Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
حجت الاسلام نظری منفرد (ن 22 شهادت) علی نظری منفرد متن گردآوری شرح خطبه فدکیه متن گردآوری شهادت حضرت زهرا

شرح خطبۀ حضرت زهرا ۵ ؛ فلسفه احکام در خطبه

NazariMonfared_HazrateZahra05

شرح خطبۀ حضرت زهرا ۵ ؛ فلسفه احکام در خطبه

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

شریعتی: با نام و یاد خداوند مهربان آغاز می‌کنیم خدایی که نام و یادش آرامشی است بر قلب همه. سلام می‌کنم به همه بیننده‌های خوب و شنونده‌های نازنین‌مان، انشاءالله دلتان بهاری و گرم باشد و در این دقایقی که کنار هم هستیم، لحظات مفید و پر برکتی را تجربه کنیم. حاج آقای نظری منفرد سلام علیکم. خیلی خوش آمدید.

حاج آقای نظری منفرد: سلام علیکم و رحمه الله. به همه بینندگان محترم سلام می‌کنم و آرزوی موفقیت برای همه دارم.

شریعتی: هفته گذشته خطبه نورانی حضرت زهرا(س) را شنیدیم و نکات بسیار خوبی که بیان کردید. قرار شد باز هم از این خطبه نورانی بشنویم. بحث امروز شما را می‌شنویم.

حاج آقای نظری منفرد: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین.
خطبه‌ی حضرت زهرا(س) قسمت‌های مختلفی دارد و هر قسمتی پیام مربوط به خودش را دارد. در آغازین خطبه ابتدا حضرت زهرا(س)، خطبه را با حمد و ثنای الهی شروع می‌کنند. بعد به صفات کمالیه و جلالیه‌ی حضرت حق می‌پردازند. بعد وضعیت جاهلیت قبل از اسلام و اینکه مردم هم از نظر اعتقادی و هم از نظر اخلاقی و عملی و شرایط وضعیت اجتماعی آن روز حتی از نظر اقتصادی و بهداشتی وضعیت مردم چگونه بود، نمایی از وضعیت قبل از اسلام را ارائه می‌دهند و ظهور اسلام و بعثت پیامبر چه ارمغانی برای مردم آورد و چگونه وضعیت مردم را دگرگون کرد، هم در عرصه‌ی اعتقاد که بت پرست بودند و هم در عرصه‌ی اقتصاد و بهداشت که وضعیت مردم بهبود پیدا کرد و هم از نظر عمل و اخلاق، مردم در یک صراطی که آن صراط هم دنیای مردم را آباد کرد و اگر درست عمل می‌کردند آخرت مردم هم آباد می‌شد.
یک بخشی از خطبه حضرت زهرا(س) پاسخگوی سؤال آن روز و امروز مردم هست. فلسفه‌ی احکام، چرا خداوند متعال احکام را برای بشر فرستاد؟ ما می‌دانیم خداوند غنی از کارهایی است که ما انجام می‌دهیم «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُ‏ الْحَمِیدُ» (فاطر/۱۵) خداوند نه نیازی به این کارهایی که ما انجام می‌دهیم. او معطی است و همه چیز را او داده است. این نیاز را ما در انجام این کارها داریم تا به کمال برسیم و تا شرایط فراهم شود برای ما که بتوانیم به مقامات عالیه برسیم، هم دنیای خوبی داشته باشیم و هم آخرت خوبی داشته باشیم، و الا

گر جمله کائنات کافر گردند *** بر دامن کبریاش ننشیند گرد

پس تمام اینها به نفع خود ماست. قرآن هم می‌فرماید: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها» (اسراء/۷)‏ همه به خود ما برمی‌گردد. خوبی‌ها و بدی‌ها، هردو! بنابراین حضرت زهرا(س) در این قسمت بیان می‌کنند که خدای متعال چرا این واجبات و محرمات را قرار داده است؟ چه واجباتی که مربوط به شخص انسان می‌شود و چه چیزهایی که مربوط به دیگران می‌شود. یعنی در رابطه با تعامل با دیگران هست، حضرت همه را بیان کردند. در این ایامی که متعلق به حضرت زهرا(س) هست، خوب است ما مروری بر فرمایشات حضرت داشته باشیم، ضمناً نشان می‌دهد که حضرت زهرا چقدر به مسائل احاطه داشتند. بیت، بیت نبوت است و بیت وحی است و آن بزرگوار هم در آن بیت پرورش پیدا کردند. جدا از ارتباطاتی که با عالم غیب حضرت زهرا داشتند. این بخش از خطبه حضرت می‌فرمایند: «فَجَعَلَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً لَکُمْ‏ مِنَ الشِّرْک» (أحتجاج‏طبرسى، ج ۱، ص ۹۷) خداوند متعال ایمان را قرار داد تا شما از شرک پاک شوید. شرک یک نوع آلودگی است و ایمان یک نوع تطهیر است. حضرت در این بیان می‌فرماید: «فَجَعَلَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً لَکُمْ‏ مِنَ الشِّرْک». حقیقت ایمان همان باور قلبی است. منتهی یک آثار و تجلیاتی دارد که در عمل ظاهر می‌شود. خداوند متعال در ابتدای سوره مبارکه حجرات می‌فرماید: ما ایمان را در دلهای شما محبوب کردیم. «حَبَّبَ‏ إِلَیْکُمُ‏ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُم‏» (حجرات/۷) تحبیب ایمان بخاطر عقلی است که خدای متعال به انسان داده است.

تحبیب ایمان یعنی انسان ایمان را دوست داشته باشد. یعنی خدای متعال یک مقدماتی را فراهم می‌فرماید که ما ایمان را دوست داشته باشیم. خدا به انسان عقل داده و آثاری که بر ایمان مترتب است، آن آثار را بیان کرده تا انسان با علاقه و شوق و ذوق ایمان را بپذیرد نه با اکراه، چون «لا إِکْراهَ‏ فِی‏ الدِّین‏» (بقره/۲۵۶) «فَجَعَلَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً لَکُمْ‏ مِنَ الشِّرْک» ایمان در حقیقت تطهیر است. برخی از بزرگان معتقد هستند که ایمان دارای سه جلوه است. یک جلوه‌ی واقعی است و آن نوری است در دل انسان و در روح انسان، و یک جلوه‌ی لفظی دارد، همان اقرار و اعتراف زبانی است که انسان وقتی اعتراف کرد به زبان حکم مسلمان را دارد، اقرار به توحید و اقرار به رسالت و مسلمان می‌شود. اما اگر اقرار سوم که اقرار به ولایت است را کرد، آنوقت ایمان کامل می‌شود. ایمان کامل ایمانی است که اقرار سه گانه را داشته باشد. اقرار به توحید، اقرار به رسالت و اقرار به ولایت و به دنبال اقرار به توحید و رسالت، اقرار به معاد هم هست. اقرار به معاد لازمه‌ی ایمان به خدا و ایمان به پیامبر است.

این دو جلوه دارد، یک جلوه درونی دارد که در روح انسان ظهور پیدا می‌کند که همان نور است که می‌شود در قلب حسش کرد. یک جلوه‌ی بیرونی دارد که همین شهادتین بدهند و یک جلوه ذهنی دارد که انسان تصور می‌کند که ایمان چیست. آن تصور غیر از ایمان است. تصور دید درونی است. آنچه ایمان آورده آیا آن درست است یا درست نیست. برخی از اصحاب ائمه خدمت ائمه رسیدند و گفتند: ما ایمانی که داریم و تصوری که از ایمانمان داریم به شما عرضه کنیم ببینید آیا آن ایمان، ایمان درستی است یا درست نیست؟ بنابراین فلسفه‌ی ایمان این است که انسان را از شرک پاک می‌کند. من تصور می‌کنم به همین مقدار بسنده کنیم از خطبه‌ی حضرت زهرا. بعد می‌فرماید: «وَالصَّلاهَ تَنْزیها لَکُمْ عَنِ الْکِبْرِ» اگر به ما گفتند: نماز بخوانید، نماز برای این است که آن روحیه‌ی تکبر و بزرگ بینی که در انسان هست و انسان را از کمال باز می‌دارد.

حضرت سجاد(ع) در دعای مکارم الاخلاق عبارت زیبایی دارد. حضرت به خدا عرض می‌کند که «وَ لا تَرْفَعْنِی‏ فِی النَّاسِ دَرَجَهً إِلا حَطَطْتَنِی عِنْدَ نَفْسِی مِثْلَهَا» (صحیفه سجادیه، دعای ۲۰) من هر مقدار موقعیت اجتماعی‌ام بالا می‌رود، من پیش خودم پایین بیایم که گرفتار تکبر نشوم. «وَ لا تُحْدِثْ لِی عِزّاً ظَاهِراً إِلا أَحْدَثْتَ لِی ذِلَّهً بَاطِنَهً عِنْدَ نَفْسِی بِقَدَرِهَا» هر مقدار من میان جامعه عزیز می‌شوم، در چشم مردم محبوب می‌شوم و مرا احترام می‌کنند پیش خودم ذلیل شوم. تا این باعث نشود آن تکبر من را از رسیدن به رشد و کمال باز دارد. حالا نماز نماد بندگی است. نماد خضوع و خشوع و ذلت است که انسان هر روز پنج مرتبه این کار را تکرار کند، تا گرفتار تکبر و گرفتار خود بزرگ بینی نشود. نماز یک نعمت بزرگ الهی است، اگر انسان به نماز اقبال کند، بعضی بزرگان می‌گویند: انسان وقتی عقل سلیم داشته باشد، نمی‌تواند نماز نخواند. چرا؟ بخاطر اینکه وقتی انسان بنده شد و به خدای متعال گفت: «ایاک نعبد و ایاک نستعین» دیگر دنبال کار خلاف نمی‌رود. «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر» (عنکبوت/۴۵) دنبال کار خلاف نمی‌رود. وقتی دنبال کار خلاف نرفت، یک انسان سالم و پاک می‌شود. یک انسان پسندیده می‌شود. بنابراین نماز از آثارش این است که انسان از کار خلاف بری می‌شود و اجتناب می‌کند. جدا از اینکه «الصَّلاهُ قُرْبَانُ‏ کُلِّ تَقِیٍ‏» (من لایحضره ‏الفقیه، ج ۱، ص ۲۱۰) «الصلاه معراج‏ المؤمن‏» (بحارالانوار، ج ۷۹، ص ۳۰۳) انسان با نماز عروج پیدا می‌کند. در برخی از روایات داریم نماز به منزله‌ی یک جوی روانی است، یک چشمه‌ی جوشانی است برای تطهیر و شستشو، انسان روزی پنج مرتبه خودش را شستشو می‌دهد و شستشو واقعاً یک نعمت است. یک فضیلت است برای انسان که انسان خودش را تطهیر کند.

فراز سوم حضرت می‌فرماید: «وَ الزَّکاهَ تَزْکِیَهً لِلنَّفْسِ وَنَماءً فِى الرِّزْقِ» زکات به دو سه معنا آمده است. یکی به معنای صدقه است. یک معنای زکات تزکیه است، یعنی تطهیر است. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها» (شمس/۹) رستگار شد کسی که خودش را تطهیر کرد. یک فرمایشی هم حضرت زهرا(س) دارند، می‌فرمایند: زکات «نماءً فی الرزق» نماء همان نمو است. رشد در رزق است. چطور زکات که مال انسان در حقیقت کم می‌شود، چطور رزق انسان رشد پیدا می‌کند؟ درست است برای زکات انسان باید یک قسمتی از مال را بگذارد برای نیازمندان. البته در فقه مصرف زکات بیان شده که زکات هشت مصرف دارد و یکی از موارد مصرف زکات فقرا هستند. یکی از موارد مصرف زکات ابناء السبیل هستند. کسانی که در راه ماندند. یکی از مصرف زکات کسانی هستند که بدهکار هستند و نمی‌توانند بدهکاری را بپردازند. طبیعتاً وقتی انسان زکات می‌دهد از مالش کم می‌شود. چطور نماء در رزق است؟ وقتی این زکات از مال کم شد، در روایات هست زکات باعث می‌شود اوساخ مال از بین می‌رود. اوساخ جمع وسخ است، وسخ یعنی پلیدی‌ها. یعنی آن چیزهایی که در مال زیادی است و به تعبیر دیگر کثافت‌های مال گرفته می‌شود. وقتی مال تصفیه شد، مال تصفیه شده برکت می‌کند. باغبان درخت را وقتی شاخ و برگ‌هایش زیاد شد هرس می‌کند. به موقع شاخ و برگ‌های اضافه را می‌زند ولو در درخت کاستی به وجود می‌آید اما این کاستی باعث رشد درخت و نمو درخت و ثمر دهی بیشتر درخت می‌شود. دقیقاً زکات هم همین است. حضرت زهرا برای زکات دو فایده اساسی ذکر می‌کنند و می‌فرمایند: «وَ الزَّکاهَ تَزْکِیَهً لِلنَّفْسِ وَنَماءً فِى الرِّزْقِ» اولاً نفس را تطهیر می‌کند و دوم اینکه رزق را نمو می‌دهد.

«وَ الصِّیامَ تَثْبیتا لِلاِْخْلاصِ» خداوند روزه را قرار داده برای اینکه اخلاص انسان ثابت بماند. اخلاص یعنی چیزی که ضمیمه ندارد، خلط ندارد، پاک است. خالص است. واژه خالص را در فارسی زیاد استفاده می‌کنیم. چطور روزه سبب اخلاص می‌شود؟ روزه با سایر واجبات فرق دارد. سایر واجبات را انسان می‌بیند. نماز را انسان می‌بیند. زکات دادن را دیگران می‌بینند. جهاد را مردم می‌بینند. حج را مردم مشاهده می‌کنند. اما صوم و روزه داری بروز ندارد. کسی نمی‌داند این شخص روزه است یا روزه نیست. انسان با یک قصد می‌تواند روزه‌اش را از بین ببرد و نیت کند که من روزه نیستم. لذا در روایات آمده و حدیث قدسی است که خدای متعال می‌فرماید: «الصَّوْمُ‏ لِی‏ وَ أَنَا أَجْزِی عَلَیْهِ أَنَا أُجْزَی بِه‏»‏ (مصباح ‏الشریعه، ص ۱۳۵) من خودم جزای روزه هستم یا من خودم جزای روزه را می‌دهم. چون شخصی روزه می‌گیرد که واقعاً ایمان خالص داشته باشد. این روزه باعث می‌شود این خلوص ادامه پیدا کند چون روزه در یک زمان محدودی است، از سحرتا افطار. وقتی این حالت در انسان بود و از خوردن مفطرات امتناع کرد، این اخلاص انسان را تثبیت می‌کند.

در روایتی از حضرت رضا(ع) هست که می‌فرماید: خدای متعال روزه را فرض کرده برای مردم تا مردم زمانی گرسنگی را تحمل کنند و به یاد فقرا و نیازمندان باشند. در خطبه رسول خدا هست که «وَ اذْکُرُوا بِجُوعِکُمْ وَ عَطَشِکُمْ فِیهِ جُوعَ‏ یَوْمِ‏ الْقِیَامَهِ وَ عَطَشَهُ» با گرسنگی و تشنگی که در اثر روزه تحمل می‌کنید به یاد تشنگی و گرسنگی روز قیامت هم باشید. یعنی می‌توانید با همین گرسنگی در دنیا منتقل شوید و گرسنگی آنجا را تأمین کنی. این گرسنگی، گرسنگی آنجا را تأمین می‌کند. در یک حدیث وارد شده که «الصَّوْمُ‏ جُنَّهٌ من النَّارِ» (کافی، ج ۲، ص ۱۸) روزه یک سپری است، انسان را ازآتش حفظ می‌کند.

«وَ الْحَجَّ تَشْییدا لِلّدینِ» حج دین را محکم می‌کند. تشیید، مشیّد، یعنی محکم! چطور حج دین را تشیید می‌کند و محکم می‌کند؟ وقتی مردم در یک زمان مخصوصی اجتناب می‌کنند در مکه معظمه، این عظمت دلها را متوجه می‌کند که اسلام چقدر با عظمت است. کفار را می‌ترساند. این همایشی است که در قیامت صغری است. دشمنان را از اینکه بخواهند بر علیه اسلام توطئه کنند. ایام حج باعث می‌شود مسلمان‌ها دور هم جمع شوند و تألیف قلوب شود. باعث نزدیکی دلها به هم می‌شود. در گوشه و کنار دنیا مسلمان‌های زیادی هستند. «مِنْ کُلِّ فَجٍ‏ عَمِیقٍ‏» (حج/۲۷) فج عمیق یعنی از هر راه دوری یک عده‌ای در این اجتماع عظیم حضور پیدا می‌کنند. یکی دیگر از فواید حج این است که وقتی مسلمان‌ها دور هم جمع می‌شوند، کسانی که به حج می‌آیند استطاعت دارند. جزء اغنیا هستند. نگاه می‌کنند که مشکلات اسلام چیست و حل می‌کنند با کنفرانس‌ها و همایش‌هایی که در ایام حج تشکیل می‌دهند. لذا قرآن مجید می‌فرماید: «لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُم‏» (حج/۲۸) شاهد و گواه منافعشان هستند. آنجایی که دور هم جمع می‌شوند، هم مناسک حج را به جا می‌آورند و هم شاهد منافعشان هستند. چقدر خوب است که ما از ظرفیت‌های حج استفاده کنیم. اگر مسلمان‌ها بیایند از ظرفیت‌هایی که در حج هست استفاده کنند همه همدل و همزبان می‌شوند. این یک موقعیت خوبی است که از این ظرفیت بزرگ حج استفاده شود.

«وَ الْعَدْلَ تَنْسیقا لِلْقُلُوبِ» فراز دیگری از خطبه حضرت زهراست. خدای متعال عدل را قرار داده تا ارتباط دلها با هم بیشتر شود. تنسیق قلوب یعنی نظم قلوب و رابطه قلوب. وقتی در جامعه عدالت برقرار شد، مردم همدیگر را دوست دارند اما اگر ظلم شد، ظلم باعث پراکندگی می‌شود. مظلوم از ظالم فراری است. خداوند عدل را قرار داده تا دلها به هم نزدیک شود. اگر عدل در جامعه عملی شود، دلها به هم نزدیک می‌شود و مردم از یکدیگر راضی می‌شوند. عدالت از اموری است که عقل به آن حکم می‌کند و شرع هم این را تأیید کرده است. همه این واژه عدل را دوست دارند. همه فریاد این واژه را می‌زنند. اما در دنیای امروز چقدر به این واژه عمل می‌شود نمی‌دانم! ما اعلامیه حقوق بشر داریم اما متأسفانه تبعیض‌های نژادی هست. در حقوق مردم تبعیض است و در بسیاری از مسائل دیگر. خداوند متعال عدل را قرار داد تا دلها با هم ارتباط برقرار کند و مردم به هم علاقه‌مند شوند. وقتی مردم دیدند حاکمی که در میان جامعه هست، به عدل عمل می‌کند آن حاکم را دوست دارند. وقتی دیدند حاکمی به عدل عمل نمی‌کند، از آن حاکم دوری می‌کنند و او را نمی‌خواهند.

«وَ طاعَتَنا نِظاما لِلْمِلَّهِ وَ اِمامَتَنا اَمانا لِلْفُرْقَهِ» خداوند متعال اطاعت ما را بر مردم فرض کرده که مردم از ما اطاعت کنند. این برای چیست؟ برای اینکه در جامعه نظم به وجود بیاید. هرج و مرج نباشد. مردم نیازمند به امام هستند. این قسمت از خطبه‌ی حضرت زهرا دفاع از حریم ولایت است. دفاع از امامت است و ضمناً حضرت زهرا در این قسمت از خطبه تصریح می‌کنند به اینکه امامت یک منصب الهی است مثل نبوت. فلسفه‌‌ی امامت این است که «نظاماً للمله» برای اینکه در جامعه نظم باشد و هرج و مرج نباشد.

«وَ اِمامَتَنا اَمانا لِلْفُرْقَهِ» خداوند امام را تعیین کرده است. امامت ما را خداوند قرار داده تا تفرقه نباشد. اگر قرار بود امام را مردم تعیین کنند تفرقه می‌شد. ممکن بود یک عده‌ای یک امام را قبول داشته باشند و یک عده امام دیگری را قبول داشته باشند اما وقتی امام را مثل نبی، وقتی خدای متعال امام را هم قرار داد همه از آن امامی که منصوب خدا هست، پیروی می‌کنند.

قرآن مجید امامت را یک منصب الهی معرفی کرده است. خدای متعال در پاسخ حضرت ابراهیم می‌فرماید. وقتی خدای متعال ابراهیم را بعد از آنکه مقام نبوت را به او داد، امامت را به او داد، «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» (بقره/۱۲۴) من شما را امام مردم قرار دادم. «قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی» آیا ذریه‌ی من هم امام می‌شوند؟ «قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ‏» معلوم می‌شود امامت مثل نبوت عهد الله است. قراردادی بین خدا و شخص است. نه اینکه عهد مردم باشد. «عهدی» نقش «ی» این است که امامت عهد الهی است. در آیات دیگر هم هست «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ‏ بِأَمْرِنا» (انبیاء/۷۳) یا در سوره صاد، خدای متعال به داود(س) می‌فرماید: «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ» (ص/۲۶) ما شما را خلیفه قرار دادیم. پس خلافت یک منصب الهی است. خدای متعال به ملائکه فرمود: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَه» (بقره/۳۰) خدای متعال نقل می‌کند در مورد وعده‌ی حضرت موسی «وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثِینَ لَیْلَهً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً وَ قالَ مُوسى‏ لِأَخِیهِ هارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی» (اعراف/۱۴۲) موسی، هارون را خلیفه قرار داد. در حدیث منزلت که در صحیحین پیغمبر به امیرالمؤمنین فرمود: «أنت منی بمنزله هارون من موسی» بنابراین این فراز از فرمایش حضرت زهرا(س) تصریح به این امر است که امامت یک منصب الهی است. فلسفه‌ی اینکه خداوند متعال امام را قرار داده چیست؟ این است که جامعه نظم داشته باشد و هرج و مرج در جامعه نباشد.

حضرت می‌فرماید: «وَ الْجِهادَ عِزّا لِلاِْسْلامِ» خداوند جهاد را برای عزت اسلام قرار داده است. اسلام دین سلم است و در آیات فراوانی آمده که اگر دشمن خواست سازش کند، پیامبر با او سازش کن. بنا نیست اسلام مخالف جنگ و خونریزی است. اسلام دین رحمت و رأفت است اما یک جاهایی ایجاب می‌کند انسان مقابله کند. کجا؟ «فَإِنْ قاتَلُوکُمْ‏ فَاقْتُلُوهُم‏» (بقره/۱۹۱) اگر با شما قتال کردند شما با آنها قتال کن. انسان نمی‌تواند دست روی دست بگذارد و تماشاگر باشد. یا در سوره مبارکه حج خداوند متعال می‌فرماید: « أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ‏ لَقَدِیرٌ» (حج/۳۹) اجازه داده شد به کسانی که با آنها جنگ شده و مورد ظلم قرار گرفتند، مقابله کنند و خدا هم به آنها کمک می‌کند. بنابراین اسلام دین مبارزه نیست که شروع کند مردم را بکشد. اسلام دین سلم است. قرآن می‌‌فرماید: «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ» (انفال/۶۱) اگر آنها میل به سازش کردند شما هم بپذیر. اما یک جایی ایجاب می‌کند انسان مقابله کند. نباید تماشا کند و دست روی دست بگذارد. این جهاد برای چیست؟ «عزاً للاسلام» ما نباید دست روی دست بگذاریم دشمن بیاید ما را ذلیل کند. باید مقابله کنیم. برای مقابله با دشمن خدای متعال می‌فرماید: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّه» (انفال/۶۰) باید شما از هر جهت، هم از نظر روحیه، هم از نظر نیازهای جنگی، عدوات جنگی، خودتان را آماده کنید که دشمن فکر اینکه به حریم شما تجاوز کند و زمین‌های شما را بگیرد و شما را ذلیل کند، نکند. یک مقدار از این آمادگی برای این است وگرنه اسلام دین جنگ و مبارزه نیست.

طبیعتاً در جنگ مشکلاتی هست. بلافاصله حضرت می‌فرماید: «وَالصَّبْرَ مَعُونَهً عَلَى اسْتیجابِ الْأَجْرِ» در جایی انسان باید صابر باشد و سختی‌ها را بر خودش بخرد. می‌فرماید: این صبر کمک می‌کند به اینکه انسان مستوجب پاداش باشد. «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِین‏» (بقره/۱۵۵)، «إِنَّما یُوَفَّى‏ الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ»(زمر/۱۰) یکی از جاهایی که خدای متعال وعده داده به صابرین اجر بدون حساب بدهد، بدون حساب یعنی خیلی زیاد، شاید یک معنی آیه این باشد. بنابراین در برابر جهاد نیاز هست انسان شکیبا باشد، استقامت داشته باشد و شانه تهی نکند.

یکی از گناهان بزرگ در اسلام، «الفرار من الزحف» زحف یعنی جنگ، وقتی دشمن دارد حمله می‌کند و مقابله می‌کند، انسان فرار کند. این از کبائر و از گناهان بزرگ است. خدای متعال در قرآن می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ» (انفال/۱۵) وقتی دشمن آماده است، صف کشیده و می‌خواهد حمله کند، پشت نکنیم و فرار نکنیم. انسان باید صبر کند و خداوند اجر صابرین را بی حساب می‌دهد. جالب است که در آخر سوره مبارکه توبه خدای متعال به کسانی که در جنگ هر نوع فعالیتی می‌کنند برای اینکه جنگ را اداره کنند، راه می‌روند، خسته و تشنه و گرسنه می‌شوند، پول خرج می‌کنند برای همه اینها می‌فرماید: «کُتِبَ‏ لَهُمْ‏ بِهِ عَمَلٌ صالِح‏» (توبه/۱۲۰) همه اینها عمل صالح برای آنها نوشته می‌شود.

«وَالْأمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَهً لِلْعامَّهِ» حضرت زهرا(س) می‌فرماید: خداوند اینکه امر به معروف را قرار داده برای صلاح جامعه است. اگر این فریضه در جامعه احیاء شود همه چیز حل می‌شود. در یک حدیث وارد شده، امر به معروف و نهی از منکر دو تا فریضه هست، سایر واجبات بستگی به این دو واجب دارد. انشاءالله مردم مسلمان سعی کنند این فریضه را احیاء کنند. چقدر در قرآن آیات خوبی در این مورد داریم. «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ‏ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ» (آل‌عمران/۱۱۰) «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ‏ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون‏» (آل‌عمران/۱۰۴) این جزء نیازهای جامعه است. به تعبیر حضرت زهرا صلاح امت و صلاح مردم در این است که امر به معروف و نهی از منکر در میان مردم جامعه باشد.

شریعتی: زمانی در برنامه مفصل در مورد امر به معروف و نهی از منکر به عنوان واجب فراموش شده صحبت کردیم. انشاءالله گرد فراموشی و غربت را از امر به معروف و نهی از منکر برداریم. این هفته در برنامه یاد می‌کنیم از مرحوم ملا هادی سبزواری فیلسوف بزرگ که شاید خیلی‌ها ملا هادی سبزواری را با منظومه می‌شناسند ولی انشاءالله حاج آقای نظری بعد از تلاوت قرآن از زوایای دیگر این شخصیت بزرگ برای ما می‌گویند. … اشاره قرآنی را بفرمایید و بعد از شخصیت مرحوم ملا هادی سبزواری این عالم فیلسوف و وارسته بشنویم.

حاج آقای نظری منفرد: در این سوره مبارکه آیه‌ای تلاوت شد، «وَ قالَ یا بَنِیَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَهٍ» (یوسف/۶۷) یک نکته‌ای در این آیه هست، چرا حضرت یعقوب(س) به فرزندانش می‌فرماید: از یک در دروازه‌ی شهر وارد نشوید. از درهای متعددی وارد شوید. نقل شده که حضرت یعقوب (س) دوازده پسر داشتند که یکی حضرت یوسف است. یازده پسر دیگر اینها همه آمده بودند، از کنعان به مصر آمده بودند که به اصطلاح آذوقه با خودشان حمل کنند. اینها هم رشید بودند، هم جوان بودند. هم توانمند بودند و هم زیبا، برای اینکه مبادا مورد چشم و نظر، چشم بد قرار بگیرند، دستور داد دو تا دو تا هرکدام از دروازه‌ی شهر وارد شوند. از این استفاده می‌شود که انسان نباید یک کاری بکند که مردم نظر سوء به آنها داشته باشند. در سوره مبارکه ناس و فلق هم هست «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏، قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ، مَلِکِ النَّاسِ، إِلهِ النَّاسِ، مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ‏، الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ، مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ»، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏، قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ، مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ، وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ، وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ، وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ» شاید حسد ببرند و شاید ناراحت شوند. از این آیه شریفه این معنا استفاده می‌شود. این توصیه پیامبر به فرزندانش است. «وَ قالَ یا بَنِیَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَهٍ».

مرحوم علامه ملا هادی سبزواری یک عالم جامع الاطرافی بود. کتاب‌هایی که از ایشان چاپ شده یکی منظومه است که مشهور به منظومه سبزواری است. این منظومه از دو قسم تشکیل شده، یک قسم منطق و یک قسم فلسفه است. کتاب «اسماء الله الحسنی» که اسماء خدا را شرح کرده است. تألیفات دیگری هم دارد، جالب است بدانید مرحوم ملا هادی سبزواری فلسفه و منطق را به شعر درآورد. اول کسی باشد که اقدام به این کار کرده است و شعرها خیلی شعرهای زیبایی است. یعنی مسائل فلسفی را در قالب نظم ریخته است. مثلاً می‌فرماید: «ان الوجود عندنا اصیل دلیل من خالفنا علیل لانه منبع کل شرف و الفرق بین نحوی الکون یفی» یا وقتی به بحث الهیات فلسفه می‌رسد، اینکه خداوند مرکب نیست. چون هرچیزی مرکب از وجود و ماهیت است اما خدا مرکب نیست و وجود محض است. «و الحق ماهیه انیته اذ مقتضی العروض معلولیه» جالب این است که وقتی ایشان فلسفه و منطق را به شعر درآورد، چون شعرها دقیق بود، خود ایشان شعرها را شرح کرد. لذا می‌گویند: شرح منظومه، جالبتر این است که باز هم چون مشکل بود، بعد از آنکه شعرها را شرح کرد، خودش حاشیه نوشت، یعنی اشعار و شرح اشعار و حواشی بر منظومه همه برای مرحوم حج ملا هادی سبزواری است.

اما در مورد زندگی ایشان یک نکته‌ای را عرض کنم که ایشان در عصر ناصرالدین شاه بوده و ناصرالدین شاه در سفری که به مشهد داشته در سبزوار یک توقفی کرده و خانه‌ی خیلی محقر ایشان را دیده و از ایشان خواسته این خانه را تعمیر بکند، ایشان قبول نکرده است. یک وقتی من شرح حال ایشان را می‌خواندم. دیدم واقعاً درس عجیبی است. ایشان به قدری انسان دل رحمی بود که هیچوقت اجازه نمی‌داد یک حیوانی را در منزلش قربانی کنند. یک گوسفندی را سر ببرند، یک مرغی یا خروسی را سر ببرند. یکوقتی دختر ایشان عرض کرد: پدر جان، شما که گوشت می‌خورید اما چرا خودتان مباشرتاً این کار را نمی‌کنید. یک گوسفندی را ذبح کنید یا یک مرغی را ذبح کنید؟ ایشان در جواب گفته بود: من گوشت می‌خورم، اما نمی‌خواهم سبب شوم یک حیوان جانداری بی جان شود. این حیوان جاندار را دیگران بی‌جان می‌کنند و از گوشتش می‌خورند. اما من نمی‌خواهم سبب این امر شوم. انسان واقعاً اینقدر دل رحیم و اینقدر رعایت حال یک حیوان را بکند. من این را در شرح حال این مرد بزرگ خواندم. ضمن اینکه ایشان یک مدتی در کرمان بوده قبل از آنکه به سبزوار بیاید. به صورت گمنام زندگی می‌کرده و با آن علم و بزرگواری که در کرمان داشته حاضر نشده خودش را معرفی کند و بگوید: من یک آدم فیلسوفی هستم، یک آدم علامه‌ای هستم. مثل یک مردم عادی در مدرسه‌ای که بوده مشغول مطالعات و تحصیل علم بوده تا بعد منتقل به سبزوار شود.

شریعتی: رحمت و رضوان خدا بر علامه ملا محمد هادی سبزواری. دعا بفرمایید و آمین بگوییم.

حاج آقای نظری منفرد: اللهم صل علی محمد و آل محمد. چون صحبت از ملاهادی سبزواری شد، عرض می‌کنم که خدای متعال به ما توفیق بدهد آنچه را که دانسته‌ایم در زندگی به کار بگیریم، خدایا عاقبت ما را ختم بخیر بفرما. وسیله کار و ازدواج برای نسل جوان ما فراهم بفرما. امنیت که نعمت بزرگی است بر کشور ما مستدام بدار. نزولات آسمانی را بر ما بیش گردان.

شریعتی: بهترین‌ها را برای شما آرزو می‌کنم. «و الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین»

کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین علی نظری‌منفرد
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش : ۱۳۹۶/۱۲/۰۸

 

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *