اعتکاف ۲ ؛ ثمره حقیقی ذکر الهی
۱۴۰۲-۱۰-۲۳ ۱۴۰۲-۱۲-۲۰ ۱۳:۱۸اعتکاف ۲ ؛ ثمره حقیقی ذکر الهی

اعتکاف ۲ ؛ ثمره حقیقی ذکر الهی
فهرست
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
۱. دستور خداوند به ذکر کثیر
«وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خیفَهً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلین * إِنَّ الَّذینَ عِنْدَ رَبِّکَ لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ یُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ یَسْجُدُون»[۱] خدای متعال در قرآن مکرر ما را دعوت به ذکر فرموده و دستور به ذکر داده و از ما خواسته است که متذکر به خدای متعال باشیم و برای این ذکر هم آثار و برکات فراوانی در قرآن ذکر شده است. گاهی خدای متعال می فرماید: «فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ»[۲] اگر شما به من متذکر بودید و من را یاد کردید، من شما را یاد می کنم و به شما توجه می کنم که این یک بشارت بسیار بزرگ برای اهل ذکر است. گاهی می فرماید: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیرا * وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَ اَصیلا * هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ کانَ بِالْمُؤْمِنینَ رَحیما»[۳] می فرماید خدا را یاد کنید و اهل ذکر کثیر باشید.
در کافی شریف روایتی را از امام صادق(علیه السلام) نقل فرمودند که حضرت فرمود خدای متعال بر عباداتی که بر ما واجب فرموده حدودی معین فرموده؛ مثلا انسان روزه را یک ماه در سال باید بگیرد و حج را یک بار در عمر باید به جا بیاورد و حقوق مالی هم همینطور حدود معینی دارند ولی در مورد ذکر خدای متعال حد و مرزی قرار نداده که مثلا خدا را روزی یک ساعت یاد کنید. حتی خدای متعال به کم هم راضی نشده و ما را به ذکر کثیر دستور داده است «اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیرا» که از روایات استفاده می شود وقتی خدای متعال می فرماید کثیر یعنی بی اندازه و حد معینی ندارد. در همین روایت امام صادق(علیه السلام) فرمودند پدرم دائما زبانش به ذکر خدا مشغول بود و فرمود بین الطلوعین اهل خانه را بیدار نگه می داشتند و اگر کسی اهل قرآن خواندن بود می توانست قرآن بخواند دستور به تلاوت قرآن می دادند و الا دستور به اذکار دیگر می دادند.
«اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیرا * وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَ أَصیلا» خدای متعال می فرماید صبح و شام خدا را تسبیح کنید و نتیجه اش این است که «هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ» اگر شما خدا را اینطوری یاد کردید، اوست که بر شما صلوات می فرستد و ملائکه او و عالم ملکوت هم در همراهی حضرت حق بر شما صلوات می فرستند. نتیجه صلوات الهی بر انسان این است که «لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» شما را از وادی ظلمات به سمت نور که همان ولایت الله است هدایت می کند «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور»[۴] این نور همان وادی هدایت است.
«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض»[۵] داستان هدایت الهی در این آیه بیان شده که هدایت الهی چطور در عالم نازل و جاری می شود. امام رضا(علیه السلام) فرمودند: «هُدَى مَنْ فِی السَّمَاءِ وَ هُدَى مَنْ فِی الْأَرْض»[۶] هدایت همه عوالم با نور الهی واقع می شود «هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»[۷] خدای متعال شما را از وادی ظلمات به سمت نور می برد و شما را از وادی ضلال و سردرگمی و حیرت به وادی هدایت وارد می کند و خدای متعال هادی شما می شود. اگر اهل توجه به خدای متعال بودید خدای متعال به شما توجه می کند.
ذیل این آیه شریفه یک حدیث لطیفی است که فرمود «وَ أَقِمِ الصَّلاهَ إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَر»[۸] شما نماز را به جا بیاورید که نماز هم برای این است که انسان متذکر به خدای متعال بشود و یک ذکر جامع و بهترین ذکر است. بعد می فرماید «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» نماز شما را از فحشاء و منکر دور می کند و باز می دارد. لذا در روایت فرمودند اگر می خواهید ببینید چقدر از نمازتان مقبول شده ببینید چقدر این نماز، شما را از فحشاء و منکر دور می کند. اگر دور شدید این علامت قبولی نماز است.
در یک روایت دیگری حضرت فرمودند «وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَر» یعنی، یاد خدا نسبت به آن کسانی که اهل نماز هستند از توجهی که آنها به خدا می کنند بیشتر است. حاصل ذکر هم این است که خدای متعال به انسان توجه می کند و نتیجه این توجه این است که انسان را به وادی هدایت و نور راهبری می کند «هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» در ذیل آیه «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور» حضرت فرمود:
«مِنْ ظُلُمَاتِ الذُّنُوبِ إِلَى نُورِ التَّوْبَهِ وَ الْمَغْفِرَه»[۹] اگر انسان آلوده به غفلت شده باشد خدای متعال اهل ذکر را به وادی توبه و رجوع الی الله بر می گرداند.
۲. ثمره مراقبت از ذکر کثیر
انسان اگر مراقبه به ذکر بکند و اهل ذکر کثیر بشود، که این هم شامل ذکر زبانی و قلبی و عملی می شود، خدای متعال او را به وادی نور و وادی توبه و وادی هدایت و وادی ولایت الله راهبری می کند. خدای متعال در قرآن می فرماید «وَاذْکُرْ رَبَّکَ فی نَفْسِک» پروردگار خودت، آن کسی که نسبت به تو ربوبیت می کند را در باطن خودت یاد کن «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خیفَه» حالت تضرع و خوف نسبت به پروردگار خودت داشته باش «وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْل» احتیاج به قول و سر و صدا هم نیست، در باطن خودت متذکر رب باش و حالت تضرع و خوف نسبت به پروردگار خودت داشته باش «وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصال» و هر صبح و شام این حالت را داشته باش. در روایات هم تأکید شده که در این دو وقت بر ذکر مراقبت داشته باشید.
در بعضی روایات این ذکر صبح و شامی که در این آیه به آن دستور داده شده، به این ذکر معروفی که قبل از غروب و قبل از مغرب گفتند تطبیق شده که در آن موقع ده مرتبه خدا را یاد کنید «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیر»[۱۰] فرمود مصداق این ذکر همین است «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خیفَهً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلین» یعنی از این حد ذکر دیگر غفلت نکنید و مواظب باشید تا این ذکر را به دست بیاورید.
در آیه بعد می فرماید: «إِنَّ الَّذینَ عِنْدَ رَبِّک»[۱۱] مرحوم علامه طباطبایی در تفسیرشان می فرمایند که این آیه، نتیجه آیه قبل را بیان می کند که اگر کسی موفق به این ذکر شد و توانست بر این ذکر مداومت داشته باشد؛ حاصل این ذکر این است که انسان مقام عند الرب پیدا می کند. در این آیه یک تعبیر عجیبی است که خطاب به نبی اکرم(صل الله علیه و آله وسلم) می فرماید «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ» شاید برای ما هم اینطوری باشد که غیر از این که رب خودمان را یاد می کنیم، به ربوبیت خدای متعال نسبت به نبی اکرم(صل الله علیه و آله وسلم) توجه داشته باشیم که این یک مقام فوق العاده ای است که انسان بتواند این را بفهمد و ربوبیت خدای متعال نسبت به اولیائش را درک بکند.
در آغاز دعای ندبه که حضرت ما را سِیر می دهند و وارد همین وادی می کنند می خوانیم «أللهُمّ لَکَ الْحَمْدُ عَلی ما جَری بِه قَضائُکَ فی أولیائِکَ» یک موقعی انسان موفق می شود که ربوبیت خدا را در آیاتش، مانند رویش یک گل یا غروب خورشید یا در طلوع آفتاب و یا در ریزش باران ببیند ولی یک موقعی می تواند ربوبیت خدا را در وجود مقدس نبی اکرم(صل الله علیه و آله وسلم) و نسبت به ایشان ببیند. این نگاه خیلی رفیعی می خواهد.
«وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فی نَفْسِک» انسان اگر پروردگار خودش را اینطور در باطن خودش با حالت تضرع و خوف یاد کرد، نتیجه مداومت بر این ذکر این است که انسان مقام عند الرب پیدا می کند. خدای متعال با ماست و ما هر کجا باشیم او با ماست «وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ»[۱۲] او از ما به ما نزدیکتر است «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید»[۱۳] ولی گاهی ما از خدا دور هستیم و فاصله داریم. این دوری به خاطر غفلت است. فرمود اگر اهل ذکر شدید، نتیجه اش این است که «إِنَّ الَّذینَ عِنْدَ رَبِّک» شما هم در محضر پروردگار قرار می گیرید و پرده ها و حجاب کنار می رود و شما حضور رب را ذکر می کنید. این مقامی است که در آخرت برای اولیاء و شهداء ذکر شده «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون»[۱۴] یا «عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِر»[۱۵] فرمود اگر کسی مداومت بر آن ذکر داشته باشد «إِنَّ الَّذینَ عِنْدَ رَبِّک» در آن مقام محضر پروردگار قرار می گیرد و این مقام را درک می کند.
انسان وقتی در آن مقام قرار گرفت، در این آیه شریفه سه اثر برایش ذکر شده «إِنَّ الَّذینَ عِنْدَ رَبِّکَ لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ» حالت استکبار و خودبینی و توجه به نفس در مقابل خدای متعال از بین می رود و انسان به مقام خشوع میرسد «لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ» دیگر از بندگی و طاعت سر باز نمی زند و گردن فرازی نمی کند و استکبار نفس از بین می رود. اگر کسی در محضر خدا قرار گرفت و آن صحنه را دید، حالت خشوع و تواضع در انسان پیدا می شود. این استکبار به خاطر دوری و غفلت انسان است که حاضر نیست گردن به فرمان خدا بگذارد. اگر انسان در مقام عندالرب قرار گرفت و ربوبیت حضرت حق را نسبت به عالم مشاهده کرد «إِنَّ الَّذینَ عِنْدَ رَبِّکَ لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ» اولین اثرش این است.
دومین اثر این است که «وَ یُسَبِّحُونَهُ» آنهایی که در محضر خدای متعال قرار می گیرند از منظر ربوبیت خدای متعال به عالم نگاه می کنند و دائما خدا را تسبیح می کنند و در هیچ حادثه ای عیب و نقصی نمی بینند و جمال کار خدا و زیبایی صنع خدا را در همه ربوبیت و تدبیر خدای متعال مشاهده می کنند؛ چون عند الرب هستند. اما اگر انسان از خدای متعال دور شد، گاهی از تسبیح عاجز می شود و عیب هایی که مربوط به دیگران است را پای خدای متعال می نویسد.
۳. برنامه شیطان برای انسان
شیطان به تعبیر امیرالمؤمنین(علیه السلام) «فَعَدُوُّ اللَّهِ إِمَامُ الْمُتَعَصِّبِینَ وَ سَلَفُ الْمُسْتَکْبِرِین»[۱۶] این دشمن خدا که همه دشمنان دنباله رو او هستند «أَنْ یُعْدِیَکُمْ بِدَائِه» بیماریش مسری است و شما را به بیماری خودش که عداوت با خداست مبتلا می کند. این بالاترین دشمنی شیطان با انسان است. این که شیطان انسان را دعوت به گناه می کند، این آغاز راه است و اگر دستش به انسان بند شد، انسان را تا مقام دشمنی با خدای متعال بیرون می برد.
یکی از جاهایی که شیطان بین انسان و خدا درگیری می اندازد، این است که خدای متعال مشکلات بندگانش را به ما نشان می دهد و یک تکلیفی از ما می خواهد. من وقتی فهمیدم یک مؤمنی زمین گیر است و این را خدای متعال به من نشان می دهد که بارش را بردارم و تکلیفم را انجام بدهم و رشد کنم؛ نه این که سر راه من قرار می دهد که به جای انجام وظیفه در کار خدای متعال سرک بکشم. شیطان آدم را وادار می کند که در کار خدای متعال سرک بکشد؛ چرا این مریض است؟ چرا فلان کس فقیر شده؟ چرا فلان آدمی که انقدر خدا را بندگی می کرد انقدر گرفتار شده؟ به تو چه مربوط است!
گاهی خدای متعال یک پرده هایی را کنار می زند که من چرا این کار را کردم «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ اَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى فِی الظُّلُماتِ اَنْ لا إِلهَ إِلاَّ اَنْتَ»[۱۷] جناب یونس آنطوری که خدا می خواست استقامت نکرد و او را در شکم ماهی انداخت. می فرماید اگر نبود که خدا را تسبیح می کرد، تا قیامت نگهش می داشتیم. این که ظلم خدای متعال نیست، این عین عدل است. لذا خود یونس(علیه السلام) وقتی در آن صحنه گرفتار شد بلافاصله متذکر می شود «لا إِلهَ إِلاَّ اَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمین» که این ذکر یونسیه ذکر فوق العاده ای است. در این ذکر توحید و تسبیح و اقرار است. خود حضرت یونس بلافاصله اقرار کرد که غفلت از من بود که وارد وادی ظلمات شدم. گاهی ما نگاه می کنیم و العیاذ بالله با خدا در می افتیم که چرا بنده تو اینطوری گرفتار است. این کار شیطان است. اگر خدای متعال گرفتاری یک مؤمنی را به من نشان می دهد، برای این نیست که من در کار خدا سرک بکشم، خدای متعال کار خودش را بلد است بلکه این برای این است که من کار خودم را عمل بکنم.
شیطان همین را مدخل قرار می دهد تا آدم را با خدای متعال درگیر کند و یک دفعه می بینی همه عیب های عالم را آدم پای خدای متعال می نویسد. در حالی که در کار او هیچ عیبی نیست. اما اگر کسی «إِنَّ الَّذینَ عِنْدَ رَبِّکَ» در مقام عند الرب قرار گفت و از آن منظر به عالم نگاه کرد تمام این عیب ها زیبایی می شود و حسن کار خدا را می بیند.
ابن زیاد در آن مجلسی که آراسته بود و اهل بیت(علیهم السلام) را در کوفه وارد کرد، به حضرت زینب(علیها السلام) عرض کرد: «کَیْفَ رَاَیْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِاَخِیک» کار خدا را با برادرت دیدی؟ حضرت فرمودند: «مَا رَاَیْتُ إِلَّا جَمِیلا» در کار خدا جز زیبایی نبود و هرچه زشتی بود از کار شما بود و شما مستحق لعن هستید ولی خدای متعال فقط مستحق حمد است. مؤمن اگر در محضر خدا قرار گرفت اینگونه می شود «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلا» این تصنع نیست، انسان تا در حجاب است پرده دارد و زیبایی کار خدا را نمی تواند ببیند و شروع به ایراد گرفتن می کند ولی اگر در مقام عند الرب قرار گرفت «إِنَّ الَّذینَ عِنْدَ رَبِّکَ لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ یُسَبِّحُونَهُ» دائما خدا را تسبیح می کنند و هیچ عیبی در کار خدای متعال نمی بینند «وَ لَهُ یَسْجُدُون».
لطیف تر از همه این است که اینهایی که این ذکر را مداومت بکنند «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خیفَهً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصال» منحصرا و مستمرا برای خدای متعال سجده می کنند. گویا تمام حیاتشان می شود یک سجده و دائما در حال سجود در مقابل خدای متعال هستند. گویا «عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُون»[۱۸] هستند و دائم بر سر سجاده اند و حتی در بازار و در بسترشان هم بر سر سجاده هستند.
خدای متعال می فرماید که «قَلیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُون»[۱۹] متقین در شب هجوئی دارند؛ هجوء یعنی خواب در شب، اندکی در شب می خوابند. حضرت فرمود بعضی وقتها اینها می خوابند ولی چون اهل ذکر هستند خدای متعال خوابشان را بیداری حساب کرده است گویا بیدار هستند و در سجاده شان در حال نماز هستند. اگر کسی به این ذکری که خدای متعال دستور فرموده مداومت بکند، نتیجه اش درک محضر خدا و سجود مستمر در مقابل خدای متعال و رفع استکبار و حالت خشوع دائمی در انسان نسبت به ساحت ربوبی است.
۴. خاصیت حقیقی ذکر الهی
خاصیت همه این ذکرها این است که انسان «الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ اَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب»[۲۰]. همه این اذکار باید ما را به یک نقطه برساند و به مقامی برسیم که ذکر الهی در قلب ما واقع بشود و قلب ما به مرحله اطمینان برسد. در این عالم پر هیاهو و پر از رفت و آمد و سرشار از ابتلاء و گرفتاری، باید در مقام اطمینان و سکون و آرامش باشیم «اَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب».
این ذکری که پایان همه ذکرهاست و انسان اگر به این ذکر رسید آرامش قلب پیدا می کند این را در روایت معنا کرده که این باطن ذکر است؛ فرمود: «اَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُ الْقُلُوبُ قَالَ بِمُحَمَّدٍ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ وَ هُوَ ذِکْرُ اللَّهِ وَ حِجَابُه»[۲۱] حقیقت ذکری که در عالم نازل شده این است که خدای متعال هم در سوره مبارکه طلاق می فرماید: «فَاتَّقُوا اللَّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ الَّذینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً * رَسُولا»[۲۲] ما رسولی و ذکری را برای شما فرستادیم؛ یعنی خود این شخصیت بزرگوار ذکر است. در بعضی روایات ذکر به امیرالمؤمنین(علیه السلام) تأویل و تفسیر شده و حقیقت ذکر باید ما را به امام برساند. اگر قلب انسان در اثر مراقبت بر ذکر و مراقبت بر اطاعت الهی نورانی شود انسان به امام می رسد.
مهم ترین ذکر هم ذکر عملی است که انسان فرمان خدای متعال را رعایت بکند. در روایات فرمودند که انسان آنجایی که نهی و امر الهی است گردن بگذارد. در ذکر عملی انسان باید یاد خدا کند و فرمان او را زمین نگذارد، یاد خدا کند و اقامه صلات کند، یاد خدای متعال کند و ترک غیبت و ترک گناه کند. این ذکر قلبی می شود و همه مقامات ذکر باید آدم را برساند به اینکه حقیقت در قلب انسان تنزل پیدا کند. آن ذکری که باید قلب انسان را نورانی بکند و انسان را به مرحله طمأنینه و آرامش برساند این است که حقیقت نور وجود مقدس نبی خاتم حقیقت و نور امیرالمؤمنین(علیه السلام) در قلب انسان جاری بشود.
این حقیقت ذکر است و تمام عبادات و فرامین و نواهی الهی برای همینجاست. اگر گفته شده «وَ اَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری»[۲۳] شاید باطنش همین است؛ یعنی انسان باید اقامه صلات کند تا به حقیقت ولایت الله و به امام برسد تا به حقیقت ذکری که از عالم بالا نازل شده راه پیدا کند. لذا در بعضی روایات خود صلات به امیرالمؤمنین(علیه السلام) تأویل شده است «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاه»[۲۴]
در آن روایتی که مرحوم مجلسی نقل کردند به سلمان فرمود صبر وجود مقدس نبی اکرم(صل الله علیه و آله وسلم) هستند و من صلات هستم «وَ إِنَّها لَکَبیرَهٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعین»، فرمود پذیرش ولایت من سخت و دشوار است الا برای آنها که در مقابل خدای متعال و نبی اکرم(صل الله علیه و آله وسلم) خاشع هستند. پس پایان این ذکر باید رسیدن به امام باشد. اگر کسی همه این کارها را انجام داد و به امام راه پیدا نکرد، به باطن و حقیقت ذکری که خدای متعال از عالم بالا نازل کرده راه پیدا نکرده است.
لذا این دستورات و اذکاری که در این ماه ها به خصوص به آن دستور داده شده و خوب هم هست که انسان فرصتی را در ماه رجب و شعبان، که مقدمه رمضان است، برای خودش ایجاد کند برای همین دستورات و اذکاری که وارد شده است. ثمره این اذکار باید گشایش راه به سوی امیرالمؤمنین(علیه السلام) باشد. خروجی ماه رجب باید درک محبت حضرت باشد. رجبیون آن کسانی هستند که توشه شان از ماه رجب محبت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است که فرمود ماه رجب ماه امیرالمؤمنین(علیه السلام) است. اگر کسی ماه رجبش به محبت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و به ولایت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و محبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ختم بشود، این از رجبیون است و بهره ماه رجب را برده است.
حضرت فرمودند: «مَنْ رَزَقَهُ اللَّهُ حُبَّ الْأَئِمَّهِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَقَدْ أَصَابَ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ فَلَا یَشُکَّنَّ أَحَدٌ أَنَّهُ فِی الْجَنَّه»[۲۵] فرمود اگر خدای متعال در سفره کسی رزق محبت ائمه و اهل بیت(علیهم السلام) را قرار بدهد، به تمام خیر دنیا و آخرت رسیده است و شک نکنید این آدم وسط بهشت است. بعد فرمود در محبت ائمه(علیهم السلام) بیست خاصیت است که ده تا در دنیا و ده تا در آخرت است. ده تا خاصیت دنیاییش را وقتی حضرت شمردند یکی زهد در دنیاست، یکی فراغت است، یکی نشاط در قیام باللیل است که اگر کسی این باب محبت به روی او گشوده شد فرمود اهل قیام اللیل و شب زنده داری می شود و نه فقط اهل شب زنده داری بلکه اهل نشاط در قیام باللیل هم می شود و با نشاط از بستر بر می خیزد و مشغول نجوای با خدای متعال می شود.
یکی دیگر از مهمترین ثمراتش سخاء است که انسان اگر در روزی او محبت امام(علیه السلام) قرار داده شد، سخاوتمند می شود و تمام دارایی های خودش را پای خدا می ریزد و پای ولی خدا می ریزد و خودش هم بدهکار می داند. سخاوتمند یعنی به راحتی امکاناتش را در راه خدا خرج می کند و بعد هم که امکاناتش را در راه خدا خرج کرد خودش را بدهکار خدا می داند. در احوالات سعید بن عبدالله این ذکر شده که روز عاشورا سیزده چوبه تیر مسموم را به تن و سر خودش خرید تا حضرت نماز خواندند و برای حضرت سپر شد. وقتی حضرت بالای سرش آمدند این جمله را عرض کرد که «أ وَفَیْتُ یَابْنَ رَسولِ الله» آیا وفای به عهد کردم؟ این یعنی سخاوت و تمام دارایی خودش را داده و خودش هم بدهکار حضرت می داند.
یک عزیزی می فرمود من در خواب دیدم صحنه کربلاست و رفتم همین سعید بن عبدالله را پیدا کردم، چون به خاطر همین ماجرا خیلی به ایشان شیفته و علاقمند بودم و از او سوال کردم که تو چطور توانستی این همه سختی را تحمل کنی و چوب های تیر را با سر و دست و سینه خودت بگیری و سپر بشوی تا حضرت نماز بخوانند؟ یک اشاره ای به سیدالشهداء(علیه السلام) کرد و گفت «حُبُّ الْحُسَیْن» محبت امام حسین(علیه السلام) آدم را اینطوری می کند و آدم را به سخاوت می رساند. ذکر الهی و توجه به خدای متعال و غفلت نکردن در همه احوال و سایر اذکار و عبادات و مناسکی که در این ایام به آن دستور داده شده، می تواند پایانش این باشد که انسان را به محبت الهی و به محبت ولی خدا نزدیک کند و نوری از حقیقت ولی خدا در قلب انسان نازل بشود و انسان به مرحله آرامش و اطمینان نفس برسد و در متن همه سختی های عالم کاملا آرام باشد. در روایت آمده که غیر از وجود مقدس سیدالشهداء(علیه السلام) که جای خود دارد، بعضی از اصحاب سیدالشهداء(علیه السلام) همین طوری بودند که هرچه به ظهر عاشورا نزدیکتر می شد چهره شان برافروخته تر و نشاطشان بیشتر می شد.
صل الله علیک یا اباعبدالله…
بر محمد و آل محمد صلواتی ختم بفرمائید.
سخنران: آیت الله سیدمحمدمهدی میرباقری
تاریخ ارائه: ۱۴ اسفند ماه ۱۳۹۹
[۱]. اعراف/۲۰۵-۲۰۶
[۲]. بقره/۱۵۲
[۳]. احزاب/۴۱-۴۳
[۴]. بقره/۲۵۷
[۵]. نور/۳۵
[۶]. الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۱، ص: ۱۱۵
[۷]. آیه ۴۳ سوره احزاب
[۸]. عنکبوت/۴۵
[۹]. الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۱، ص: ۳۷۵
[۱۰]. المحاسن، ج ۱، ص: ۳۱
[۱۱]. اعراف/۲۰۶
[۱۲]. حدید/۴
[۱۳]. ق/۱۶
[۱۴]. آل عمران/۱۶۹
[۱۵]. قمر/۵۵
[۱۶]. نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص: ۲۸۶
[۱۷]. انبیاء/۸۷
[۱۸]. معارج/۲۳
[۱۹]. الذاریات/۱۷
[۲۰]. رعد/۲۸
[۲۱]. تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۱۱
[۲۲]. طلاق/۱۰-۱۱
[۲۳]. طه/۱۴
[۲۴]. بقره/۴۵
[۲۵]. الخصال، ج۲، ص۵۱۵






