Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
مسعود عالی حجت الاسلام عالی (م28) متن گردآوری مهدویت استاد عالی ؛ گردآوری مهدویت

بررسی عدالت گستری امام عصر ؛ جلسه ۳

emam-mahdi-alli33

بررسی عدالت گستری امام عصر ؛ جلسه ۳

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم 

و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین

السلام ای ماه پنهان پشت استهلال ماه *** ما به دنبال تو می‌گردیم و تو دنبال ما
ماه پیدا، ماه پنهان، ماه روشن، ماه گم *** رؤیت این ماه یعنی نامه اعمال ما

خاص این شب‌ها که ابر و باد و باران با من است *** خاص این شب‌ها که تعریفی ندارد، حال ما
کاش در تقدیر ما باشد، همه شبهای قدر *** کاش حول حالنایی تر شود احوال ما

این سحرها در زلال ربنا گم می‌شویم *** این سحرها آسمان گم می‌شود، در بال ما
ما به استقبال ما از خویش تا بیرون زدیم *** ماه با پای خودش آمد به استقبال ما

گوشه‌ی چشمی به ما بنمای ای ابرو هلال *** تا همه خورشید گردد روزی امسال ما

آقای شریعتی: سلام می‌گویم به همه‌ی بیننده‌های خوبمان، خانم‌ها و آقایان. حلول ماه مبارک رمضان، این ضیافت پر نور مبارک همه شما باشد. داریم با هم لقمه لقمه نخوردن، جرعه جرعه ننوشیدن و بال بال آسمانی شدن را ترجمه می‌کنیم. حاج آقای عالی سلام علیکم و رحمه الله. خیلی خوش آمدید.

حاج آقای عالی: سلام علیکم و رحمه الله، بنده هم خدمت حضرتعالی و همه‌ی بینندگان بزرگوار عرض سلام دارم. حلول ماه مبارک، ماه مهمانی خدا را تبریک عرض می‌کنم. انشاءالله همه سلامت باشند و بتوانند از این ماه کمال استفاده را بکنند.

آقای شریعتی: روزهای یکشنبه ما منور به نور حضرت مهدی(عج) است. چون اولین روز ماه مبارک رمضان را تجربه می‌کنیم، حاج آقای عالی از فضیلت ماه مبارک خواهند گفت و بعد در ادامه با ادامه مبحث حضرت ولی عصر در خدمت شما خواهیم بود. هفته گذشته به بحث عدل و عدالت رسیدیم نکات خوبی را شنیدیم. امروز همینطور که وعده داده بودند، به جزئیات بیشتری در مورد عدالت خواهند پرداخت.

حاج آقای عالی: بسم الله الرحمن الرحیم. همانطور که همه دوستان می‌دانند این ماه، ماه خاصی هست. یعنی اگر در ماه‌های دیگر خدا مشت مشت رحمتش را می‌دهد، در این ماه خروار خروار می‌دهد. خود کلمه‌ی رمضان به معنای ریزش برگ پاییز است که به اندک بهانه‌ای این برگ‌ها می‌افتد. نسیم آرامی می‌آید و برگ می‌ریزد. پایی به درخت بخورد، برگ می‌ریزد. گاهی اصلاً بهانه هم نمی‌خواهد برگ‌ها می‌ریزد. این ریزش بی‌بهانه همان اتفاقی است که در ماه رمضان در مورد رحمت خدا می‌افتد. یعنی پروردگار عالم در این ماه رحمتش اینگونه ریزش دارد و گناهان هم همینگونه است. از این جهت این ماه ویژگی‌هایی دارد که منحصر به فرد هست و قابل استفاده فراوان است.

از روایات و معارف اهل‌بیت برمی‌آید که حقیقت این ماه چیزی فراتر از یک ظرف زمانی و صرفاً یک ماه است. ما در یک روایتی از امیرالمؤمنین داریم که مرحوم سید بن طاووس در اقبال این روایت را نقل کرده‌اند. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: نگویید رمضان. یک احترام بگذارید، ماه رمضان یا ماه مبارک. یعنی یک پسوند و پیشوندی به کار ببرید. شما نمی‌دانید ماه رمضان چیست. اگر کسی همینطور بگوید: رمضان، «لَا تَقُولُوا رَمَضَانُ فَإِنَّکُمْ لَا تَدْرُونَ مَا رَمَضَانُ فَمَنْ قَالَهُ فَلْیَتَصَدَّقْ وَ لْیَصُمْ کَفَّارَهً لِقَوْلِه‏» (اقبال/ج۳) باید صدقه و کفاره بدهد، به خاطر اینکه بی حرمتی و بی اعتنایی کرده است. «و لکن قولوا شهر رمضان کما قال الله» همانطور که خدا در قرآن فرموده: شهر رمضان، وقتی که حتی ادب لفظش را به کار بردن یک آداب خاص و حرمت خاصی دارد، این نشان می‌دهد که حقیقت این ماه چیزی فراتر از یک ظرف زمانی است، یعنی اتفاقی که در عالم بالا می‌افتد که نازله‌ای از این اتفاق همین چیزی است که در این ماه به ما می‌رسد. یعنی حقایق برتری در عوالم بالاتر در این ماه و در این ظرف زمانی رخ می‌دهد که به خاطر آن اتفاقات این ماه ارزش ویژه پیدا می‌کند. بعضی از مکان‌ها با مکان دیگر فرقی ندارد، منتهی در باطن و ملکوت این زمین‌ها اتفاقاتی هست که ما نمی‌دانیم.

امیرالمؤمنین(ع) از جنگ صفین که برمی‌گشتند ظهر بود. بعضی گفتند: آقا نماز بخوانیم. حضرت فرمودند: من اینجا نماز نمی‌خوانم. جای دیگر برویم. گفتند: چه اشکالی دارد؟ حضرت فرمودند: نه، من اینجا نمی‌خوانم. خدا مرحوم میرزا تخت فولادی، استاد آ شیخ علی نخودکی اصفهانی بود. می‌گفتند: در قبرستان تخت فولاد که الآن قبرشان هم آنجاست، در زمان حیات خودشان رفته بودند برای اینکه قبری را تهیه کند. به شخصی که آنجا بود، گفت: این زمین را برای من بکن. زمین را کند و خودش در قبر خوابید. بعد بلند شد، گفت: اینجا جای من نیست! جای دیگر را بکن. یکجای دیگر را کند و خوابید، گفت: اینجا جای من است. برای ما این زمین و با زمین دیگر فرقی ندارد، حتماً باطن این زمین‌ها با هم فرق دارد. زمان‌ها هم همینگونه است. اتفاقاتی که در باطن این زمان در عالم بالا رخ می‌دهد، به خصوص در شب‌های قدر که وضعیت عالم ملکوت دگرگون است و شوخی نیست که تمام ملائکه روح پایین می‌آیند. یعنی به گونه‌ای عالم ملکوت به عالم مُلک و پایین متصل می‌شود. این ماه، ماهی است که قرآن در آن نازل شد. این حقیقت با عظمت کلام الهی در آن نازل شده است. بنابراین یک رویه و نازله‌ای از آن حقایق باعث می‌شود که آن حرمت‌ها برای این ماه محفوظ بماند و این ظرف زمانی یک چیز دیگری شود.

مرحوم ملکی تبریزی در کتاب المراقباتشان فرمودند: بعضی از کسانی که اهل بودند، به محض اینکه ماه رمضان امسال تمام می‌شد، شروع به آمادگی ماه رمضان بعد می‌کردند. از یک سال قبل برای ماه مبارک بعدی محیا می‌شدند. اگر کسی نتوانست در آن حد که یکسال خودش را آماده کند و حتی نتوانست دو ماه رجب و شعبان، خودش را آماده کند، حداقل از اول ماه مبارک رمضان مراقبت‌هایی داشته باشد و به یک مراتبی از آن باطن و حقیقت ماه، از آن اتفاقات نورانی که در باطن این ماه رخ می‌دهد و اصلش هم برای مهمان اصلی خدا یعنی ولی الله است، این اتفاقات برای او رخ می‌دهد، ما هم بتوانیم یک نازله‌ای از آن سفره بهره ببریم. در شب‌های قدر خواهیم گفت که مهمان اصلی خدا در این ضیافت ولی معصوم الهی است و ما هم از سفره او بهره‌مند می‌شویم و ریز خوار او هستیم. در هر حال باید در این ماه مراقبت خاص کرد.

امام صادق(ع) در یک روایتی فرمود: ماه رمضان اول سال است. فرمود: «إِذَا سَلِمَ شَهْرُ رَمَضَانَ سَلِمَتِ السَّنَهُ» (وسایل الشیعه/ج۱۰/ص۳۱۱) اگر ماه رمضان را سالم نگه داشتی و توانستی حرمت را حفظ کنی، سالت خوب است. سؤالی که هست این است که شما در سال قمری، محرم اول سال است. چرا امام صادق(ع) ماه مبارک رمضان را اول سال دانستند؟ مرحوم سید بن طاووس این را در یکی از کتاب‌هایش جواب داده و جواب بسیار ارزشمندی داده است. ایشان فرموده که اول سال به حسب افراد و اصناف فرق می‌کند. مثلاً اول سال یک دانش‌آموز مهر است. اول سال یک کشاورز زمانی است که محصولش را درو می‌کند. اول سال تاریخی که حوادث در آن رخ می‌دهد، همین محرم است. ولی اول سال بندگی، اول سال سالک و کسی که می‌خواهد گام‌های بلندی در بندگی بردارد، شروعش با رمضان المبارک است. اینجا می‌تواند استارت‌هایی را بزند که به اندازه‌ی یک عمر نه، بلکه به اندازه ابدیت توشه بردارد. بعد از این ماه آدم دیگری باشد.

گفت پیغمبر که نفحت‌های حق *** اندر این ایام می‌آرد سبق
اوش هشدارید این اوقات را *** در ربایید این چنین نفحات را

نفحه‌ای آمد شما را دید و رفت *** هرکه را می‌خواست جان بخشید و رفت
نفحه‌ی دیگر رسید، آماده باش *** تا از این هم وا نمانی خواجه تاش

وجود مقدس پیغمبر اکرم (ص) در خطبه‌ی معروف شعبانیه‌شان که آخرین جمعه شعبان بود. فرمودند: «فَسَلُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ بِنِیَّاتٍ صَادِقَهٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَه» خدا را با نیت‌های صادق و راست و قلب‌های پاک بخوانید. با خدا رو راست باشید. در این ماه از خدا واقعاً بخواهید.

یک آقایی می‌گفت: من از حرم امام رضا بیرون آمدم، دیدم یک پیرمردی هم بیرون آمد، گفت: خدا، باز هم خدا، باز هم خدا! من به او گفتم: پیرمرد راست می‌گویی؟ گفت: نه، اینقدر می‌گویم خدا که یکی راست دربیاید. اما اگر یکی راست در بیاید، خدا را آدم واقعی بخواند، خوب است. ما در کل عمرمان اینقدر «ایاک نعبد و ایاک نستعین» می‌گوییم که یکی درست دربیاید.

خدا مرحوم علامه طباطبایی را رحمت کند، در المیزان نکته‌ی قشنگی دارند، می‌فرماید: یکی از دلایل اینکه دعای بعضی بالا نمی‌رود و مستجاب نمی‌شود این هست که به خدا راست نمی‌گویند. رو راست نیستند. بعد ایشان می‌گوید: آنجا یکی از چیزهایی که می‌تواند آدم را نسبت به خدای متعال رو راست نکند، گناهان است. گناهان باعث می‌شود که آدم عملاً با خدا رو راست نباشد. ممکن است من زبانی بگویم: خدایا من دوستت دارم. اما آن کسی که اهل گناه است و سعی هم نمی‌کند دست بردارد، در عمل می‌گوید: خدایا نه اینطور نیست. ممکن است من بگویم: یا صاحب الزمان! عجل علی ظهورک! اما گاهی موقع کارهایی می‌کنم که وقتی بی انصاف هستم، ظالم هستم، از کارهای خودم دست برنمی‌دارم، می‌گویم: آقا نیا، من تحمل ندارم. عمل واقعیت آدم است. خدای متعال به زبان‌ها نگاه نمی‌کند. مرحوم علامه طباطبایی می‌گوید: یکی از چیزهایی که باعث می‌شود آدم رو راست نباشد، آن زمان که یا الله می‌گوید، رو راست نباشد، این است که آدم گناه داشته باشد و نخواهد از این گناهانش فاصله بگیرد. نخواهد گناهانش را ترک کند. پیغمبر فرمودند: خدا را با قلب‌های پاک بخواهید. نیت راست وقتی است که آدم عملش رو راست باشد و سعی کند در عمل رو راست باشد. در ماه رمضان باید اینها را تمرین کنیم. پیغمبر فرمود: «فَسَلُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ بِنِیَّاتٍ صَادِقَهٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَه» با نیت راست و قلب پاک از خدا بخواهید، «أَنْ یُوَفِّقَکُمْ لِصِیَامِهِ وَ تِلَاوَهِ کِتَابِه‏» (بحارالانوار/ج۹۳/ص۳۵۶) از خدا بخواهید به شما توفیق روزه‌داری را بدهد. همه می‌دانیم روزه‌ای که از ما خواستند، یک درجه پایین‌تر نخوردن و نیاشامیدن است. اینکه آدم واقعاً اعضاء و جوارحش را در این ماه که شیاطین در غل و زنجیر هستند، آدم‌ راحت‌تر می‌تواند بر خودش تسلط پیدا کند، چشمش هم روزه باشد. گناهی نکند. حرامی نبیند. زبانش هم روزه باشد. سعی کند. گوشش هم روزه باشد. هر آهنگی را گوش نکند. هر حرفی را گوش نکند. به خصوص اذیت دیگران، خار بودن به تن و بدن دیگران بودن، اینها همان چیزهایی است که باعث می‌شود روزه واقعی نباشد.

پیغمبر از محلی عبور می‌کرد، ایام ماه مبارک بود. دید فردی ایستاده و فحش می‌داد. پیغمبر با تعجب به او نگاه کرد و فرمود: روزه هستی و اینگونه حرف می‌زنی؟ یک مرتبه خدمت پیغمبر آمدند و گفتند: آقا، خانمی است که اهل نماز و روزه است، ولی زخم زبان در کلامش زیاد است. به همسایه‌اش و اطرافیانش و همسرش نیش می‌زند. پیغمبر فرمود: «لَا خَیْرَ فِیهَا» خیری در او نیست. کاری کنیم که رمضان المبارک، مبارک باشد. برای همه با برکت باشد. کاری کنیم که حتی بچه‌های کوچکی هم که در خانه هستند، و اعضای خانواده حس کنند این ماه با ماه‌های دیگر فرق دارد. در این ماه همه با هم مهربان و صمیمی هستند. همه مراقب هستند اذیت نکنند.

می‌گویند: یک کسی در ایام محرم به ایران آمده بود. دید شب‌ها هم سفره می‌اندازند و هم ظهرها اطعام هست. دیده بود خیلی ایام خوبی است. یک ایام دیگری آمد، در ماه رمضان بود. آمد دید ظهرها هیچکسی چیزی نمی‌خورد، تازه اگر هم بخواهد بخورد، می‌گویند: نخور. شب‌ها هم مسجد مناجات و دعا و سخنرانی و اشک و گریه است. پرسید: آن قبلی چه بود، این چیست؟ گفتند: قبلی محرم الحرام بود. این رمضان المبارک است. گفت: نخیر، آن قبلی محرم المبارک بود! این رمضان الحرام است. ما کاری کنیم که این رمضان برای دیگران و اطرافیانمان هم رمضان المبارک باشد.

خدا مرحوم شهید مطهری را رحمت کند. می‌گفت: یکی از آشنایان اداری بود، اول ماه مبارک اداره رفت. دید یک همکار جدیدی کنار میز او نشسته است. به او تبریک گفت و سلام علیک کردند. همینطور نشست، همکار جدید گفت: روز اول رفاقت است، من یک چیزی به شما بگویم: من عصبی مزاج هستم به خصوص در ماه رمضان دست خودم نیست. یک مرتبه دیدی فحش را به جان تو کشیدم. یک مقدار مراعات مرا کن. این بنده خدا می‌گوید: من دیدم همین روز اول دارد گربه را دم حجله می‌کشد و همینطور برای ما خط و نشان می‌کشد، بخواهیم کوتاه بیاییم، سر ما کلاه می‌رود. خیلی عادی خودم را نشان دادم و گفتم: خدا پدرت را بیامرزد، چقدر خوب است این رفاقت‌های راست و حسینی! اتفاقاً من هم همینطور هستم. من هم عصبی مزاج هستم. منتهی تو فحش می‌دهی، فحش باد هوا است، چیزی نیست. من این قندان را بر سرت رها می‌کنم. یک مرتبه گفت: اوه! پس باید مراقب هم باشیم. گفتم: بله، باید حواسمان را جمع کنیم.

ماه رمضان گاهی ممکن است آدم روزه‌دار را عصبانی کند. حواس‌ها جمع باشد. کسانی اگر عذر دارند و نمی‌توانند روزه بگیرند، این روزه‌ی واقعی که اعضاء و جوارح روزه باشد، بگیرند. چشم و گوششان روزه باشد. درست است به خاطر بیماری و ضرر نمی‌توانند روزه دار باشند، باید بخورند. اما در عین حال اعضاء و جوارحشان روزه دار باشد.

پیغمبر فرمود: علاوه بر اینکه توفیق روزه این ماه را از خدا بخواهیم، یکی از مهمترین اعمال همینطور که می‌دانیم، بحث تلاوت قرآن است که ماه مبارک رمضان را خداوند با تلاوت قرآن معرفی می‌کند. می‌فرماید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ» (بقره/۱۸۵) با نزول قرآن معرفی می‌کند. بنابراین این بحث قرآن را آدم به هر شکلی جدی بگیرد. دیدن قرآن، شنیدن قرآن، خواندن قرآن، تدبر در قرآن، خواندن تفسیر قرآن، به هرگونه‌ای انس با قرآن داشتن مهم است. حتی خانم‌هایی که عذر دارند، روزهایی که نمی‌توانند روزه بگیرند، فکر نکنند نمی‌شود این اعمال را انجام داد. اصلاً اینطور نیست. غیر از چهار سوره‌ای که سجده واجب دارد از قرآن استفاده کنند و ثوابش را دارد. این ماه را به یک ماهی تبدیل کنیم که توشه ابدیت ما باشد و واقعاً تمام اسباب در این ماه محیا است. شوخی نیست که شیاطین در غل و زنجیر هستند. ممکن است یک نفس اماره‌ای باشد و برود غل و زنجیرشان را باز کند، اما در عین حال مؤمنین نمی‌خواهند و دوست دارند واقعاً بندگی کنند. سعی کنند و در این روز اول مراقب خاص خودشان را داشته باشند.

آقای شریعتی: انشاءالله از این فرصت نابی که در اختیار ما قرار گرفته است بهره‌مند شویم. انشاءالله هر آنچه خیر است در این ماه نصیب همه دوستان خوب ما شود.

آقای شریعتی: خیلی‌ها ماه رمضان گذشته در بین ما بودند، امروز در میان ما نیستند و دستشان از این دنیا کوتاه است. چقدر خوب است در بهار قرآن که کار خیر ثواب زیادی دارد، گهگاهی هم یاد کسانی کنیم که چشم انتظار خیرات ما از این دنیا هستند. اشاره قرآنی امروز را حاج آقای عالی بفرمایند.

حاج آقای عالی: آیه ۱۱۴ سوره مبارکه مائده، که اصلاً مائده بودن نام این سوره از همین‌جا است. چون اصحاب حضرت عیسی(ع) و حواریون از حضرت عیسی درخواست کردند که خدای متعال برای ما یک مائده آسمانی و طعام آسمانی پهن کند، که یقین ما بیشتر شود. ما رزق خدا را به طور مستقیم ببینیم که برای ما نازل شده است. حضرت عیسی هم این را از خدای متعال درخواست کرد که «قَالَ عِیسىَ ابْنُ مَرْیَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَیْنَا مَائدَهً مِّنَ السَّمَاءِ» خدایا یک مائده آسمانی بفرست، «تَکُونُ لَنَا عِیدًا لّأَِوَّلِنَا وَ ءَاخِرِنَا» این برای اولین و آخرین ما به عنوان یک عیدی باشد که برگشت به تو باشد. «وَ ءَایَهً مِّنکَ» نشانه‌ای از تو باشد، «وَ ارْزُقْنَا وَ أَنتَ خَیرُ الرَّازِقِینَ» تو روزی به ما بده که بهترین روزی دهندگان هستی. خدا در آیه بعدی می‌فرماید: «قَالَ اللَّهُ إِنىّ‏ِ مُنزَِّلُهَا عَلَیْکُمْ» من این مائده آسمانی را بر شما نازل می‌کنم، «فَمَن یَکْفُرْ بَعْدُ مِنکُمْ» اگر بعد از این کسی کافر شود و این نشانه را ندید، «فَإِنىّ‏ِ أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لَّا أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِّنَ الْعَالَمِینَ» آنچنان عذابش کنم که دیگر احدی از عالمیان را آنچنان عذاب نکردم. چون کسی که دیگر به شهود رسیده و دست الهی را مستقیم دیده، از او طبیعتاً توقع دیگری می‌رود. این همان مطلبی هست که باید توجه داشت. یکی از درس‌های این آیه این است که آن کسی را که به او عنایت‌هایی را می‌کنند، چیزهایی را می‌بیند مسؤولیت او بیشتر می‌شود. اگر ندیده بود، مشاهده نکرده بود و نفهمیده بود، توقع از او کمتر بود. اما «هرکه بارش بیش، برفش بیشتر» هرکسی که سطح دینی و معرفتی او بالا بیاید، از او توقع بیشتری است. در روایات هست که کسی که سنش از چهل سال بگذرد، خدا از او بیشتر توقع دارد. چون یک تجربه‌ای کرده است. در روایات هست از مردم معمولی هفتاد گناه بخشیده می‌شود، از عالم یک گناه بخشیده نمی‌شود. بخاطر همین است. هرکسی که سطحش بالاتر است، چه از جهت سنی و معرفتی و دانستن مسائل دینی، توقع خدا هم از او بیشتر می‌شود. برای همین هم است که شما می‌بینید اگر انبیاء کوچکترین کاری که گناه هم محسوب نمی‌شود، ترک اولی می‌کردند، خدا چطور با آنها برخورد می‌کرد.

حضرت یونس ترک اولی کرد. خدا وقتی او را در شکم نهنگ قرار داد، فرمود: اگر یونس در شکم نهنگ تسبیح ما و ذکر ما را نمی‌گفت، « فَلَوْ لَا أَنَّهُ کاَنَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ، لَلَبِثَ فىِ بَطْنِهِ إِلىَ‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ» (صافات/۱۴۳ و۱۴۴) تا قیامت آنجا زندانی‌اش می‌کردم. از این جهت هرکسی خودش را نگاه بکند، اگر یک کلاس بالاتر می‌رود، در عین حال که یک چیزی بیشتر گیرش می‌آید اما مسؤولیتش هم بیشتر می‌شود چون داشته‌هایش بیشتر می‌شود.

آقای شریعتی: هفته گذشته یکی از مختصات حضرت ولی عصر(عج) را اشاره کردند و آن هم ویژگی عدالت حضرت بود. عدالت فردی را اشاره کردید، شاخه‌های عدالت اجتماعی را بیان کردید. امروز بحث عدالت تمام خواهد شد. فرصت در اختیار شماست، بفرمایید.

حاج آقای عالی: این تعبیر پر کردن تعبیری است که هرچه بیشتر دقت می‌کنید سنگینی کار حضرت را بیشتر می‌بینیم. عمق و وسعتش را بیشتر درک می‌کنیم. ما در خانه خودمان گاهی مواقع سه، چهار نفر بیشتر نیستند. اینجا نمی‌توانیم مملوء از عدالت کنیم. پیغمبر اکرم نشسته بود، یک کسی هم خدمت پیغمبر آمده بود. بچه‌هایش هم در بغلش بود. یکی از بچه‌هایش را بوسید. پیغمبر فرمود: چرا دیگری را نبوسیدی؟ عدالت نکردی. گاهی مواقع آدم اینچنین است. وجود مقدس حضرت ولی‌عصر در دنیایی که ظلم فراگیر شده بود، می‌خواهد ورق را برگرداند و پر از عدالت کند. این عدالت فقط در بیرون زندگی ما نیست. بلکه در درون ما هم حضرت این عدالت را برقرار می‌کنند. یعنی انسان‌ها را از جهت فردی به یک اعتدال می‌رسانند. نه به زور بلکه بستر تربیت را فراهم می‌کنند. از این جهت فکرشان از کجی درمی‌آید.

ابعاد عدالت بیرونی و اجتماعی حضرت اینگونه است که در بعد عدالت فرهنگی یعنی حضرت امکانات آموزشی و ارتقاء سطح فرهنگی و علمی، آن هم آن علمی که پیش اهل‌بیت علم است. علم حقیقی که حقایق هستی را بفهمد. گاهی مواقع بعضی‌ها اینقدر قال و قیل در ذهنشان هست، اما هیچ حقیقتی را نمی‌دانند و با خدا آشنا نیستند. یعنی با اصلی‌ترین حقیقت این عالم آشنا نیستند. اگر من دکترا و فوق دکترا بگیرم، اگر فوق تخصص بگیرم اما با خدا آشنا نباشم، این علم است؟ چه بسا جهالت‌هایی که نفعش از بعضی علوم ظاهری بیشتر است. علم حقیقتاً علمی است که در جان یک شخص نوری ایجاد کند و با حقایق هستی و واقعیت‌های هستی عمیق‌تر از قبل آشنا شود. بلکه نور الانوار عالم را یعنی خدا را نمی‌بینند، عالم نیستند. آن علمی که اهل‌بیت گسترش می‌دهند، علمی است که حقایق هستی و در رأس آن وجود خداوند متعال را در جان‌ها می‌نشاند. این کاری است که حضرت می‌کنند و به گونه‌ای گسترش علمی و فرهنگی خواهد بود که در روایت هست که «حَتَّى إِنَّ الْمَرْأَهَ لَتَقْضِی فِی بَیْتِهَا بِکِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سُنَّهِ رَسُولِ اللَّهِ ص» (بحارالانوار/ج۵۲/ص۳۵۲) با کتاب و سنت در خانه خودش حکم می‌کند. یعنی این رشد را پیدا می‌کند.

بعد دیگر عدالت حضرت که معمولاً در اذهان بیشتر است، بحث عدالت اقتصادی است که سطح معیشت مردم و رفاه را به صورت نسبی در یک زندگی معقول حضرت آنچنان می‌کند که توقع در جامعه نباشد. دیگر کسی آنچنان سیر نباشد که از سیری آروغ بزند و یکی از گرسنگی پوستش به استخوان رسیده باشد. در بعضی کشورها الآن می‌بینیم استخوان‌ها بیرون زده است. اینها انسان هستند. بعضی‌ها از حیوانات حمایت می‌کنند، اما توجه نمی‌کنند که این انسان‌ها کنار آنها اینگونه زندگی می‌کنند. زمان حضرت دیگر چنین چیزهایی نخواهد بود. حضرت امکانات درآمدی و منابع ثروت را برای همه قرار می‌دهد که یکسری چپاول گری که از باندهای قدرت و ثروت استفاده کردند، نخواهد بود. هرکسی به اندازه زحمت خودش به نتیجه برسد. حق او را کس دیگر نخورد. حضرت این کار را خواهند کرد. از این مهمتر که حضرت یک رفاه بیرونی در حد معقول یک زندگی درست می‌کند طوری که دیگر محتاجی نباشد. از این بالاتر حضرت یک ثروتی در درون انسان‌ها درست می‌کند که اخلاق مادی و دنیا طلبانه، اخلاقی که برای جوامع سرمایه سالار است، یعنی حرص و طمع و زیاده خواهی و تکاثر را عوض می‌کند. «وَ یَجْعَلُ اللَّهُ الْغِنَى فِی قُلُوبِ هَذِهِ الْأُمَّه» (بحارالانوار/ج۵۱/ص۸۴) مهدی ما ثروت را در قلب‌ها قرار می‌دهد. درونش ثروتمند است.

در روایت هست که حضرت می‌فرماید: اگر کسی نیاز دارد بیاید بردارد. هیچکسی نمی‌آید جز یک نفر، حضرت می‌فرماید: به مقدار نیاز بردار. او برمی‌دارد و مقداری که می‌رود پیش خودش می‌گوید: من حریص‌تر از همه بودم. برمی‌گردد و می‌گوید: این بیش از نیاز من است. یعنی حرص نمی‌زند. به صرف اینکه چیزی می‌دهند، ولو نیاز هم نداشته باشد، این اتفاق نیست.

به خاطر اینکه دیدشان و ارزش‌هایشان عوض شده است. دید مسابقه دادن در دنیا از همدیگر نیست. مسابقه در جای دیگر است. مناعت طبع، قناعت در زندگی دنیایی و سبک بودن، در عین حال که زندگی‌شان را می‌کنند. رفاه نسبی قطعاً و بدون تردید هست. نه به اندازه‌ای که دچار تجمل و تشریفات و وابستگی‌های دنیا شوند. بلکه به اندازه‌ای که گذران زندگی‌شان راحت بگذرد تا اینکه فکر دغدغه‌های اصلی‌شان باشند. یعنی به فکر چیزهای بزرگتر باشند. از این جهت هست که طبیعتاً این صفا و یک رنگی و صمیمیت و عدم حرص و قناعت باعث می‌شود که یک رشد معنوی سرشاری در آن اتفاق بیافتد.

امام باقر(ع) فرمود: در زمان مهدی ما آنچنان صمیمیت و یکرنگی برقرار می‌شود که اگر یک مؤمن نیازی داشته باشد دست در جیب برادرش می‌کند، یعنی اینقدر خودشان را یکی می‌بینند. به اندازه نیازش برمی‌دارد، نه بیشتر که سوء استفاده کند. او هم هیچ سوء ظنی به این پیدا نمی‌کند. یعنی همه برادر بودن که در روایات ما هست، شما برادر هستی این برادر بودن به طور واقعی پیاده می‌شود. الآن ممکن است حتی دو برادر هم به هم رحم نکنند. ولی آن زمان مؤمنین طعم برادر بودن را می‌چشند. طعم اینکه برای همدیگر بگذرند. مسابقه در مواسات و ایثار است. نه استیصار و کندن. نظام ارزشی عوض شده است.

در یک روایتی هست که در اصول کافی است. سید اعمال و آقای اعمال سه چیز هست. «سَیِّدُ الْأَعْمَالِ ثَلَاثَهٌ إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِکَ» (کافی/ج۲/ص۱۴۴) اینکه آدم با انصاف باشد. آنچه برای خودش می‌خواهد، برای دیگران هم بخواهد. این انصاف آن زمان به طور کامل در مردم ایجاد می‌شود. ۲- «وَ مُوَاسَاتُکَ الْأَخَ فِی الْمَالِ» برادر نسبت به برادر مواسات داشته باشد. تحقق این را ما نمی‌بینیم ولی در آن عصر به طور کامل محقق می‌شود. ۳- «وَ ذِکْرُ اللَّهِ عَلَى کُلِّ حَالٍ» ذکر خدا در هر حالتی است.

نقل است عالم بزرگواری در نجف مدت‌ها برای اینکه خدمت حضرت ولی‌عصر(ع) برسد، این در و آن در می‌زد. چهل شب چهارشنبه مسجد سهله، ریاضت کشیدن و روزه گرفتن و شب زنده‌داری کردن کشید، اما نصیبش نشد. به بعضی از علوم غریبه پناه برد که با این علوم جای حضرت را پیدا کند. نتوانست حضرت را ببیند. اما در اثر این ریاضت‌ها و شب زنده‌داری‌ها یک صفایی پیدا کرده بود گاهی مواقع در خواب و بیداری یک چیزهایی می‌دید. به او گفتند: فلان شهر برو. از نجف چند روزی به شهر دیگری رفت. آنجا هم همین مراقبت‌ها و ریاضت‌ها را کشید. در حالتی به او گفتند: اگر می‌خواهی حضرت را ببینی، همین الآن به بازار برو، فلان مغازه قفل سازی است، آنجا برو. به سرعت رفت و طبق آدرس جایی را پیدا کرد، دید حضرت نشستند چهره ملکوتی و با آن پیرمرد قفل ساز خیلی صمیمی و در حال صحبت هستند. وارد شد و سلامی عرض کرد. حضرت جواب سلامش را داد و اشاره کرد سکوت کن و بایست. چند لحظه گذشت پیرزنی وارد شد، به هر سه نفر سلام کرد. قفلی را به قفل ساز داد، و گفت: اگر می‌شود این را سه ریال از من بخر! من نیاز به این پول دارم. به این قفل نگاه کرد و گفت: مادرم این قفل سالم است. چیزی کم ندارد، یک کلید کم دارد که من برایش می‌سازم. این قفل هشت ریال می‌ارزد. پیرزن خیال کرد او را مسخره می‌کند. گفت: تو سه ریال از من بخر. قفل ساز گفت: تو مسلمان هستی و من هم ادعای مسلمانی می‌کنم. قفل سالم است و هشت ریال ارزش دارد، من چون کاسب هستم و می‌خواهم سودی کنم هفت ریال از تو می‌خرم. یک ریال خودم سود کنم. حاضر هستی؟ گفت: خدا به تو جزای خیر بدهد. قفل را خرید و پولش را داد و پیرمرد دعا کنان از مغازه بیرو رفت. تا بیرون رفت حضرت به عالم رو کرد، گفت: احتیاج به این ریاضت‌ها و علوم غریبه نیست. شما مثل این آقا باشید ما خودمان می‌آییم. ما جای دوری نیستیم. باید این حجاب برداشته شود که ببینید. بعد حضرت فرمود: در کل این بازار من مغازه این فرد را انتخاب کردم. یک کار او این انصافش است. این پیرزن در مغازه‌های دیگر رفته بود. چون دیدند به این پول نیاز دارد در سر مالش زدند، و سه ریال هم نخریدند. اما این خدا را در نظر گرفت، و با انصاف برخورد کرد.

من اگر می‌خواهم اخلاقم امام زمانی باشد، باید با عدالت و انصاف باشد. باید ظلم را کنار بگذارم. اگر عمل من ظلم باشد، با عملم می‌گویم: آقا نیا. من هنوز تحملت را ندارم.

بعد سوم عدالت سیاسی است. عدالت سیاسی یعنی حضرت منصب‌ها را عادلانه تقسیم می‌کند. یعنی قدرت در حکومت عادلانه تقسیم می‌شود. نور چشمی و رابطه بازی‌ها و به این و آن دادن خبری نیست. اینکه گاهی مواقع کسی مدیر جایی می‌شود و با ناشایستگی هرچه تمام فقط به خاطر اینکه آشنای فلانی هست، در زمان حضرت خبری نیست. امیرالمؤمنین فرمود: اگر کسی شایسته‌ی یک پستی نباشد، آن پست را بگیرد، ولی بداند کسی بهتر از او هم هست، «فَقَدْ خَانَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْمُؤْمِنِین‏» (بحارالانوار/ج۷۲/ص۱۷۵) خیانت به خدا و رسول و مؤمنین کرده است. در این کشور اگر کسی مدیر است، می‌داند بهتر از او کسی است که می‌تواند بهتر کار کند، خیانت به مؤمنین و رسول کرده اگر آنجا بایستد. در زمان حضرت این عدالت برقرار می‌شود که افراد ناشایست دیگر سر کار نیستند. حتی حضرت شایستگی را در یاران اولیه‌اش، آن ۳۱۳ نفر آنچنان رعایت کرده که از یک نژاد خاصی نیستند. شایسته سالاری به معنای واقعی است. حتی فقط از مردها نیست، زن‌های شایسته تا ۵۰ نفر جزء یاران حضرت هستند. حتی نه فقط از زندگان، بعضی از مردگان هم برمی‌گردند. عدالت این است.

آخرین بعد عدالت، عدالت قضایی و حقوقی است. محکمه‌ها و قضاوت‌ها است. در حکومت آخرین پناهگاه مردم دادگاه و دادگستری است. خدا نکند اگر جایی در یک محکمه و دادگاهی ظلم شود، در روایات تأکید بسیار شده که قاضی لبه‌ی جهنم است.اگر خدای نکرده خلاف باشد، این لبه جهنم است که سقوط می‌کند. در عین حال اگر با تقوا باشد، امین باشد و حکم درست بدهد، درجات فوق العاده‌ای را خدا از بهشت به او می‌دهد چون کار سختی است. ولی از آن طرف هم بر او سخت می‌گیرند. در زمان حضرت ولی‌عصر قضاوت حضرت با زمان‌های دیگر تفاوت دارد که در آن اشتباهی نیست. یعنی حضرت ولی‌عصر(ع) حکم و قضاوتی که می‌کنند با بینه و شهود نیست بلکه به واقع است. قضات دیگر هم با حضرت مرتبط هستند. ممکن است بگویید: مگر آن زمان دعوا رخ می‌دهد؟ مگر نگفتید عدالت همه‌جا هست؟ در بحث شهادت حضرت گفتیم. درست است که تربیت مردم طوری خواهد شد که خطاها و حق خوری‌ها به صفر می‌رسد، ولی باز هم ممکن است باشد. از این جهت در محاکمه‌ها و قضاوت‌هایی که رخ می‌دهد، خطایی نیست. از این جهت سیره حضرت سیره پیامبر و امیرالمؤمنین است و عادلانه است.

آقای شریعتی: ان‌شاءالله بهترین‌ها نصیب شما شود. والحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمدٍ و آله الطاهرین.

 

 

کارشناس برنامه: حجت الاسلام مسعود عالی
تاریخ پخش : ۱۳۹۳/۰۴/۰۸

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *