نگاه قرآنی به حادثه کربلا
۱۴۰۲-۱۱-۰۲ ۱۴۰۲-۱۲-۱۰ ۱۱:۰۵نگاه قرآنی به حادثه کربلا

نگاه قرآنی به حادثه کربلا
الحمدلله رب العالمین و الصلاه و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیبنا حبیب اله العالمین ابالقاسم محمد صلی الله علیه و آله و سلم و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و اللعن الدائم علی أعدائهم اجمین الی یوم الدین
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
در واکنش به جسارت به قرآن کریم، باید بیشتر سراغ قرآن برویم
نگاه قرآنی به شرایط کربلا
بحث امشب این است، برای شرایطی که مانند کربلا پیش آمده و برای شرایطی که نظیر او ممکن است پیش بیاید، از منظر قرآنی میخواهیم تکلیف خودمان را بدانیم. آیهای از قرآن را در محضرش قرار میگیریم که در زیارت شهدای کربلا به این آیه استشهاد شده است. آنها مظهر این آیه بودند. در سورهی آل عمران، آیهی ۱۴۶ میفرماید: «وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قٰاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمٰا وَهَنُوا لِمٰا أَصٰابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللٰهِ وَ مٰا ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکٰانُوا وَ اللٰهُ یُحِبُّ الصّٰابِرِینَ». این آیهی شریفه یکی از آیات زیبایی است که در شرایط سخت جنگ احد نازل شد. در شرایطی که مسلمانان گرفتار یک بحرانی شدهاند. از آن جنگ بوی شکست استشمام میشد. اولین باری بود که برای آنها چالش شکست محقق میشد و لذا شبهههای زیادی از جانب منافقان بین مؤمنان مطرح و دل مؤمنان خالی شد. خدای سبحان در سورهی آل عمران تحلیل میکند، در آیات زیادی از جهات متعددی وارد میشود. این قسمت آیه از یک جهت خاص است. این جهت چیست؟ اینکه چگونه باید با این مسئله برخورد بشود؟ الان که شرایط ما ممکن است بعضی جهات سخت پیش بیاید، مشکلات ممکن است پیش بیاید، این آیه یک گشایش است، رهنمون است که چه کنیم.
یک کلمهی کلیدی که در آیه به کار رفته «رِبِّیُّونَ» است، ربّیّون در کنار ربّانیّون، دو کلمه است. برای این دو، معانی مختلفی ذکر کردهاند. هر دو معنا، منتسب بودن به ربّ است. چه ربّ از ربب باشد چه از رِبّی. ربّیّون، حیث اطاعت در آن اشباع شده است. ربّانیّون، حیث اطاعت شدن است. این اطاعت کردن است، آن اطاعت شدن. وقتی عالمی بزرگ، امام بزرگواری، نبی بزرگی، مورد اطاعت قرار میگیرد، او ربّانی است و آن کسانی که اطاعت میکنند، ربّی هستند.
تأثیر ضعف درونی در ضعف اجتماعی
نکتهی دوم این است، ربّی، خودش جمع است. در لغت هزار یا ده هزار معنا کردهاند. یک حرکت اجتماعی قوی، جمعی که با هم انجام میدهند. کار فردی نیست. علاوه بر اینکه در آیهی شریفه، ربّیّون جمع شده و در کنارش هم صفت کثیر آمده است. بحث امروز ما میخواهیم کاربردی باشد. با این نگاه حالا معنای آیهی شریفه را ببینید: چه بسیار از انبیائی ــ چه بسیار از انبیاء، نشان میدهد سنتی در بین انبیاء بوده، نه اینکه اتفاقاً برای نبی خاصی باشد ــ که به تعبیر مقام عظمای ولایتمان، هستهها و محورهای خداپرستی را تشکیل دادند. آیه در نگاه اول اخبار است. خبر میدهد از یک واقعهای که قبلاً مکرر اتفاق افتاده است. در نگاه دقیق، علاوه بر اخبار، انشاء است که باید این کار را هم بکنیم. ما به این کار مکلفیم. پس آن اخبار است نسبت به آنچه که واقع شده و انشاء است به عنوان تکلیفی که باید انجام بدهیم. راه مقابله با هجمههای دشمن، تشکیل هستههای خداپرستی است. محورهای خداپرستی، اجتماعی حرکت میکنند نه فردی. نگاه جمعی دارند، نه فردی.
بعد از آن میفرماید اینها سه خصوصیت دارند: «فَمٰا وَهَنُوا لِمٰا أَصٰابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللٰهِ» هر مشکلی که پیش بیاید، اینها در درونشان هیچ سستی و اختلالی ایجاد نمیشود. سه معنای مجزا در این آیه آمده است. اولاً اینها از درون هیچ گاه سست نخواهند شد. اگر از درون سست نشدند «وَ مٰا ضَعُفُوا»، ضعف هم برای اینها پیش نمیآید. ضعف در نظام بیرونی است. وقتی در صحنهی اجتماع هستند. وقتی درونشان هیچ سستی ایجاد نمیشود، در میدان عمومی و اجتماعی هم به گوشه رانده نمیشوند. اگر کسی در نظام اجتماعی، وقتی مشکلی پیش میآید، خودش را کنار میکشد، عقب میرود، احساس میکند قدرتِ در صحنه بودن ندارد، این قبلش دچار ضعف درونی شده است. امکان ندارد ضعف درونی ایجاد نشده باشد اما ضعف بیرونی محقق بشود. پس این «مٰا ضَعُفُوا» فرع بر آن است که «فَمٰا وَهَنُوا». پس اینها نه در درون به سستی میرسند، و نه در بیرون به گوشه گیری، کنارهگیری، عقب ماندگی، مبتلا میشوند. اگر به ضعف بیرونی مبتلا نشدند، دنبال این دو میرسد «وَ مَا اسْتَکٰانُوا»، هیچ گاه تسلیم نمیشوند. کسی که در نظام بیرونی از ضعف به تسلیم کشیده میشود، قبلش به ضعف بیرونی کشیده شده و قبل از آن به وهن درونی مبتلا شده است. این سه مرحله، بسیار مبتلابه است.
اگر دیدید یک کسی نسبت به سابق بُریده، احساس گوشهگیری و کنارهگیری میکند، یقین بدانید که در رتبهی قبل دچار وهن و سستی درونی شده است. اگر در مقام علاج بخواهیم بر بیاییم، این سه مرتبه در جامعه، در طول همدیگر هستند. اگر میخواهیم حرکت اجتماعی به استکانت کشیده نشود، باید حضور ما در جامعه پررنگ باشد. حضور پررنگ و در صحنه بودن، باعث میشود جامعه به استکانت و تسلیم کشیده نشود. اگر میخواهیم حضور در جامعه پررنگ باشد، باید از درون تقویت بشود، مایههای درونی شکل بگیرد، تا مانع ضعف بیرونی بشود. البته اینها رفت و برگشت دارند. یعنی وقتی ضعف درونی نبود، در کنار نبودن ضعف درونی، در صحنهی بیرونی هم حضور پُررنگ محقق میشود.
تشکلسازی مؤمنان
راه ایجاد ثبات قدم
ناامید نشدن در مشکلات
اگر بخواهیم این نگاه به ربّیّون در جامعهی امروزی ما به عنوان یک نگاه انشائی باشد، باید در دستههای مؤمنانی که دارند جدا جدا یا فرد فرد کار میکنند، این نگاه شکل بگیرد. این شکلگیری مطلوب خداست. کسی که به عنوانی ربّانی است، مثل عالمان بزرگ، مثل ولیّفقیه. خود ولیّفقیه که ربّانی است با نگاه به امام، ربّی است. به لحاظ امام مطیع است اما به لحاظ مردم مطاع است. به لحاظ مردم که مطاع است، او ربّانی است. به لحاظ امامی که مطیع اوست، ربّی است و منافات ندارد. در سطح پایینتر هم گاهی حلقههای ربّانیّون است و گاهی حلقههای ربّیّون است. این شکلگیری حلقههای ربّانی و ربّی در قرآن کریم خیلی میتواند مؤثر باشد. به خصوص با صدر آیه که میفرماید: «وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قٰاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمٰا وَهَنُوا لِمٰا أَصٰابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللٰهِ» یعنی هر چیزی به اینها برسد، چون متصل به خدا هستند، از منظر و چشم خدا ربّی هستند. همهی نگاهشان الهی است. تعبیری که در حدیث معراج هست میفرماید اولیاء الهی به جایی میرسند که «أُولَئِکَ اَلَّذِینَ نَظَرُوا إِلَى اَلْمَخْلُوقِینَ بِنَظَرِی إِلَیْهِمْ» با چشم من (خدای سبحان) به عالم نگاه میکنند. وقتی با چشم خدا به عالم نگاه میکنند، ضعف معنی نمیدهد، وهن معنی نمیدهد، استکانت معنی نمیدهد. چون هو القاهر، خدای سبحان قاهر است. اگر در مرتبهی عمل و واقع این باور شکل گرفت، هستههای مقاومت ربی در جامعه برای هر امری هیچ سستی نخواهند داشت. گاهی قتال است، گاهی جنگ اقتصادی است، گاهی جنگ فرهنگی است. هر مشکل لاینحلی بر اینها وارد بشود، چون اتصال به خدا دارند، از چشم خدا به عالم نگاه میکنند، برای اینها هیچ ضرری و هیچ سستی ایجاد نخواهد کرد.
پس راهی که خدای سبحان به عنوان یک الگو برای ما میفرماید راه ربّیّون است. چنانچه در چند آیه قبل از اینجا خیلی زیبا مطرح میکند: «وَ لاٰ تَهِنُوا وَ لاٰ تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»(۲). آن هم مرتبط با جنگ احد است و مقدمهی همین است. حق ندارید سست شوید! حق ندارید ناامید شوید! حق ندارید محزون شوید! اگر ایمانتان را حفظ بکنید، ایمان غالب است. اگر در جنگ احد شما شکست را دیدید، برای این بود که تزلزل در ایمان ایجاد شد، تزلزل در عدم ربّی بودن محقق شد. عدهای تنگه را رها کردند، اطاعت پذیری مختل شد. تا اطاعت پذیری مختل شد، مغلوبیت محقق شد. دنبالش یک بیان زیبایی است که واقعاً انسان بیانات نورانی حضرت آقا را که میشنود، میبیند سراسر مستند قرآنی است. نگاه به مسئله را به عنوان یک روند مطرح میکند. میگوید «إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ»(۳) نگاه نکنید که شما مبتلا شدید به مصیبتها، سختیها، فشارها، ضربهها. نگاه به این نکنید. نگاه کنید که دشمن شما هم خیلی ضربه خورده، اینها را با هم ببینید. من مثال میزنم این کسانی که دوی استقامت انجام میدهند، مسافتهای طولانی است، در آن اواخر مسیر، توانشان تقریباً از دست رفته است، اگر کسی نگاه به توان خودش بکند، میبیند قادر به ادامهی مسیر نیست، چون توانش مصرف شده. اما وقتی برمیگردد به عقب نگاه میکند، میبیند آنها هم که رقیبش هستند، آنها هم توانشان را از دست دادند، قدرت دیگر ندارند، دارند از پا می افتند. بعد میبیند همین یک ذره توانی که برای او مانده، میتواند مسابقه را به پایان برساند و از آنها جلوتر باشد. قرآن میفرماید نگاه نکنید که در جنگ احد شما هفتاد شهید دادید و این باعث شد تزلزل در وجودتان ایجاد بشود که «شاید ما بر حق نباشیم! شاید اشکال از ما باشد!» شبهههایی که منافقین ایجاد کردند. میگوید مسئله را در یک روند ببینید.
رهبر انقلاب وقتی مسائل کشور را تحلیل میکنند، با یک روند جهانی میبینند، نگاه بکنید اگر ما گاهی مشکلاتی برایمان پیش آمده، دشمن ما هم مشکلات بیشتری برایش پیش آمده است، آنها هم به خیلی از شکستها تن دادند. «إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْکَ الْأَیّٰامُ نُدٰاوِلُهٰا بَیْنَ النّٰاسِ» این سنت تداول است، اگر این را دیدیم، آن وقت به دنبالش آیه، نکات زیبایی را میفرماید. چهار مرحله را ذکر میکند. من اینها را به اختصار میگویم تا سخت نباشد وگرنه آن آیهی ربّیّون خیلی نکات داشت. میفرماید «وَ تِلْکَ الْأَیّٰامُ نُدٰاوِلُهٰا بَیْنَ النّٰاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللٰهُ الَّذِینَ آمَنُوا» با واو شروع میکند، با اینکه هنوز فوائد دیگری را نگفته بود، اولین فایده است، واو عطف میآورد. به فرمایش مرحوم علامه یعنی خیلی نتایج هست. از جملهی آن نتایج اینهاست. وَ لِیَعْلَمَ، یعنی آنها را بدانید یا قابل گفتن نیست ولی بدانید چیزهای دیگری هم هست. وَ لِیَعْلَمَ اللٰهُ الَّذِینَ آمَنُوا، اول بین ایمان و کفر، این سنت تداول ایّام میخواهد جدایی بیندازد. یک سنتی بر عالم حاکم است. هر واقعهای که پیش میآید، میخواهد کافران از اهل ایمان جدا بشوند. «وَ یَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَدٰاءَ» در بین این جدا شدن در قرآن کریم، مرحوم علامه میفرماید شهید به معنای مقتول در معرکه نیست، منافاتی هم ندارد اگر تطبیق بشود، شهید میزانساز با شهید مقتول در معرکه. در بین این حرکتی که دارد محقق میشود، خدا یک معیارهایی را برای شما قرار میدهد. چون در قرآن انبیاء را شهید میداند، شاهد و شهید میداند. یک کسانی در این مسیر یک دفعه پررنگ میشوند. مثلاً شما ببینید حاج قاسم ما، یک شهید معیار میشود. شهید حججی در برههی خودش یک شهید معیار میشود. همه را به سمت الهیت جذب میکند. یک دگرگونی ایجاد میکنند. حتی آن شهیدی که به عنوان غیرت قیام کرد، عنوان شهید غیرت معیار ایجاد کرد. «وَ یَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَدٰاءَ» یعنی شهدای معیارساز، کسانی که وقتی جامعه به آنها نگاه میکند، یک ارزشی زنده میشود.
دنبال آیه میفرماید: «وَ لِیُمَحِّصَ اللٰهُ الَّذِینَ آمَنُوا»(۴)، الان در مرتبهی وَ لِیُمَحِّصَ هستیم. مرتبهی سوم تمحیص است. مؤمن از آن ناخالصیهایش پاک میشود، ابتلائات است. پس یکی برای تمایز بین مؤمن و کافر است. یکی برای پیدا شدن شاهدان معیارساز است. یکی برای این است که مؤمن تمحیص پیدا بکند، پاک بشود. پاک شدن مؤمن از غیر ایمان است. در این حوادث مؤمن رشد میکند. به دنبال این «وَ یَمْحَقَ الْکٰافِرِینَ»(۵)، کافر محق میشود، محق یعنی از بین رفتن تدریجی. همان جوری که محص در وجود مؤمن دارد محقق میشود، به همان نسبت محق در وجود مؤمن محقق میشود، کفر از وجودش ریشه کن میشود. به همان نسبت محق در جامعه ایجاد میشود، کافر از جامعه محق میشود.
یک جنگ احد است. به ظاهر شکست است اما در تحلیل قرآنی، چقدر متفاوت بیان میکند؛ این میشود پیروزی، میشود اوج کمال. چه آن جریان ربّیّونش که در روایت شریف دارد وقتی که ربّیّون را میبرند سراغ شهدا و میخواهند سلام بدهند، آنجا میگویند اینها کسانی هستند که مظهر این آیهی شریفه هستند، شهدای کربلا را مصداق «وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قٰاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ» میداند.
ذکر مصیبت
عقل را دیوانه کردی یا حسین
در ره معبود بیهمتای خویش
همتی مردانه کردی یا حسین
تا قیامت در دل اهل ولا
منزل و کاشانه کردی یا حسین
گرد شمع بیزوال خویشتن
عالمی پروانه کردی یا حسین
جان و مال و هستی خود را فدا
در ره جانانه کردی یا حسین
جرعه نوشان می توحید را
سرخوش از پیمانه کردی یا حسین
خویشتن را بهر صهبای شهود
ساقی میخانه کردی یا حسین
شام عاشوراست، ابتدا این مصیبت عظما را به ولیعصر حجتبالحسن تسلیت عرض میکنیم، به مقام ولایت تسلیت عرض میکنیم. به همهی مؤمنان تسلیت عرض میکنیم. امشب، شب زینب است. انسان نمیداند امشب بر مصیبت جنازههای افتاده در صحرا و خونین بیسر بگرید یا بر خیمههای آتش زده و طفلان فراری در بیابان! از صبح تا شب، بچهها چقدر به مصائب مبتلا شدند! وقتی عصر عاشورا زینب (سلاماللهعلیها) خدمت امام سجاد (علیهالسلام) میرسد، به خیمهها حمله کردند. حضرت میفرماید علیکن بالفرار، در خیمهها نمانند. به کجا بروند بچهها در این شب و بیابان؟ هر کدام از سویی فرار میکنند، به سمتی فرار میکنند. گرگان بیابان مگر رحم سرشان میشود؟ با مرکبهایی که در این تاریکی به دنبال غارت خیمهها هستند، این کودکان زیر دست و پای اسبان چه میکنند؟ زینب (سلاماللهعلیها) یک سر و حالش به دنبال امام سجاد است و مراقبت از امامش است، یک دلش در گودال قتلگاه و برادرش هست که آن جور افتاده. یک دلش به دنبال بچههاست که اینها را پیدا کند و سر و سامان بدهد. ممکن است پیش آمده باشد که وقتی آب آزاد شده باشد، به بعضی از این دخترها و بچهها آب داده باشند، نقل میشود که به دنبال قتلگاه میگردد. میگویند آنجا را برای چه میخواهی؟ میگوید پدرم تشنه بود، میخواهم آب را برای پدرم ببرم.
ممکن است از این سری مسائل در آن شب خیلی پیش آمده باشد. ممکن است وقتی که میبیند که سکینه نیست و سکینه را بر بالای جسد خونین پدر میبیند، او را یک جور روح را میکشند تا از بدن جدا کنند، زینب خودش را حائل میکند. آنجاست که سکینه عرض میکند پدرجان! ببین تازیانه بر بدن عمهام زینب میزنند. به هر صورتی بود بچهها را در شب زیر یک خیمهی نیم سوخته جمع میکند. همه را آنجا آرام میکند. وقتی بچههای زخمی، بچههای سوخته، بچههای دلسوخته، همه آرام شدند، یک دفعه میبیند از پشت خیمه صدای ناله میآید. زینب (سلاماللهعلیها) وقتی پشت خیمه میرود میبیند خانم رباب است. عرض میکند خانم جان من بچهها را به سختی آرام کردم اما شما چرا حالا گریه میکنی؟ میگوید زینب جان وقتی آب آزاد شد، قطراتی آب نوشیدم، شیر در سینههایم جاری شد. یاد علی اصغر و عطشش و آن لحظههایی که با ناخن به سینهی من به دنبال آب بود افتادم. آمدم پشت خیمه، شاید آنجایی باشد که امام، علی اصغر را دفن کرده باشد…
صلّی الله علیک یا أباعبدالله
پینوشت ها:
(۱ سوره آل عمران، آیات ۲و ۳
(۲ سوره آل عمران، آیه ۱۳۹
(۳ سوره آل عمران، آیه ۱۴۰
(۴ سوره آل عمران، آیه ۱۴۱
(۵ همان
حسینیه امام خمینی (بیت رهبری) شب یازدهم محرم ۱۴۴۵ | تاریخ : ۱۴۰۲/۰۵/۰۶






