آرامش در زندگی؛ حدیث۳۹؛ راههای کسب خیر
۱۴۰۰-۱۱-۱۰ ۱۴۰۲-۰۸-۲۲ ۱۸:۵۱آرامش در زندگی؛ حدیث۳۹؛ راههای کسب خیر

آرامش در زندگی؛ حدیث۳۹؛ راههای کسب خیر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
نگو کاری نمیآید به تنهایی از این مردم *** رقم خورد انقلاب ما به دستان همین مردم
اگر ویران نکرد این باغ را طوفان دلیل این بود *** درخشیدند در هر عرصهای همچون نگین مردم
جوانان دادند و جان دادند اما همچنان ماندند *** به پای عزت و آزادی این سرزمین مردم
به رغم هرچه سختی خم به ابروشان نیافتاده *** نه در جنگ و نه در تحریم دشمن بهترین مردم
میان قاب دنیا ماه بهمن نقش میبندد *** حضوری افتخار انگیز از این شورآفرین مردم
چهل سال ایستادیم و اگر پایش بیافتد باز *** حراست میکنیم از خاک میهن با همین مردم
شریعتی: سلام به ایران سرافراز اسلامی، سلام به ۲۲بهمن ماه، سلام به مردم عزیز و نازنینمان، همه آنهایی که جانانه در این سالها پای نظام و انقلاب و آرمانهایشان ایستادند علیرغم تمام گلایههایی که داشتند. سلام به مردمی که در زمستان بهار آفریدند، سلام میکنم به همهی بینندههای عزیز و نازنینمان، به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. حاج آقای سعیدی سلام علیکم، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای سعیدی: بسم الله الرحمن الرحیم، بنده هم خدمت شما و همه بینندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفیق بندگی و عبادت خداوند را در همه احوال زندگی داشته باشیم. ایام نزدیک شدن به ایام ولادت حضرت صدیقه طاهره را تبریک میگویم، انشاءالله خداوند ما را از تابعین و شیعیان واقعی حضرات اهلبیت(ع) قرار بدهد و هم تشکر ویژه در مورد راهپیمایی دیروز که فوق العاده بود و خداوند ما را متشکر از مردم قرار بدهد. با تمام فراز و نشیبها و همه مسائلی که هست و مشکلاتی که وجود دارد، حتی با ناملایمتیها که دیدند باز هم پای انقلاب ایستادند و اگر امیدی برای اصلاح داریم به این معنی است که در این مسیر قدم میزنیم. هیچکدام به معنای دفاع از خطاها و بی تدبیریها و مشکلات نیست. به معنی دفاع از اصل نظام و انقلاب هست. ما میآییم که بگوییم هستیم و خطاهایی که ایجاد شده را نمیپذیریم، اصل نظام برای ما مقدس است و کسانی که خیانت میکنند را جزء نظام نمیدانیم. هنوز نسبت به آن شعار میدهیم و شعور داریم و منعطف هستیم و حرکت میکنیم، و همانهایی که هشت سال دفاع مقدس جان دادند، در این مسیر جانمان را تقدیم خواهم کرد.
شریعتی: انشاءالله مسئولین ما قدر این مردم را بدانند که هروقت حضورشان ضروری بود آمدند و بودند. حدیث سی و نهم از چهل حدیث حضرت امام در مورد خیر بود، راههای جذب خیر را با هم میشنویم.
حاج آقای سعیدی: بحث خیر و جلب و کسب خیر از نگاه اهلبیت(ع)، از وجود نازنین امیرالمؤمنین(ع) هست که حضرت فرمود: «الْخَیْرُ کُلُّهُ فِی ثَلَاثِ خِصَالٍ فِی النَّظَرِ وَ السُّکُوتِ وَ الْکَلَامِ» نظر، سکوت و کلام، «فَکُلُّ نَظَرٍ لَیْسَ فِیهِ اعْتِبَارٌ فَهُوَ سَهْوٌ» هر نظری که در آن عبرت گرفتن نباشد نظر بیخودی است. آن نظر و نگاه و نوع که آدم از آن درس بگیرد. افرادی که اهل خرد هستند و موفق هستند در زندگی اهل دریافت هستند. شما یک شاگرد مغازه میآوری، یکی دو سال میبینی بارش را بست و اوستا شد و رفت. یکی دیگر میآوری میبینی پانزده سال در مغازه هست و هیچی نشد. قدیمیها میگویند: کار را میدزدد، یعنی تمام هدفش این نیست که سر ساعت شود و کار تمام شود و برود، نظر اعتبار عبرت گرفتن است. در دنیا میتوانیم از ریز همه اتفاقات یک نظر اعتبار داشته باشیم و عبرت بگیریم. فلانی خطا کرد و فلانی اینطور کرد. عاقبت این کار چه شد؟ عاقبت آن یکی کار چه شد؟ عالم استاد تو میشود. همه موجودات عالم آیات و نشانههای الهی میشوند برای اینکه تو را هدایت و راهنمایی کنند منتهی نظر تو و چشم و نگاه تو خیلی مهم است. چگونه درس بگیری یا بدون عبرت گرفتن از کنارش رد شوی. «وَ کُلُّ سُکُوتٍ لَیْسَ فِیهِ فِکْرَهٌ فَهُوَ غَفْلَهٌ» سکوتی که در آن اندیشیدن نباشد غفلت است. سکوت به معنی بی تفاوت اگر باشد این غفلت است. یکوقت نیاندیشیدن است. یکوقت در حین تفکر مرحوم علامه طباطبایی خیلی عمیق اهل تفکر بودند. ایشان خیلی عمیق اهل تفکر بودند. این دیگر غفلت نیست. این سکوت خودش خیر است. کسب خیر است، «وَ کُلُّ کَلَامٍ لَیْسَ فِیهِ ذِکْرٌ فَهُوَ لَغْوٌ» هر حرفی و هر کلامی که درونش یاد خدا نباشد، بخاطر خدا نباشد، خدا در آن در نظر گرفته نشده باشد هیاهو است. حرف بیخود است. یعنی قبل از کلامت فکر کن، بخاطر خداست، خدا راضی است؟ این اصلاً ذکر و یاد خدا درونش هست یا نیست؟ بقیه هیاهو هست و حرفی است که بزنی یا نزنی مساوی است.
یکی از تهییجهایی که شیطان نسبت به ما دارد و ما را به هیجان میاندازد تهییج به کلام است، شهوت کلام را در ما زیاد میکند. کثرت کلام کثرت خطا را با خود دارد. زیاد حرف زدن، وقتی زیاد حرف شد، نسبت حرف با تعقل به هم میخورد آنوقت آدم خیلی فکر نمیکند و فقط حرف میزند، وقتی بتوانی زبان را نگه داری قدرت تفکرش بیشتر میشود و زمان به فکرش برای حرف زدن بیشتر میدهد و صحیحتر صحبت میکند. امام زین العابدین(ع) میفرماید: «فِی قَطْعِ الطَّمَعِ عَمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ» چشم طمع و خاص نسبت به دست مردم نداشته باشید. چشم به دست مردم نداشته باشی و چشمت گدا نباشد. یعضی وقتها یک شخص گداست و یکوقت گدا صفت است، اینکه شخصی چشم طمع دارد ربطی ندارد به اینکه وضع مالی طرف خوب است یا نه. وضع مالیاش خوب شد دیگر نگاهش به ثروت دیگران نیست. یک صفت اخلاقی است و ربطی به مقدار داشتن انسانها ندارد. چه کسی گفتی سیری باعث میشود آدم از طمع دست بردارد. لذا بنده خدایی بود جاروی دستی میفروخت. یکوقت یک مسأله شرعی پرسیده بود که یکوقت کمکی به واسطهای به ایشان میرسد، گفت: من دیدم حلیم میپختید برای امام حسین، دیدم پولم نمیرسد کولر خانهام را فروختم. دیدم امام حسین خیلی گرما کشید، من یکسال کولر نداشته باشم چیزی نمیشود. این منیع الطبع است. این کریم است. این آدمها خریدنی نیستند. اینکه عشق امام حسین با دلها چه میکند که هیچ عقل و احساسی نمیتواند محاسبهاش کند.
شریعتی: داریم اگر خدا برای کسی خیر بخواهد «قَذَفَ فِی قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَیْن» خداوند محبت امام حسین را نفوذ میدهد، در قلبش جایگزین همه چیز میکند. محبت امام حسین عجیب است. مگر میشود آدم آب بخورد و سلام بر حسین نگوید؟ از آن آب گواراتر داریم؟ انشاءالله خدا ما را نسبت به اهلبیت عاشق و عارف و عامل قرار بدهد.
حاج آقای سعیدی: «فَتَرْضَى لِلنَّاسِ مَا تَرْضَى لِنَفْسِکَ» از چیزهایی که آدم را خوب و خیر میکند، خیر و مجرای خیر الهی نسبت به آدم جریان پیدا میکند، راضی شوی برای مردم هرچیزی که برای خود میپسندی. یکجا ببینی اینکه برای دیگری میخواهم، خودم هم همین هستم یا نه. اینکه من دلم میخواهد شاید دیگری هم دلش بخواهد. ایثار معنی میشود که ترجیح بدهی، اینجا «فترضی» همان چیزی که برای دیگران میخواهی برای خودت بخواهی. ایثار بالاتر از چیزی است که برای خودت یا دیگران میخواهی.
امام صادق(ع) فرمود: «بادخال السرور علی المؤمنین من شیعتنا» سرور و شادی را در قلب مؤمنین وارد کند. طوری باشد که دلشان شاد شود. آیت الله شجاعی(ره) در مورد ادخال سرور میگویند: به معنی لودگی و مسخرگی نیست، اینکه مشکلی را از طرف حل کنی. غصهای که روی دلش هست، مسأله مالی دارد، در اجاره خانهاش مانده است، حتی در مسألهای میخواهد درد دل بکند، بعضی درد دل میکنند و میگویند: سبک شدم، مگر ما اینطور نیستیم؟ مصداقش میتواند در خانواده باشد. آقا نیم ساعت در خانه با عیالت صحبت کن، سبک میشود. خیلی از اینها مشکل ندارند، سر همین نشنیدنهاست. اجازه گفتار به همدیگر نمیدهند، بعد این روی قلب میماند. آنوقت میگوید راحت میشود. در مشاورهها داشتیم که تا صحبت میکند، من خیلی راهحل نمیگویم، اینقدر تشکر میکند وقتی میرود. اینکه میگویند: زبان همدیگر را نمیفهمیم، اصلاً چیزی به زبان نیامد. اجازه ورود ندادید. لذا این در خانوادهها ادخال سرور کم است. تمرین بدهیم خودمان را که بیشتر از آنچه میگوییم بشنویم. شنیدن یاد گرفتنی است. شنیدن طرف مقابل را آرام میکند. یعنی من تو را حساب کردم و قاب شنیدن دانستم. اگر یکوقت میان حرفهایش یک چیزهایی میزند شما میگویی: من یک چنین مطلب کوچکی را رعایت نمیکردم، اینکه من خیال میکردم امتیازش منفی یک اخلاقی است، برای او منفی ده بود.
امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «إِسْدَاءُ النِّعَمِ» این نعمتهای الهی را پخش کردن، یک حرف خیر بزن، درد دل کسی را بشنو، یکوقت نوازش کردن یتیم، رسیدن مالی یک مسأله است بالاتر از آن دست کشیدن روی سر یتیم است. میتوانم محبت کنم، اصلاح ذات البین کنم، این هنر میخواهد نه پول. کلام شیرینی داری و میتوانی دو نفر را با هم جوش بدهی. «وَ رِعَایَهُ الذِّمَمَ» عهد و پیمانی که با دیگران داری رعایت کنی، قول میدهی سر وقت بیایی، پول از کسی میگیری سر وقت بده. خدا خیر را از زندگیات میبرد. وقتی قول به دیگری میدهی، عمل کن. عین همین توجیهگری که میکنی خیر را از زندگی میبری. دیگری این کار را با شما بکند، ده دقیقه در خیابان دیر کند ببین چه حالی میشوی. پول دیگری را دیر میدهی، خوب روی این پول حساب باز کرده، آن روزی که میخواستی بگیری چرا محاسبه نکردی. یکوقت حادثه پیش میآید یک مسأله دیگر است.
لذا در مسائل مالی داریم میگویند: اگر دیدی طرف گرفتار شده و مسألهای پیش آمده شما هم مهلت بدهید. این مهلت دادن از این طرف استحباب دارد. اینکه آدم بیخیال دین مردم باشد، بیخیال قولی که در زمان نسبت به… اینکه دل دیگری را خراب کردی و سیاه کردی همین باعث میشود لذت زندگیات از بین برود. چقدر افسرده شدم، بی حوصله هستم! این اثر اهمیت ندادن به مردم است. یکوقت کبر آدم را میگیرد، یکوقت شهرت آدم را میگیرد، فلانی آنقدر اهمیت دارد که تو اهمیت داری، شهرت دلیل نمیشود که من دیر کنم. خدایا اخلاقهای ما را الهی قرار بدهد. اگر محاسبات ما دنیایی و پست شد پایین میرویم.
«وَ صِلَهُ الرَّحِمِ» دید و بازدید، ایام عید و تولد حضرت صدیقه طاهره نزدیک است. هرکدام از اینها یک بهانه باشد برای صله رحم و دید و بازدید. یکی از آقایان که شاگرد مرحوم آیت الله قاضی بودند، به من فرمودند: لوس بازی بلد هستی؟ برای مادرت باید لوس بازی دربیاوری. باید کاری کنی که هیچ چیز حس نکند و تو را بچهاش ببیند و کیف کند از اینکه پیش او میروی. برو از خاطرات بچگیاش بگو و خودت را بچه کن که او مادریاش را بکن. پایش را ببوس، حیاء صفت حمیده اخلاقی است و خجالت رذیله اخلاقی است. بگو خجالت میکشم، این دستور اهلبیت است، دست بوسی و پا بوسی مادر را انجام بدهید. لعنت بر شیطان بگویید و پای مادر را ببوسید و ببینید خدا به این لبها چه برکتی میدهد و چطور گرههای زندگی باز میشود. حاج آقا رفتار خوبی با من نداشتند. اگر رفتار خوبی نداشتند پس پدر و مادر نیستند، هرطور بودند سراغشان بروید. بهانه تولد حضرت زهرا خوب بهانهای است. اینهایی که خدای نکرده قهر هستند، قهر را دور بریز ما در این دنیا فرصت زیادی نداریم. پدر و مادر ضریبدارهای زندگی هستند.
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: بخاطر خدا دوست داشته باشید. رفاقتها و دوست داشتنهای شما بخاطر خدا باشد. آنوقت وقتی دایره رفیقهایت را میخواهی بنویسی، میبینی تضادشان از جهت مالی خیلی زیاد است. میبینی چقدر اختلاف وجود دارد. ولی وجه مشترک بخاطر خداست، بخاطر اهلبیت است. اما بعضی نه، بخواهند رفیقهایشان را بنویسند، وجوه مشترک را بنویسند، وضعیت مالیهاست، شبیه من هستند. ثروت و شهرت است. با اینها ارتباط دارم. وقتی تلفنت زنگ میزند گوشی چه کسانی را جواب میدهی؟ یک کسانی در ذهنت ستارهدار هستند که پررنگتر هستند. دوستش ندارم چون نسبت به اهل بیت جسارت کرده است. دوستش ندارم چون نسبت به این نظام و این همه شهید ارادت ندارد و مخالف است. تکلیف نسبت به او دارم ولی دوستش ندارم. پیامبر نسبت به همه کفار تکلیف دارد که همه را دعوت کن اما محبت بخاطر چیست؟ دوست دارم برای اینکه آنها موالات فی الله و معادات فی الله دارند.
«إِنَّمَا یُدْرَکُ الْخَیْرُ کُلُّهُ بِالْعَقْلِ» خیر فقط با عقل درک میشود. یک عقل محاسبهگر داریم، خدا رحمت کند شهید بهشتی را، عقل حسابگر یک طوری میگوید، ما مرادمان عقل نیست. عقل مؤیده به نور الله است. به نور خدا تأیید شده است. عقل حسابگر در جریان کربلا چه میگوید، میگوید: چهار هزار نفر در لشگر اولیه این طرف هستند، هفتاد و خردهای مرد جنگی این طرف هستند. مقایسه کند عقل حسابگر میگوید یا در چهار هزار نفر باش برای پیروزی یا حداقل در این هفتاد و خردهای نفر نباش و فرار کن از این طرف، این را محاسبه میگوید. عقلی که عقل مؤید به نور الله است، میگوید: نورانی میبیند، امام حسین را نورانی میبیند و میگوید: مهم نیست. این در محاسبه تو کشته شدن است، هلاک است. در اینجا کشته شدن فوز و پیروزی است. لذا این طرف را میگیرم. عقل محسابه گر اختلاس و دزدی و وجوهات شرعی را محاسبه میکند و سود میگیرد و میگوید: ببین، پول بیشتری درآوردم. خوشبختی بیشتر دارم. عقل مؤید به نور الله میگوید: این کثیف و آلوده است. این در شأن من نیست که انسان هستم. لذا محاسبهاش را تغییر میدهد. مؤمن نگاه میکند با نور الهی و روایاتی که داریم، با نور خدا که نگاه کردی از جهل بیرونت میآورد. من با لمس از شی یک تصویری دارم، نور را که میاندازم میبینم این نبود. ای بابا چطور اشتباه کردیم. برای نورانیت عقل است. لذا خیرات را آدم با عقلش، با عقلی که با نور الهی است.
«وَ لَا دِینَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَهُ» کسی که عقل ندارد دین ندارد. دین به واسطه عقل درک میشود. لذا جنود عقل و جهل، مسأله عقل در مقابل جهل بیان شده است و اهلبیت آمدند ما را از جهل بیرون بیاورند، عاقلمان کنند. امیرالمؤمنین فرمود: «فِیمَنْ عَرَفَ قَدْرَهُ» کسی که قدرش را بفهمد. پایش را از گلیمش درازتر نکند. بفهم کیست، ما آدم هستیم. مثل حیوانات نیستیم. من برای چه آمدم؟ من برای بندگی خدا آمدم. کسی هستم که خلیفه الله روی زمین هستم. من کسی هستم که خدا هدی للناس برای من قرآن و اهلبیت را قرار داده است. من اینقدر پیش خدا با ارزش هستم، چقدر باختم و از بین رفتم. اگر کسی ارزش خودش را نفهمید، گاهی ارزش گذاری دیگران او را به خطا میاندازد. اگر من بخواهم با شما یک لشگری داشته باشم، با همدیگر بجنگیم. شما یک لشگری داشته باشی صد نفر، من بگویم: من هم میخواهم لشگری جمع کنم، یک آینه دست راست خودم بگذارم. یک آینه دست چپ خودم بگذارم، در آینهها ضرب شوم. بگویم: مرا ببین چند هزار نفر لشگر دارم. در واقع یک نفر هستم، در آینهها ضرب شدم. شما دو نفر هم باشید، من همان یک نفر هستم که مرا زدید و تمام شده رفته. یکی از خطراتی که شهرت دارد، ضرب شدن در آینه است. آیا وقتی همه مرا قبول دارند، شهرت من به واسطه تلویزیون است. ضرب شدن در یک سری آینه هست، فهم من هم به اندازه همین بالا رفت. مردم به اندازه هزار نفر و صد هزار نفر رأی و حرف مرا میپذیرند، به اندازه صد هزار نفر فکر دارم یا به اندازه یک نفر فکر دارم. اینقدر مطالعه و تحقیق و نسبت به حرفم برشی که در حرفم هست، اینقدر پشتوانهاش فکر است؟ اگر این آینهها نبود همینقدر حرف من پذیرش داشت؟ خودم چه هستم؟ لذا خطری که شهرت دارد اینکه من از درون خالی میشوم و دیگر نسبت به همه چیز اظهار نظر میکنم.
شریعتی: شهید آوینی در یک مقطعی از زندگی دچار تحول میشود و بعد میگوید: تمام نوشتههایم را پاره کردم، تمام را آتش زدم و احساس کردم همه حدیث نفس است. به جایی رسیدم که احساس کردم هیچوقت تظاهر به دانایی جای دانایی را نمیگیرد و این خیلی مهم است.
حاج آقای سعیدی: بفهمد چند نفر است، عیارش را بسنجد. اینکه کسی پشت بلندگو حرف بزند و بگوید: چه صدای بلندی دارم. این صدا از میکروفون است. ادا درآوردن فهم خیلی خطرناک است. از بزرگترین حجابها، حجاب شهرت است. آدم فهم خودش را بخاطر ضرب در آینهها فکر کند اینقدر میفهمم و اینقدر باید حرف بزنم. چیزهایی که خیر دنیا و آخرت را برای ما دارد، امام صادق(ع) فرمود: «وَ لَا تُحَدِّثَنَ نَفْسَکَ أَنَّکَ فَوْقَ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ» بعضی میگویند: ما از دیگران بالاتر هستیم، قائل به این شدند، خدش را بالاتر از دیگران نبیند. حضرت یک دستورالعمل میفرمایند: «وَ اخْزُنْ لِسَانَکَ کَمَا تَخْزُنُ مَالَکَ» خزانهدار بودن یعنی نگهداری، همانطور که مالت را نگه میداری، زبانت را نگه دار. اگر این زبان را نگه نداری، اگر مالمان را نگه داریم بر باد میرود و از بین میرود. آبرو و اعتبارت را از بین میبرد. تأمل و فکر کردن قبل از حرف زدن این مسأله را دارد. خدا را در نظر گرفتن، این را بگویم چه اثری دارد و چه فاجعهای به وجود میآورد.
کتمان سر نسبت به دیگران، رازداری، حواسمان باشد که دیگری سرّش را به شما گفته است، یکئفعه از جای دیگر میبیند همان حرف را میشنود. قلب را طوری نگه داریم زبان ما نسبت به راز دیگری باشد. صدق و راستگویی، زیر و رو نکشیدن، حالت دورویی داشتن در ما رخ ندهد. پیامبر فرمود: وقتی سختی بر شما فشار آورد و غم بر دلتان نشست و گرفتار شدید، دلتان را به این دعا مزین کنید «لا اله الا الله رَبُّنَا لَا نُشْرِکُ بِهِ شَیْئاً ثُمَّ ادْعُوا بِمَا بَدَا لَکُمْ» هیچ شرکی نسبت به او ندارم و کسی را به غیر از او مؤثر در وجود نمیدانم. هرچیزی که میخواهید دعا کنید خدا برای شما اجابت میکند. هیچ شرکی نسبت به تو ندارم. یکی دو مورد که حضرت علی(ع) میفرماید: یکی حسن خلق است و یکی حسن نیت است. از چیزهایی که خیر را برای ما جذب میکند، حسن خلق و حسن نیت است. اخلاقت خوب باشد و نیتت هم نسبت به دیگران و اعمال و رفتارت نیت درستی باشد. شیشه خورده در نیتمان نداشته باشیم.
شریعتی: اشاره قرآنی را بفرمایید.
حاج آقای سعیدی: «کُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعامَکُمْ» (طه/۵۴)بخورید و چهارپایانتان را در زمین بچرانید، اما «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِأُولِی النُّهى»(طه/۵۴) اینهایی که عرض میکنیم برای همه اتفاق میافتد، اما فقط صاحبان خرد از آن برداشت توحیدی دارند. زمین و نعمتهای خدا هم بستر رشد جسمانی ما هستند، هم بستر رشد روحانی ما هستند. این بستگی به نگاه ما دارد. اگر با خوردن و آشامیدن زمین را نگاه کردی، فقط جسمت رشد میکند اما اگر اولی النهی بودی، همین خوردن و چریدن حیوان هم برای تو باعث رشد معنوی میشود، آیات و نشانههای الهی میشود. انشاءالله خداوند چشم واقعی ما را باز کند که تمام نعمتهای الهی را از جانب او ببینیم و در خدمت او باشیم.
امیرالمؤمنین میفرمایند: شخصی نزد پیغمبر آمد، گفت: به من عملی را یاد بدهید که خدا مرا دوست داشته باشد. مخلوقات خدا هم مرا دوست داشته باشند، کثرت مال پیدا کنم و بدنم هم سالم شود، طول عمر هم داشته باشم و روز قیامت با شما محشور شوم. پیامبر اکرم فرمودند: این شش خصلت است که تو گفتی، نیاز به شش خصلت دیگر دارد. اگر دوست داری خدا دوستت داشته باشد از خدا بترس و تقوا داشته باش. این باعث میشود خدا کسی را دوست داشته باشد. هنگامی که اراده کردی که مخلوقات خدا دوستت داشته باشند، خیر برسان، چشم پوشی کن از چیزی که در دستشان است. این هم محبت مردم را میآورد. آن زمان که میخواهی مالت زیاد شود، تزکیه کن، یعنی حواست باشد ورودیاش چطور است و حواست باشد مالی که بدست آوردی تزکیه شود، خمس و زکاتت را پرداخت کن. اگر میخواهی بدنت سالم باشد، صدقه زیاد بده. اگر میخواهی عمر طولانی پیدا کنی صله رحم کن. اگر دوست داری خدا با من محشورت کند، سجدههایت را طولانی کن. سجده بعد از نمازها هرچه طولانیتر باشد و اظهار عجز پیش خدا باشد، حشر با رسول الله را دارد. در خود صلاه سجده صلاه استعانت بیشتری دارد.
امیرالمؤمنین(ع) فرمایشی دارند که وقتی به عقیل برادرشان فرمودند: برای من همسری را انتخاب کن. گفتند: اصالت و شجاعت داشته باشد که فرزندانی شجاع و خوب برای من بیاورد. یکی از ملاکهای ما در انتخاب همسر کمرنگ شدن بحث مادر فرزندان هم هست، سؤالاتی که در خواستگاری مطرح میشود فقط جنبه و شئونات همسری است، این نسبت به من چگونه همسری است، فقط برای من چگونه همسری است. من نگاه کنم نسبت به فرزندان من چگونه مادری است؟ شئونات اخلاقی که از یک مادر سراغ داری، آن را هم در بحث ازدواج لحاظ کنید.
خدایا تو را به آبروی امیرالمؤمنین و حضرت صدیقه طاهره، دلهای ما را به ظهور حضرت حجت شاد کن. خدایا عالم را از ظلم و ستم نجات بده و ما را از سربازان واقعی حضرت حجت هم در زمان غیبتش و هم در زمان ظهورش قرار بده.
شریعتی:
گاهی دلم به سمت خدا میبرد مرا *** یعنی به آستان رضا میبرد مرا
«والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین»
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمد سعیدیآریا
موضوع: آرامش در زندگی بر مبنای کتاب چهل حدیث امام خمینی رحمهالله علیه
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش: ۱۳۹۸/۱۱/۲۳
.






