نحوۀ برخورد ما با مشکلات
۱۴۰۲-۰۷-۳۰ ۱۴۰۲-۱۲-۱۰ ۱۱:۰۱نحوۀ برخورد ما با مشکلات

نحوۀ برخورد ما با مشکلات
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
باید مشکلات را ریشه یابی کنیم. مشکل یعنی مرض. بهترین طبیب آن نیست که تا مریض را دید، دارو بدهد. بلکه باید تا مریض را دید، آزمایش بنویسد و عکس بگیرد تا ببیند که منشا مریضی کجاست. من یک بیماری داشتم و یک دکتر عمومی من را شش ماه مورد آزمایش قرار داد تا ریشه ی مشکل را پیدا کرد. و من واقعا او را تحسین کردم. بعضی از مشکلات ما ریشه در جهل ما دارند. آمار اعلام کرده بود که در شش ماه، از هجده هزار ازدواج در تهران یازده هزار تای آن به دادگاه خانواده رفته بود. یعنی بیش از ۶۰ درصد. این خیلی دردناک است.
بعد می گوییم: گلیم کسی را که بافتند سیاه با آب کوثر و زمزمه سفید نتوان کرد. چرا گردن خدا می اندازید؟ چرا آن موقع که دین گفت: در مساله ی ازدواج صادقانه جلو بروید، رفتید از همسایه تان مبلمان قرض گرفتید؟ چرا طلای عاریتی دستتان کردید و به خواستگاری رفتید؟ چرا با ماشین دوستتان به خواستگاری رفتید؟ شما خلاف رفتید و حالا باید چوب جهل خودتان را بخورید. با دروغ که نمی شود ازدواج کرد. ما فرمول ازدواج را بلد نیستیم بنابراین لطمه میخوریم. ما فرمول کنکور را گفتیم. وقتی مسئله به این کوچکی فرمول دارد، تبدیل زندگی به بندگی خدا و سعادت فرمول ندارد ؟
پس باور کنیم که بخش بیشتر مشکلات این زمان بخاطر جهل ماست. اگر می خواهید ازدواج شما در حیطه ی بندگی خدا باشد باید آنرا از کارشناس دین بپرسید. حالا اگر تلویزیون یک دکتر قلب را نشان داد، همه باید به سراغ او بیایند؟ حالا ما که با شما صحبت می کنیم و توفیق پیداکردیم در این برنامه شرکت کنیم تنها کارشناس این مملکت نیستیم که همه میخواهند مشکلاتشان را به ما بگویند. باز این جهل است و می خواهید بگویید که آخرش دستم به فلان آقایی که در تلویزیون بود رسید. این جهل ماست و کمبود ماست. اگر همه بخواهند سراغ یک کارشناس بروند که زندگی اش لنگ می شود. لذا مجبور است تلفن همراه خود را خاموش کند چون نمی تواند به همه توضیح بدهد. من لنگ می شوم و آن کسی که با من کار واجب تری دارد لنگ میشود. در راه حل جاهل هستیم. یک نفر هم که راه حل میدهد، همه می خواهند پیش او بروند.
این ها در دین ما است نه در بیان من ماندگاری. مطالب من در دین است و در حرفهای دیگری هم هست. برویم سراغ دین. به دنبال حرف بروید نه گوینده ی آن. ما الان همه به دنبال کارشناس هستیم و خودمان را اسیر بیخودی کرده ایم. دختر و پسر دوست دارد در یک سنی با جنس مخالف حرف بزند و رابطه عاطفی داشته باشد. میتواند با برادرش داشته باشد ولی با برادرش حرف نمی زند. دختر خانم می خواهد با یک آقا صحبت کند. لذا من وقتی میگویم من شماره ی یک کارشناس خانم را به شما می دهم می گویند ما می خواهیم با شما صحبت کنیم. من میگویم: برو با پدرت بنشین و حرف بزن. با عمویت حرف بزن. این ها مشکلات ماست و خودمان برای خودمان مشکلات درست می کنیم و بعد می گوییم که چرا این جوری شد ؟
جوانان عزیز رفع مشکلات شما در کانون خانواده ی خودتان است. با پدر و مادرت حرف بزن و به آنها خدمت کن. قرآن گفته که کلید حل مشکلات و بالوالدین احسانا می باشد. حالا اگر پدر و مادر به تو اهمیت نمی دهد، تو به آنها خدمت کن. فکر کن معلول عاطفی هستند. با پدر، مادر، برادر، خواهر، عمو و خاله حرف بزن. قرآن می گوید: خانواده اصلی ترین کانون رشد است. زیرا این رفع همه ی مشکلات است و همه ی مشکلات در این خانواده حل میشود. هشتاد درصد مشکلات جوانان ما در خانواده شان حل میشود. خیلی ها میگویند: مادرم هم سطح من نیست. من می گویم: تو صحبت کرده ای ؟ میگوید: خیر. می گویم: دخترم خدا به مادر الهام می کند. خدا پدر و مادر را وسیله ی رحمت برکت و هدایت گذاشته است. این حرفهای خداست که من می گویم. همان خدا هم می تواند این حرفها را به زبان مادرت هم بگذارد.
وقتی هم که سراغ پدر و مادرت می روی، بگو خدا میشود که دل پدر و مادرم را نسبت به من مهربان کنی. پس بخشی از مشکلات ما بخاطر جهل ماست. نمی دانیم در بازی ها چطور بازی کنیم که فرح و نشاط باشد. بازی را با قمار و حرام قاطی می کنیم بعد پر از استرس از زمین بازی بیرون می آییم. وقتی از زمین بازی بیرون می آیند دائم فحش می دهند. این نشاط است یا استرس ؟ چون نمی دانم و نرفته ام که بپرسم. خیلی از مردم احکام حلال و حرام شغل های شان را نمی دانند. خوب بپرسند زیرا خدا در حلال برکت قرار داده است و در حرام قرار نداده است. وقتی هم که جاهل هستیم از کارشناس بپرسیم.
در مملکت ما چیزی حدود صد و پنجاه هزار کارشناس دین وجود دارد. پدر و مادرهای خودتان اولین کارشناس دین در حد خودشان هستند. بخشی از مشکلات بخاطر گناهان است. بخشی بخاطر کمبودهایمان است. بخشی هم بخاطر توقعات زیادی مان است. پس اول مشکلات را ریشه یابی کنیم. دوم فرافکنی نکنیم و مشکلات را گردن دیگران، خدا و روزگار نیندازیم. بخشی از مشکلات به بیرون من برمیگردد و بخشی از مشکلات به من برمیگردد. سوم اینکه برای رفع مشکل فقط به سراغ دین برویم. سراغ محتوای دین برویم و به انسان خاصی خودم را متصل نکنم.
دکتر امام گفتند: من مریضی تسلیم تر از امام ندیدم. و فقط چشم می گفت و وقتی پرسیدند، امام فرمودند که دین من میگوید که در مقابل متخصص چشم بگو. چون ما باید با دین سراغ آنها برویم و گرنه باز هم مشکل داریم. به گردن انداختن مشکلات به دیگران مشکل ما را حل نمی کند فقط باید خودم همت کنم و حرکتی بکنم تا خدا برکتی بدهد. در ضمن توکل و توسل هم یادم نرود. صدقه بدهید و استغفار کنید، دعا هم بکنید، تلاش هم بکنید. این همان دوازده قدم است. عوامل این مشکلات را اطراف خودم ببینم و حل مشکلات با دعای پدر و مادر است. در ضمن قرار نیست همه ی مشکلات حل بشود. دنیا مدرسه است. ما باید ظرفیت مان را بالا ببریم و یکی از راه های بالا بردن ظرفیت مان این است که فرد مشکل دارتر از خودمان را با خودمان مقایسه کنیم.
یکی گفت: من پدر ندارم و دیگری گفت: من پدر و مادر ندارم. گفت: پس وضع من بهتر است. سراغ افراد مشکل دار برویم و بخاطر همین است که اسلام تاکید می کند که در مسائل دنیایی، خودتان را با پایین دستی مقایسه کنید. چون به حد خودتان شاکر باشید. ما برعکس اسلام عمل می کنیم. گفته اند که در مسائل معنوی به بالاتر از خودت نگاه کن. به نماز حضرت امیر نگاه کن. در حالیکه ما میگوییم: حالا خوب است ما دو رکعت نماز می خوانیم، فلانی که دو رکعت نماز هم نمی خواند. خودش را با پایین دستی ها مقایسه می کند. در مسائل مادی می گوییم: خدایا ما که خانه ی بزرگ نداریم. خدا را شکر کن که خانه ی کوچک داری. خدایا من که پدر پولدار ندارم. خدا را شکر کن که پدر داری که کار می کند. کارگر است،دست او را ببوس. دستورات دین ما در هر زمینه ای قشنگ است. پس مقایسه را هم با ولایت دین بکنیم.
یادمان نرود که تمام موفقیت [حضرت] زینب بخاطر دین مداری و ولایت مداری اوست. اگر هم می خواهند مقایسه کنند با ولایت دین مقایسه کنند. آقای خامنه ای می فرمایند که خودتان را با جوانان زمان جنگ مقایسه کنید. آنها همسن، هم رشته، هم اصل و هم زبان شما بودند. ببینید آنها چکار کردند ؟ شما هم می توانید کارهای بزرگ بکنید. چه کسی می تواند باور کند که یک جوان سیزده ساله می تواند الگو برای انتفاضه ی فلسطین بشود. می دانید نبرد فلسطین و اسرائیل حدود شصت سال است ولی بیست سال است که شکل جدید به خود گرفته است. از محمد حسین فهمیده و بهنام محمدی ما فهمیدند که باید چکار بکنند. یک بچه ی سیزده ساله الگوی عملیاتی استشهادی دنیا شد. پس من می توانم. میشود و می توانیم و تنها راه همین است.
دوم اینکه مربی بزرگ داشته باشد. زمان جنگ مربی ما امام خمینی بود و الان رهبر انقلاب است. کار مضاعف و همت مضاعف سخن این مربی است و این مربی نمی گذارد به کار کم قانع بشوید. دانشجویان من می گویند نمیشود تکالیف را کمتر بگیرید. می گویم که چون من شما را دوست دارم، تکالیف سخت از شما می خواهم. ممکن است الان سخت تان باشد ولی فردا من را دعا می کنید. اگر من تکلیف را کوچک بگیرم، شما کوچک بار می آیید.
یک کارگردان، سریال ده قسمتی را قبول میکند یا سریال صد قسمتی را؟ پس خدا یک تکلیف بزرگ بر روی دوش ما گذاشته است و گفته که میخواهم جانشین من روی زمین باشید. خدا می گوید: می خواهی که من در دنیا و آخرت کارگردان تو باشم؟ در ظاهر و باطن، در ظاهری و معنوی، در بچگی، جوانی و نوجوانی. می خواهم بزرگ باشم، باید کارگردان بزرگ را انتخاب کنم. پیامبر که این قدر بزرگ شد گفت: خدا کارگردان من بود. پس برای اینکه رشد کنیم، کارگردان بزرگ را انتخاب کنیم. کارگردانی که سخت می گیرد انتخاب کنید. در دانشگاه چند یک درس را با چند استاد ارائه می دهند. بچه های زرنگ این درس را با استادی می گیرند که سخت گیرتر باشد. این باعث رشد ما میشود.
سوم شروع به تمرین کردن بکنم و آرام آرام بزرگ بشوم. می گویند: ما طاقت نداریم نیم ساعت قبل از اذان بلند بشویم و نماز شب بخوانیم. خوب می گویم که دو دقیقه قبل از اذان طاقت داری ؟ پس بلند شو. بعد آنرا پنج دقیقه بکن و بعد یک رکعت بخوان، بعد دو رکعت، بعد چهار رکعت و. .. قرار شد که من به کارگردان نگویم چکار بکن، قرار شد از او بپرسم چکار بکنم ؟ حضرت زینب چهارساله بود که داغ پیامبر را دید. از پدرش که ولی او بود پرسید باید چکار کنم ؟ گفتند: باید صبر کنی. داغ پیامبر خیلی عظیم بود. تمرین کرد با اینکه خیلی سخت بود بعد داغ مادر را دید و صبر کرد و داغ پدر را دید و صبر کرد و داغ برادر را هم دید و صبر کرد و داغ هجده سر بریده را هم دید و باز صبر کرد.
ما در این دنیا نتایج مادی خیلی نخواهیم. باید تمرین کنم. مقایسه کنم کارگردان بزرگ انتخاب کنم و شریک بزرگ انتخاب کنم. در ازدواج کسی را انتخاب کن که از تو قوی تر باشد. ما سراغ اینها نمی روییم و بعد می گوییم چرا این مشکلات را داریم ؟ بدون اذن خدا هیچ اتفاقی نمی افتد. حتی اتفاق بد هم بدون اذن خدا اتفاق نمی افتد. خدا به هیچ کس بد نمی دهد بلکه ما نباید بد ببینیم. این کار یا بخاطر جهل من است و باید چوب آنرا بخورم. و یا بخاطر گناه من است و باید پاک بشوم و یا بخاطر توقع من است که باید اصلاح بشوم و یا بخاطر تکلیف من است، پس باید رشد کنم. بدانم که خدا هوای من را دارد. یک ضلع مثلث را خدا ببینم و یک ضلع مثلث را دین ببینم. باید مشکلات را با ولایت دین حل کنم. یک ضلع مثلث هم من هستم. اگر یک ضلع آن کم رنگ بشود، من در آنجا مشکل دارم. آنجا که خدا را کم رنگ می کنیم، کم می آوریم و آنجا که دین را کم رنگ می کنیم، باز کم می آوریم و آنجا که خودمان را کم رنگ میکنیم، باز کممی آوریم. این سه تا باید دست به دست هم بدهند و مشکل را حل کنند. البته خدا خودش کمک میکند.
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمدمهدی ماندگاری
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش: ۱۳۸۹/۰۵/۲۶
.






