انس با قرآن بود که موجب شد پیغمبر اکرم(صلاللهعلیهوآلهوسلم) بتواند در جای جای جامعه و در برخورد با بحرانهای مختلف، معضلات مختلف آنگونه که بایسته و شایسته بود موضع گیری کند. کانَ خُلقُهُ القُرآن
برادران عزیز! قرآن خودش را در این آیه با ۴تا ویژگی معرفی کرده: «قَد جاءتکُم» برشما کتابی آمده کتابی که امروز آغاز وحی بود چیه این کتاب؟ خصوصیات این کتاب چیست؟ «مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ» موعظه است! شما موعظه را از چه کسی و از چه منبعی بالاتر از پروردگار میخواهید بشنوید «مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ»
«وَشِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ» و شفای بیماریها، شفای آن چیزی است که شما در سینه دارید کینهها، لجاجتها، ضیق و گرفتگی های روحی همهی اینهارا قرآن میفرماید رفع میکنم «وَشِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ» این دو تا؛
سوم «هُدًی» کتاب هدایت است: یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ[۶]
و چهارم رحمت است «وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ» رحمت است.
این موعظه و این شفا و این هدایت و رحمت است که برای مؤمنین است اینها ویژگیهایی است که خود قرآن خودش را با این ویژگیها و خصوصیات معرفی کرده است.
آن وقت نکتهای که قابل توجه است و من دوستان را ارجاع میدهم دوستان را به ذیل آیه ۱۲۴ سوره مبارکه توبه که برخی مفسرین نکات جالبی را اینجا اشاره کردند که خود قرآن میفرماید یکی از ویژگیهای قرآن این است که وقتی خوانده میشود ایمان را زیاد میکند؛ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً[۷] یک ویژگی مؤمن این است که وقتی قرآن بر او خوانده میشود، ایمانش افزایش پیدا میکند. در آیه ۱۲۴سوره مبارکه توبه میفرماید منافقین مسخره میکردند آیه که نازل میشد به هم نگاه می کردندو میگفتند چه کسی ایمانش زیاد شده یکی میگفت هیچکس ما که ایمانمان زیاد نشده مسخره میکردند، وَ إِذا ما اُنْزِلَتْ سُورَهٌ شاید این ما، در آیه، مای زائده باشد؛ «وَإِذَا مَا اُنزِلَتْ سُورَهٌ فَمِنْهُم مَّن یَقُولُ اَیُّکُمْ زَادَتْهُ هَذِهِ إِیمَانًا»[۸] یکی رو میکرد به آن دیگری از این منافقان از این کسانی که «فِی قُلُوبِهِم مَّرَض»[۹] بود میگفت: چه کسی ایمانش زیاد شد؟ شما ایمانتان زیاد شد میگفتند نه ما ایمانمان زیاد نشد میگفتند پس پیامبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) چه میگوید؟ میگوید: وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً[۱۰] مسخره میکردند آن وقت ببینید قرآن چقدر زیبا جواب داده است!
چقدر قرآن جالب پاسخ داده است! که آقا فاعلیت فاعل مهم است ولی قابلیت قابل مهمتر است باید زمینه باشد میفرماید: «فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَزَادَتْهُمْ إِیمَانًا» آنهایی که ایمان دارند، ایمانشان زیاد میشود «وَهُمْ یَسْتَبْشِرُونَ» خوشحال میشوند، شاد هم میشوند «وَ أَمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ» الله اکبر! این آیه را دقت بفرمایید چقدر زیبا بحث قابلیتها را مطرح میکند آنهایی که زشتی و پلیدی و مرض در قلبشان هست قرآن که خوانده میشود رجس به رجسشان اضافه میگردد. پلیدی به پلیدهایشان افزوده میشود… قرآن که نور هست قرآن که شفاست قرآن که موعظه است! چطور «فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ» پس چرا برای افراد پلید به این صورت عمل میکند؟ «وَإِذَا مَا أُنزِلَتْ سُورَهٌ فَمِنْهُم مَّن یَقُولُ أَیُّکُمْ زَادَتْهُ هَذِهِ إِیمَانًا»[۱۱] وقتی آیه نازل میشد میپرسیدند چه کسی ایمانش اضافه شد؟ خدا جواب داده است آن کس که قابلیت داره هم بشارت داده هم شادی هم ایمانش اضافه میگردد اما آن که مرض در قلبش است رجس به رجسشان افزوده میشود. بحث میکنند اینجا مفسرین که چطور میشه رجس به رجسشان افزوده میشود؟ پاسخش روشن است پاسخش این است که در مقابل هر فرمانی اینها یک نافرمانی میکنند افزوده میشه دیگه! هرچقدر دستور زیادتر میشود عصیان اینها بیشتر میشود هر چیزی واجب میشه چون اینها مخالفت میکنند پس اینها بیشتر نافرمانی میکنند چطور رجس افزوده میشه؟ بر اثر نافرمانی؛ هر چقدر دستور و فرمان بیشتر بشه نافرمانی اینها بیشتر میشه.
اگر یک لامپ صد وات اینجا روشن باشد و یک کسی در این فضا بره داخل یک کارتنی یک جایی که نور به او نرسد میگویند او از این نور صد وات محروم شد حالا اگر هزار وات شد میگویند ۹۰۰ وات محرومیت او اضافه شد اگر ۱۰ هزار وات شد محرومیت او بیشتر میشود هر چه نور بالاتر برود محرومیت او افزوده میشود، بدبختی او افزوده میشود. و لذا فرمود «وَ أَمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ»
برادران و سروران عزیز خلق پیامبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) قرآن بود. بزارید چند نکته تاریخی بگوییم منبر از حالت تاریخی خارج نشود من چندتا نمونه خدمتتان عرض میکنم فقط از جهتی که ترسیم کرده باشم که خلق پیامبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) قرآن بود.
نوشتند رسول خدا(صلاللهعلیهوآلهوسلم) وقتی میآمد کنار قبر شهدای احد این آیه را میخواندند: «سَلَمٌ عَلَیکُم بِمَا صَبَرتُم فَنِعمَ عُقبَى ٱلدَّارِ»[۱۲] تجلیل از شهید با قرآن.
ابن مسعود میگوید پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) این آیه را مکرر میخواند و گریه میکرد: «إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ»[۱۳] میگه میخواند و اشک میریخت، اشک ریختن پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) با قرآن بود.
شب از حجره بیرون میآمد، به آسمان نگاه میکرد و پنج آیه ۱۹۰ تا ۱۹۵ آل عمران را میخواند و اشک میریخت «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لَآیَاتٍ لِأُولِی الْأَلْبَابِ»؛ کانَ خُلقُهُ القُرآن
جنازه مسعد بن عمیر را گذاشت درون قبر و یک نگاهی به صورت او کرد و این آیه را خواند:
«مِّنَ المُؤمِنِینَ رِجَال صَدَقُواْ مَا عَهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَّن قَضَى نَحبَهُ»[۱۴] کانَ خُلقُهُ القُرآن
در دفن شهید، کنار قبر شهید و در اشک ریختن زیر آسمان از خوف خدا همه از قرآن، کانَ خُلقُهُ القُرآن
جوان در مسجد صدای پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) را به آیات قرآن شنید افتاد روی زمین!
پیامبر سورهی القارعه را میخواندند جوان یک مرتبه صیحهای زد افتاد روی زمین آمد بالای سرش فرمود: «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتان»[۱۵] ببینید خلقه القرآن.
ابن مسعود میگوید پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) مکرر این آیه را در جمع ما میخواند: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَ الْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ»[۱۶] خلقه القرآن
یکی از رموز عمدهی موفقیت پیامبر اکرم(صلاللهعلیهوآلهوسلم)، تأثیر گزاری پیامبر اکرم(صلاللهعلیهوآلهوسلم) در جامعه، این خلق قرآنی پیامبر اکرم(صلاللهعلیهوآلهوسلم) بود. نمونههایی که عرض شد همه از این قبیل بود.
راوی میگوید دیدم پیامبر اکرم(صلاللهعلیهوآلهوسلم) در بدر سر بر سجده گذاشته آنقدر فرمود: «یا حی یا قیوم» این هم از قرآن است: «لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ»[۱۷] ذکر قرآن است آنقدر «یا حی یا قیوم» در بدر گفت تا در جنگ بدر پیروز شد. خلقه القرآن
ارتباط مردم را با قرآن بیشتر کنیم قرآنی که گرچه فرمود چهار شاخه است: «فالعِبارَهُ للعَوامّ» عبارت برایِ عوام است «و الإشارَهُ للخَواصِّ» روایت در بحارالانوار از وجود نازنین سیدالشهداء اباعبدالله الحسین(علیه السلام) است از امامان دیگر هم رسیده فرمود عبارت برای عوام و اشاره برای خواص است «و اللَّطائفُ للأولیاءِ و الحقائقُ للأنبیاءِ» یقیناً فهم پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) از قرآن با فهم خواص و فهم دیگران فرق دارد «و الحقائقُ للأنبیاءِ» است. اما خود رسول خدا حضرت محمد مصطفی(صلاللهعلیهوآلهوسلم) میفرمود: «اُعْطِیتُ خَمْساً وَ لاَ أَقُولُ فَخْراً» میفرمود: خدا به من پنج تا ویژگی داده من اینها را برای فخر فروشی نمیگویم گاهی تعریف از خود برای هدایت است گاهی تعریف از خود برای شبهه زدایی است. گاهی تعریف از خود برای فضاسازی است. سیدالساجدین(علیه السلام) فریاد زد بر فراز منبر شام که ما شش ویژگی داریم، ما هفت تا شخصیت داریم، تعریف به منظور این است که بشناسند مگه یوسف(علی نبینا و آله وعلیه السلام) نیامد پیش عزیز مصر و فرمود من تخصص دارم من تعهد دارم من را قرار بده «قَالَ اجْعَلْنِی عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ»[۱۸] گاهی نمیشناسند باید بدانند گاهی باید خود فرد معرفی کند. فرمود: «أُعْطِیتُ خَمْساً وَ لاَ أَقُولُ فَخْراً» منِ پیغمبرخدا(صلاللهعلیهوآلهوسلم)، خدا پنج ویژگی به من داده است اینها را از روی افتخار جویی و فخر فروشی نمیگویم ولی بدانید «اعطیت» خدا به منِ پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) «جوامع الکلم» داده است. امام باقر(علیه السلام) فرمود: «جوامع الکلم» قرآن است. فرمود خدا یکی از ویژگیهایی که من داده «جوامع الکلم»، قرآن کریم است.
«بُعِثْتُ إِلَى اَلْأَحْمَرِ وَ اَلْأَصْفَرِ» دومین ویژگی من جهانی بودن دین من است تا قیامت هر آن چه زیر این آسمان کبود انسانها بیایند، جنها بیایند من مبعوث به سمت آنها شدهام
«جُعِلَتْ لِیَ الْأَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً» زمین برای من پاک قرار داده شده است.
«و نُصِرتُ بالرُّعبِ» خدا من را یاری کرد با رعبی که در دل دشمنان انداخت فرمود: خدا این پنج تا چیز را به من داده است رسالتم جهانی است قرآن را به من داده شده «جوامع الکلم» من زمین برایم طهور و مسجد و محل سجده قرار گرفته «و نُصِرتُ بالرُّعبِ» خدا من رایاری کرده با رعبی که در دل دشمن میاندازد.
وقتی ابوسفیان از بدر برگشت و بعضی از آنانی که بودند آمدند مکه آن غلام عباس عموی پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) او ایستاده بود آنجا داشت تعریف میکرد داشت تعریف میکرد ابوسفیان گفت ما نمیدانیم ولی یک ترس عجیبی در دلمان پیدا شد اصلاً دست خودمان نبود میترسیدیم با اینکه بیشتر بودیم قرآن میفرماید خدا یاری کرد «لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَهٍ»[۱۹] «و نُصِرتُ بالرُّعبِ»
و پنجم «أُعْطِیتُ اَلشَّفَاعَهَ» که ان شاءالله همهی ما مشمول ویژگی پنجمی که خدا در آن حد گستردهاش خب! دیگران هم شفاعت دارند اما در آن حد گستردهاش به پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) داده، ان شاء الله مشمول بشویم.
عرض اول من که چند جمله ای راجع با آن هم تاریخ گفتم هم آیه خواندم این است که «کانَ خُلقُهُ القُرآن»
من نمونههای زیادی را در ذهن دارم بشمارم که شما ببینید پیغمبر (صلاللهعلیهوآلهوسلم) جاهای مختلف دیدن مریض میرفت قرآن میخواند، بازار میآمد میخواست نصیحت کند، قرآن میخواند، جنگ قرآن میخواند، در حضور مردم قرآن میخواند این خلق پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) بود در تجلیل از شهید، قرآن میخواند، در دفن شهید قرآن میخواند این خلق پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) بود. توصیه میکنم آن نامه امیرالمؤمنین(علیه السلام) به حارث هَمدانی را ببینید خوب است در ماه رمضان این را بحث کنه هم معینه هم منظمه هم سلسله واره هم دسته بندی شده است هم شرح خورده؛ سی خصوصیت را و سی سفارش را آنجا امیرالمؤمنین(علیه السلام) به حارث هَمدانی میکند اولین آن این است «یا حارث تَمَسَّکْ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ وَ اسْتَنْصِحْهُ» حارث هَمدانی به قرآن متمسک بشو! آن را نصیحت خودت قرار بده، از او طلب نصیحت کن به قول اقبال لاهوری میگوید که هر وقت میخواهم خدا با من حرف بزند، قرآن میخوانم، هر وقت میخواهم با خدا حرف بزنم دعا میخوانم.
مگر امام صادق(علیه السلام) نفرمود به آن جابر بن یزید جعفی فرمود: «ولکِنِ اعرِض نَفسَکَ عَلى کِتابِ اللّه» چرا دنبال امتحان میگردی؟ برو سراغ قرآن، ماده امتحانی همیشه آماده، ممتحن خودت! خودت نمره بده! قرآن را باز کن ببین وقتی در سورهی معارج با هشت ویژگی استثنا میکند انسانهایی را که هلوع نیستند منوع نیستند اهل بهشتند، ببین این هشت ویژگی را دارید؟ «إِلَّا الْمُصَلِّینَ»[۲۰] شروع میشود تا آن آخر! ببین آن هفت ویژگی سورهی مؤمنین چندتایش در شما است؟ ببینید آن ۱۲ خصوصیت عبادالرحمان در سورهی فرقان چندتایش در شما است؟ فرمود: «ولکِنِ اعرِض نَفسَکَ عَلى کِتابِ اللّه»
امروز آغاز این وحی بود «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ»[۲۱] و این وحی و این قرآن همه جا خلق و ویژگی پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) بود. من در این بخش به همین میزان اکتفا کنم.
ب) خلق نیکو وحسنهی پیامبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم)
اما قسمت دوم که خود این هم گسترده است ولی من اشاره میکنم، رمز دوم موفقیت پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) بعد از آن بحث قرآن که عرض کردم، مسألهی ویژگیهای اخلاقی آن حضرت است. خیلی آیه در قرآن دارد ولی من به نظرم این آخرین آیه سورهی مبارکهی توبه که سفارش هم شده در گرفتاریها این آیه را بخوانید، گرفتاریتان رفع میشود. این دو آیه آخر سوره توبه یک وقتی کسی اسیر بود پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) به او سفارش کرد این دو آیه را بخوان و او خواند و آزاد شد، نجات پیدا کرد، فرار کرد از اردوگاه اسرا در صدر اسلام. این دو آیه آخر سوره توبه در میان آیاتی که صفات پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) را از نظر اخلاقی بیان کرده شاید یک قدری بارزتر باشد میفرماید: «لَقَد جَاءَکُم رَسُول مِّن أَنفُسِکُم»[۲۲] میتوانست بفرماید «منکم» درست است رسولی از شما ولی «من انفسکم» جان شما، درد شما درد اوست، ناراحتی شما، ناراحتی اوست اگر در بستر است برای امتش گریه میکند، میفرمود جابر! وقتی پروندههای امت را میآورند پیش من، من نگاه میکنم میبینم اینها گناه کردند من غصه میخورم جابر! اگر کار خوب کرده باشند، خوشحال میشوم، حمد میکنم «من انفسکم» جان شما است، از خود شماست.
«عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ» اگر شما به زحمت بیفتید، ایشان هم ناراحت میشوند اگر شما آزار ببینید، شما اذیت ببینید روحاً، جسماً بر او سخت است.
«حَریصٌ عَلَیْکُمْ» عزیزان، سروان! متعلق حریص اینجا نیامده است، در چه چیزی حریص است؟ «حَریصٌ عَلَیْکُمْ» در هدایت؟ در سعادت؟ در پیشرفت؟ در سوادآموزی؟ در عاقبت بخیری؟ همهی اینها؟ «حَریصٌ عَلَیْکُمْ» تلاش پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) این است که بتواند یک فردی را هدایت کند؟ چقدر تلاش کرد!
«بِالْمُؤْمِنینَ رَئُوفٌ» در مقابل فرمانبرداران رئوف است، در مقابل نافرمانبرداران از امت «رحیم» است. «رئوف» بر فرمانبردار و «رحیم» بر نافرمانبردار که گناه میکند.
چقدر زیبا است! «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ» یک فراز از تاریخ برایتان بگویم بعضی از این مباحث با تاریخ بیشتر در ذهن جا میفتد. آقایی است به نام جارود، اسمش جارود است، کنیهاش ابو منذر. آقا! بعضیها مغرض نبودند مشرک بودند ولی مغرض نبودند امان از لجاجت! «اللَّجوجُ لا رأیَ لَهُ»[۲۳] لجوج نمیتواند نظر بدهد. ابوجهل لجوج بود اما کسی هست نه کافر است پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) در جنگ احد یا بدر فرمود: اگر کسی دستش به ابوالبختری رسید او را نکشد گفتند: چرا؟ فرمود: ما را اذیت نکرده است اگر هم کسی ما را اذیت میکرد میآمد، ما را حمایت میکرد میگفت چرا ناسزا میگویید؟ چرا اذیتش میکنید؟ چرا سنگش میزنید؟ برید با او در میدان شجاعانه بجنگید. مرد باشید مقابلش بایستید، میخواهید بجنگید، بجنگید اما ناسزایی و فحش و سنگ انداختن و خاکستر روی سر ریختن، اینها فرهنگ انسانهای عاجز است. فرمود آن را نکشید چون ایشان این روحیه را داشت. پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) از ایشان تجلیل کرد.
ببینید این آدم مشرک است جارود، اهل بحرین است بلند شد با یک رفیق داشت به نام سلمه گفت پاشو بریم مدینه یک تحیقی راجع به اسلام انجام بدهیم ببینیم که پیغمبری که میگویند آمده، مرم هم دورش جمع شدند، موفق هم بوده، این همان پیغمبر آخرالزمان است یا نه؟ میگوید دوتایی با هم راه افتادیم، بیست نفر از یارانش را هم برداشت شدند هیئت بیست و دو نفره به سرپرستی جارود معروف به ابو منذر میگه به رفیقم گفتم که بیا پیش خودمان یک قراری بزاریم نه من به تو میگویم و نه تو به من بگو و نه به این بیست تا میگوییم من سه تا سؤال در ذهن خودم مطرح میکنم به هیچکس هم خبر نمیدم این سؤالات را، تو هم سه تا سؤال در ذهنت مطرح کن تو هم به کسی نگو حتی به منم که رفیقتم نگو میرویم پیش پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) حرفهایمان را که زدیم، گفتگوییمان که تمام شد به او میگوییم اگه شما پیغمبر هستی به ما بگو این سؤالات چیه؟ باید بداند دیگه «عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ»[۲۴] خدا یک خصوصیاتی به انبیاء(علیهم السلام) داده است، یکی از این خصوصیات علم غیب است، ولایت تکوینی است، اعجاز است، عصمت است گفت باشه. تاریخ مفصله من خلاصهاش میکنم. شاعر هم بود راه افتادند آمدند اصحاب میگویند مادر مسجد نشسته بودیم یک وقت پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: الآن یک گروهی از جانب این قسمت مدینه مثلاً جنوب مدینه میآیند که اینها بهترین مردم اهل مشرق هستند، اینها اهل بهشتند، میگویند برخی بلند شدند دویدند سمت دروازهی مدینه ببینند اینها چه کسانی هستند که پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) دارد از آمدنشان خبر میدهد. دیدند یک هیئت بیست و دو نفره آمد و تا وارد شد چند بیت شعر خواند شعرها در بحار هست، اشعار جالبی است، شاعر بود اشعار را خواند و بلافاصله خم شد و دست و پای پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) را بوسید یارانش هم خم شدند و دست و پای پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) را بوسیدند حالا مسلمان هم نیستند عرض کرد: یا رسول الله چه ایمان بیاوریم و چه ایمان نیاوریم چه شما مسائل ما را که ذهنمان هست بگویید یا نگویید، شما در دل ما جا گرفتید همین که نگاهتان کردیم در دل ما جا گرفتید امان از کسی که پذیرش درش باشد، اینطور است. نشستند، صحبت کردند، گفتگو کردند عرض کرد: یا رسول الله «علی ما بُعثتَ؟» شما به چی مبعوث شدی؟ فرمود: (بعثت بشهاده ان لا اله الا الله و انی عبدالله و رسوله و باقام الصلوه و ایتاء الزکاه و حج البیت وصوم الرمضان) یکی یکی شمرد فرمود من مبعوث شدم به توحید، من رسول خدا هستم، به اقامهی نماز و ایتای زکات، به حج بیت، به صوم رمضان بعدم اینم تأیید عرض اولم خلق پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) قرآن بود بعدم فرمود: «مَّن عَمِلَ صَالِحا فَلِنَفسِهِ وَمَن أَسَاءَ فَعَلَیهَا»[۲۵] این آیه را خواندند، جارود همینطور نشسته داره گوش میدهد، اشک میریزد، مشرک است ولی حرفهای رسول خدا(صلاللهعلیهوآلهوسلم) را استماع میکند.
عرض کرد: یا رسول الله(صلاللهعلیهوآلهوسلم) من سه تا سؤال در ذهنم هست اگر بفرمایید این سه تا سؤال چیست؟ و پاسخ بدهید من مسلمان میشوم فرمود میگم سؤال اولت این است حکم خونهایی که در جاهلیت ریخته شده چیه؟ کسی در جاهلیت قتل کرده است حالا میخواهد مسلمان بشود، حکمش چیست؟ سؤال دومت این است که حکم سوگندهایی که در جاهلیت خورده شده است چیه؟ کسی قسمی خورده در جاهلیت، سوگندی خورده است، آیا باید به آن وفادار باشد؟ و سؤال سومت این است که امروز در این جامعه برترین بخشش و انفاق چیست؟
فرمود جواب میدهم نه آن خونها حرمت دارد اگر مسلمان شدید و نه آن سوگندها اعتبار دارد، انفاق برتر هم طبیعتاً آن شرایط جامعهی عرب انفاق برتر به این است که به یک کسی یا مرکب سواری بدهی یا گوسفند شیرده، عرب آن زمان این دو چیز برایش خیلی اهمیت داشت یا مرکبی که سوارش بشود مثل شتر یا گوسفندی که از شیرش تغذیه بشود.
عرض کرد: یا رسول الله(صلاللهعلیهوآلهوسلم) اشهد انک رسول الله و مسلمان شد.
پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) یه نگاهی به رفیقش سلمه کرد و فرمود سه تا سؤال هم تو در ذهنت هست نگفته بود و اصلاً مطرح هم نکرده بودی ولی بگذار سؤالات تو را هم جواب بدم یک سؤالت این است که حکم بت پرستی چیه؟ فرمود جوابش این است: «إِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ»[۲۶] این بتهایی که میپرستی و آن کسی که بت پرست است، آن جایگاهاش جهنم است. این یک سؤالت، سؤال دومت این است عید سواسب که یکی از عیدهای بزرگ مسحیت بود، آیا این عید در اسلام هست یا خیر؟ این عید بزرگی برای آنهابود حضرت فرمود این عید در اسلام نیست ولی ما شب قدر داریم و شب قدر را در ماه مبارک رمضان جستجو کنید این روایت را در بحار دارد که فرمود شب قدر را در ماه مبارک رمضان جستجو کنید. فرمود سؤال سومت این است که دیه انسانهای ضعیف چون اینطور بود که گاهی اگر انسان پولدار بود، دیهاش بیشتر بود یک کسی کارگر بود، فقیر بود، دیهاش کمتر بود، دیه در اسلام تفاوتهایی گذاشته شده بین مرد و زن و حر و عبد، آن هم روی مصلحتهایی که هست بالأخره تفاوتهایی که خداوند دیده و این تفاوتها یک بحث منطقی و عقلایی و شرعی دارد در بحث دیهی حر، عبد، مرد، زن اما ثروت و عدم ثروت ملاک نیست که بگوییم فلانی میلیاردر است پس دیه به او ندهیم یا نه بیشتر نیاز داره، بیشتر به او بدهیم فرمود دیه هم در دین ما مساوی است. او هم مسلمان شد. هر دو مجدداً دست و پای پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) را بوسیدند بیست نفر همراهشان همه مسلمان شدند برگشتند مرحوم مجلسی میگوید یک ملاقات دیگری هم جارود با پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) داشته است اشعار مفصلی خوانده است. اواخر عمر پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) بود در ملاقات دومش عرض کرد یا رسول الله(صلاللهعلیهوآلهوسلم) میشه آیندهی اسلام را برای من بگویید؟ فرمود شبی که رفتم معراج به من گفتند وصی تو علی بن ابی طالب(علیهما السلام) است بعد برای جارود یکی یکی ائمه(علیهم السلام) را شمرد تا وجود مقدس حضرت حجت(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) قریب به ده سال هم بعد پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) زنده بود. سال ۲۱ سال مرگش بود. چه چیزی اینها را جذب میکرد این اخلاقه این ویژگی هاست این خلقیات رسول خدا(صلاللهعلیهوآلهوسلم) است که «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ» این دوتا از خصوصیات پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) بود گرچه من میخواستم مواردی بیشتر عرض کنم ولی تصور میکنم وقت دیگه این اجازه ندهد این دو مورد را گفت:
در خانه اگر کس است یک حرف بس است.
اگر میخواهید در جامعه تأثیر داشته باشید خلق قرآن و رعایت آن جنبههای اخلاقی که در بحث در مناظره در گفتگو در کلاس، کادر سازی میکند، جاذب است متأسفانه گاهی اینطور است منابر ما جلسات ما سخنرانی های ما، کلاسهای ما، نوشتههای ما داره خلوت میشه از قرآن، نباید بشه! بهترین موعظه است بله چیزهای دیگر هم خوبه، شعر خوبه، مطالب دیگه هم خوبه اما قرآن و حدیث دو خاستگاه و دو پشتوانه است که هم مردم دوست دارند و هم تأثیرداره و هم کلام، کلام نورانی است خلق پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) قرآن و ویژگی او مسأله ی درد آشنایی مردم و برای مردم و به مردم فکر کردن در راه خدا.
خداوندا به عظمت آن پیامبر عظیم الشأنت قسمت میدهیم دین او را جهانی بگردان!
خدایا پرچم اسلام را در سراسر دنیا سربلند بفرما!
السلام علیک یا رسول الله
فقط یک عرض سلامی و چند جمله دعا، مصیبت نمیخوانم چون روز عید است امیدوارم ان شاء الله کنار قبرش کنار گنبد خضرای پیغمبر(صلاللهعلیهوآلهوسلم) عرض ارادت کنیم.
اَللّهُمَّ اِنّی اَسئلُکَ وَاَتَوَجَّهُ الَیکَ بِنَبِیِّکَ نَبِیّ الرَّحمَهِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَالِهِ یا اَبَاالقاسِم یا رَسوُلَ اللّهِ یا اِمامَ الرَّحمَهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اشفع لنا عندالله.
باسمک العظیم الاعظم بنبیک المکرم و کتابک المنزل یا الله
خدایا به عظمت رسول الله(صلاللهعلیهوآلهوسلم) عاقبت ما ختم به خیر بفرما!
حشر و نشر ما را با قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) قرار بده!
زیارتشان شب اول قبر ملاقاتشان قیامت شفاعتشان نصیب بفرما!
به مقربان درگاهت مسلمانان را در سراسر دنیا خاصه در عراق و فلسطین و افغانستان یاری بفرما!
شر آمریکا، شر اسرائیل، شر منافقان به خودشان بازگردان!
با نابودی دشمنان زیارت عتبات، زیارت خانهات، قبر پیامبرت به همهی علاقه مندان نصیب بفرما!
عاقبت جوانان ما، فرزندان ما، نسل ما ختم به خیر بفرما!
ریشههای فقر، فساد و تبعیض، ریشههای گرانی و اعتیاد، خدایا از این کشور ریشه کن بفرما!
این کشور امام زمان را در ظل توجهات حضرت ولیعصر(عجلاللهتعالیفرجهالشریف) از بلیات محفوظ بدار!
مقام معظم رهبری طول عمر با عزت و اقتدار عنایت بفرما!
به مقربان درگاهت فیض و بشارت به روح شهدا، شهدای متعلق به این جمع، روح بلند امام عائد و واصل بنما!
عیدی ما را ظهور آقامون قرار بده!
چشمهای ما را به جمالش منور بگردان!
وعجل اللهم فی فرجه.
سخنران: حجت السلام دکتر رفیعی
تاریخ ارائه: ؟
[۱]. (آیه۵۷/سوره مبارکه یونس)
[۲]. (آیه۱۰۳/ سوره مبارکه آل عمران)
[۳]. (آیه ۲۴/ سوره مبارکه جاثیه)
[۴]. (آیه ۱۰۳/ سوره مبارکه آل عمران)
[۵]. (مسند احمد، احمد بن حنبل، ج ۶، ص۱۶۳)
[۶]. (آیه۹/ سوره مبارکه اسراء)
[۷]. (آیه ۲/ سوره مبارکه انفال)
[۸]. (آیه ۱۲۷/ سوره مبارکه توبه)
[۹]. (آیه ۱۰/سوره مبارکه بقره)
[۱۰]. (آیه ۲/ سوره مبارکه انفال)
[۱۱]. (آیه ۱۲۷/ سوره مبارکه توبه)
[۱۲]. (آیه ۲۴/سوره رعد)
[۱۳]. (آیه ۱۵/سوره مبارکه انعام)
[۱۴]. (آیه ۲۳/ سوره مبارکه احزاب)
[۱۵]. (آیه ۴۶/ سوره مبارکه الرحمن)
[۱۶]. (آیه ۸۳/ سوره مبارکه قصص)
[۱۷]. (آیه ۲۵۵/ سوره مبارکه بقره)
[۱۸]. (آیه۵۵/ سوره مبارکه یوسف)
[۱۹]. (آیه ۲۵/ سوره مبارکه توبه)
[۲۰]. (آیه ۲۲/ سوره مبارکه معارج)
[۲۱]. (آیه۱/ سوره علق)
[۲۲]. (آیه ۱۲۸/ سوره مبارکه توبه)
[۲۳]. (غرر الحکم: ۸۸۷)
[۲۴]. (آیه ۱۱۳/سوره مبارکه نساء)
[۲۵]. (آیه۴۶/ سوره مبارکه فصلت)
[۲۶]. (آیه ۹۸/ سوره مبارکه انبیاء)






