Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
جلسه پنجم: به صورت یکپارچه822 متن تولیدی سیره فاطمی

سیره فاطمی ۵ ‌؛ عبادت فاطمی

hazrat-fatemeh-05

سیره فاطمی ۵ ‌؛ عبادت فاطمی

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 

۱- نمونه ای از عبودیت و لذت بندگی در سیره‌ی فاطمه زهراء(سلام الله علیها)

یکی از اصول زندگی حضرت زهرا (سلام الله علیها) توجه به عبادت و مناسک بود.
حسن بصری می‌گوید: «مَا کَانَ فِی هَذِهِ الْأُمَّهِ أَعْبَدُ مِنْ فَاطِمَهَ. کَانَتْ تَقُومُ حَتَّى تَوَرَّمَ قَدَمَاهَا»؛ در میان این امت، عابدتر از فاطمه (سلام الله علیها) یافت نمى‌شود؛ او به حدى براى عبادت می‌ایستاد که پاهایش ورم مى‌کرد.
امام حسن (علیه السلام) می‌فرماید: من در دوران کودکی به سر می‌بردم و مادرم را می‌دیدم که چگونه به راز و نیاز می‌پردازند. از جمله؛ شبی مادرم در محراب عبادت به نماز ایستاده و مرتب به رکوع و سجود می‌پرداخت. او در این حال بود تا اینکه شب به پایان رسید.
آن حضرت در دوران کوتاه عمرشان، با عبادت‌هایى بى نظیر به فتح رفیع‌ترین قله‌هاى خدامحوری نایل آمدند. به گونه‌اى که عبادات ایشان با عبادت‌هاى انبیاء و اولیا، چه از لحاظ کمیت و چه از لحاظ کیفیت، قابل مقایسه نیست. ایشان با خدامحوری به جایی رسید که جبرئیل امین بر او نازل می‏شد.
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به هنگام عبادت، چنان خوف و خشیت الهی در بدنش ظاهر می‌شد که تمام وجودش به لرزه می‌افتاد و تمام اعضا و جوارحش ترسان و لرزان می‌گشت. «کانَت فاطِمَه تَنهِجُ فِی الصَّلاهِ فی خیفَهِ اللهِ تَعالی»؛ حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در نمازش از ترس خداوند، نفس نفس می‏زد و گریه در گلویش می‏شکست.
شاید شما هم از خودتون سوال کنید چرا من زود از ذکر خدا خسته می¬شوم، لذتی از نمازم نمی برم مگر یاد خدا لذت نداره پس چرا من بی¬بهره¬ام؟
قبل از جواب دادن به این سوال، دو سوال دیگر را باید جواب بدهیم.

۲- آیا در عبادت، به دنبال لذت بودن، درست است؟

در عبادت به دنبال لذت بودن اشکالی ندارد. فقط در مسیر عبادت و بندگی باید مراقب بود نباید هدف ما لذت بردن باشد.
سید مرتضی (رضوان الله تعالی علیه) نمازهای بی¬نظیری می¬خواندند. روزی شاگردان دیدند استاد دیگر آن نماز پر آب و تاب و با سوز و گداز را نمی خوانند. وقتی سوال کردند، گفتند من نماز را برای حال خوش آن نمی خوانم. چند وقتی بود از نماز لذت می¬بردم و از اصل هدف نماز غافل می¬شدم.
وقتی به زیارت امام رضا (علیه السلام) می¬رویم، اصل؛ خود زیارت است. حالا اگر غذای حضرتی دادند که کسی نباید رد کند. چقدر شاعر زیبا فرمود که:
چه خوش بود که برآید به یک کرشمه، دو کار
زیارتِ شهِ عبدالعظیم و دیدن یار
باید مراقب باشیم در لذت مناجات متوقف نشویم. علامه طباطبایی می¬فرماید: روزی من در مسجد کوفه نشسته و مشغول ذکر بودم، در آن بین یک حوریه¬ی بهشتی از طرف راست من آمد و یک جام شراب بهشتی در دست داشت و برای من آورده بود و خود را به من ارائه می¬نمود. همینکه خواستم به او توجه کنم، یاد حرف استاد افتادم و لذا چشم پوشیده و توجهی نکردم. پس آن حوریه برخاست و از طرف چپ من آمد و آن جام را به من تعارف کرد، من نیز توجهی ننمودم و روی خود را برگرداندم، پس آن حوریه بهشتی رنجیده شد و رفت و من تا به حال هر وقت آن منظره به یادم می¬افتد، از رنجش آن حوریه متاثر می¬شوم!
سختی و مشکلات، مساوی با نارضایتی نیست. سختی و مشکلات در زندگی همه است. بزرگان ما سختی می¬دیدند اما راضی بودند. من یک مثال بزنم، قرآن هم می¬فرماید: «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً» در آن دورانی که مادر به سختی، بچه را حمل می¬کند آیا ناراضی است؟ نه، بلکه لذت هم می¬برد. شب خواب ندارد، روز هم خواب ندارد، از طرفی آرامش هم ندارد، باید شب از خواب برخیزد اما این سختی همراه با رضایت است. گاهی فکر می¬کنیم سختی مساوی با نارضایتی است.

۳- ضرورت درک شیرینی عبادت

اینکه ما از عبادت و بندگی لذت ببریم اشکالی که ندارد، بلکه گاهی و از بعضی از جهات لازم است.

۱-۳- اگر از عبادات لذت نبریم، دچار عجب میشویم

وقتی کسی از عبادت لذت نمی¬برد و یک عبادت را با زور و با اکراه انجام می¬دهد، همیشه با خدا از موضع بالا و طلبکارانه صحبت میکند. دقیقا مثل اینکه کسی را به زور به مهمانی برده باشند. این شخص هر چند بهترین غذا را بخورد، اما لذت نمی¬برد و چون لذت نمی¬برد غُر می¬زند، نق می¬زند و طلبکار است.
مثل کسانی که ماه رمضان چون از روزه¬داری لذت نمی¬برند ثانیه شماری می¬کنند که ماه رمضان زودتر تمام بشود و آخر ماه رمضان هم چون فکر کرده خیلی کار سختی انجام داده، سر خدا منت می¬گذارد. دچار عجب می¬شود و همه می¬دانیم که کسی که دچار عجب بشود، هلاک میشود. در روایت داریم «مَنْ دَخَلَهُ اَلْعُجْبُ هَلَکَ»؛ کسی که در وجودش عجب وارد شود هلاک میشود.

۲-۳- انسان لذت گراست و لذت نقد را بیشتر دوست دارد

اینکه انسان در عبادت لذت ببرد اصلا بد نیست. حتی خدا گاهی شیرینی عبادت را به بنده¬اش می¬چشاند تا به تعبیر عامیانه بنده به هوس بیفتد.
گاهی شما مزه¬ی غذا را به بچّه¬تان می¬چشانید یک ذره آبگوشت توی دهانش می¬ریزید که مزه¬اش را بچشد. خدا هم گاهی مزه¬ی معنویت را به انسان می¬چشاند. مثلاً وقتی به زیارت امام هشتم (علیه السلام) می¬روی، روز اول، ساعت اول که وارد می¬شوی و صورت را روی ضریح یا کنار دیوارش می¬گذاری و منقلب می¬شوی، یک احساس نسیم بهشتی می¬کنی، اصلاً دنیا در نظرت کوچک می¬شود. این نه که از استحقاق شما است یا به مقامی رسیده¬اید که این معانی را درک می¬کنید، نه، خود آنها این مقام را تنزل داده¬اند و به شما چشانده¬اند تا بفهمید چه خبر است. گاهی خدا، مزه¬ی نماز را به انسان می¬چشاند، گاهی وضو را، گاهی روزه را، گاهی اکرام به فقیر را، احسان را، گاهی خدا جلوه¬ای از ارزشهای اینها را به انسان می¬چشاند مثل آن وقتی است که شما یک ذره نان را توی آبگوشت می¬زنید و توی دهن بچه¬ی شش ماهه می¬گذارید و به او می¬چشانید. خدا در طول زندگی، گاهی خوبی¬ها و مناجاتها را به انسان می¬چشاند.
خداوند، گاهی امکان درک معنویات را به انسان می¬دهد، مانند غذایی که فقط مزه¬اش را به بچه می-چشانند.

 

۳-۳- توصیه‌ی اهل بیت(علیهم السلام) و درخواست از خدا

این شیرینی عبادت اگر بد بود، جزء دعاهای اهلبیت نبود. در روایات و ادعیه که از اهلبیت (علیهم السلام) به ما رسیده می¬خوانیم: «وَ أَذِقْنِی فِیهِ حَلاوَهَ ذِکْرِکَ»؛ خدایا شیرینی ذکرت را به من بچشان.
یکی از دوستان نقل می¬کرد: یک شب بعد از نماز، حضرت آیه العظمی بهجت فرمودند که: «اگر سلاطین عالَم می¬دانستند که انسان ممکن است در حال عبادت چه لذت هایی ببرد، هیچ گاه دنبال این مسائل مادی نمی¬رفتند.»

۴-۳- نشانه گمراهی و هلاکت است

این شیرینی عبادت گاهی خود، علامت صحت و سقم قلب یک نفر میتواند باشد. در روایت از امام صادق (علیه السلام) داریم: «إِنَّ مَنْ أَضَلَّهُ اللَّهُ وَ أَعْمَى قَلْبَهُ اسْتَوْخَمَ الْحَقَّ وَ لَمْ یسْتَعْذِبْهُ وَ صَارَ الشَّیطَانُ وَلِیهُ یورِدُهُ مَنَاهِلَ الْهَلْکَهِ ثُمَّ لَا یصْدِرُه.» ؛ کسى را که حضرت حقّ عزّوعلی او را ضالّ و گمراه گرداند، و دل او را تاریک و دور از رحمت اله سازد، أمر حقّ در نظر او بغایت ناموافق نماید و حق به ذائقه¬اش شیرین نخواهد بود، و او أصلا استعداد اطاعت ایزد خالق ندارد و شیطان ولىّ آن ناکس گردد و او را در مقام هلاکت وارد گرداند و او را مصدر خیر نگرداند.

۴- عوامل بروز مشکل عدم درک شیرینی عبادت

۱-۴- پرخوری

یکی از موانع لذت مناجات، پرخوری است. روایت داریم:
«یا أَحْمَدُ! إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تَجِدَ حَلَاوَهَ الْإِیمَانِ فَجَوِّعْ نَفْسَکَ»
خداوند فرمود: ای احمد اگر دوست داری که شیرینی ایمان را بچشی، گرسنگی بکِش.
حضرت رضا (علیه السلام) می‌فرمایند:
ابلیس از زمان آدم تا دوره¬ی عیسی بن مریم پیوسته نزد پیامبران رفت و آمد می‌کرد. او بیشترین آزار و ستم را در حق یحیی بن زکریا اعمال داشت.
روزی حضرت یحیی؛ ابلیس را مشاهده کرد…
حضرت یحیی از ابلیس پرسید آیا تا بحال بر من چیره گشته‌ای؟
شیطان پاسخ داد:
خیر اما در تو خصلتی وجود دارد که گاه باعث می‌گردد نتوانی نمازت را بطور کامل بپاداری و شبها را به زنده‌داری مشغول گردی و آن صفت پرخوری است.
یحیی از همان جا با خداوند عهد کرد که دیگر هرگز با شکم سیر از طعام نخوابد تا زمانی که به دیدار خداوند نائل آید.
شیطان نیز عهد کرد هرگز انسانی را نصیحت به راستی نکند تا زمانی که پروردگار را ملاقات نماید.

۲-۴- پرحرفی

دومین مانع چشیدن لذت مناجات و عبادت، پرحرفی است در ادامه همان روایت قبلی که می¬فرماید: «یا أَحْمَدُ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تَجِدَ حَلَاوَهَ الْإِیمَانِ فَجَوِّعْ نَفْسَکَ، وَ أَلْزِمْ لِسَانَکَ الصَّمْتَ»؛ خداوند فرمود ای احمد اگر دوست داری که شیرینی ایمان را بچشی گرسنگی بکش و سکوت کن.
نگاه ما به حرف زدن باید اصلاح بشود. کلام و حرف زدن مثل دارو مصرف کردن است. ما آدمها دارو را همیشه مصرف نمی¬کنیم. اون چیزی که همیشه مصرف می¬شود غذاست. دارو فقط برای بیماری و درمان است. حرف مثل دارو است نه مثل غذا. زیاد که شد ضرر می¬زند.
امام علی (علیه السلام): «الْکَلَامُ کَالدَّوَاءِ قَلِیلُهُ ینْفَعُ وَ کَثِیرُهُ قَاتِل‏» ؛ سخن چون دواست، اندکش سودمند و زیادش کشنده است.

۳-۴- گناه

سومین مانع لذت مناجات گناه است. روایت می¬فرماید:
«طَلَبْتُ حَلَاوَهَ الْعِبَادَهِ فَوَجَدْتُهَا فِی تَرْکِ الْمَعْصِیهِ»؛ به دنبال شیرینی عبادت رفتم پس آن را در تر ک معصیت یافتم.
دوستی تعریف می¬کرد: یک استاد خوب موسیقی بود ( ایشان در همین دانشگاه تدریس می¬کنند) پرسیدم که آقا، موسیقی صدا و سیما را گوش می¬دهید؟ ایشان فرمودند که: نه من گوش نمی کنم. گفتم که آقا مگر می¬شود، شما استاد موسیقی ایرانی هستید. ایشان فرمودند که: نه گوشم خراب می¬شود. من نمی توانم هر صدایی راگوش کنم. شما می¬دانید؛ عطار هر بویی را نمی¬بوید، شامه¬ی خود را باید تیز [تمیز] نگاه بدارد.

امام صادق علیه السلام مى فرمایند: «إنَّ الرَّجُلَ یذنِبُ الذَّنبَ فَیحرَمُ صلاهَ اللَّیلِ،»؛ همانا شخص گناهى مرتکب مى شود و در اثر آن از نماز شب محروم مى شود.

از بین همه گناهان به یک گناه اشاره صریح شده
رسولُ اللّه ِ(صلى الله علیه و آله): «ما مِن مُسلِمٍ ینظُرُ امرأهً أوّلَ رَمقَهٍ ثُمّ یغُضُّ بَصَرَهُ إلاّ أحدَثَ اللّه ُ تعالى لَهُ عِبادَهً یجِدُ حَلاوَتَها فی قَلبِهِ».
رسول خدا «صلی الله علیه و آله» فرمودند هیچ مسلمانی نیست که چشم از نگاه کردن به نامحرم بپوشاند – بعد از اولین نگاه – مگر این که خداوند برای او عبادتی را مهیا می¬کند که در قلبش شیرینی آن را بچشد.
شهید برونسی کسی بود که سربازیش را باید داخل خانه جناب سرهنگ می¬گذراند. آن هم زمان شاه. وقتی وارد خانه شد و چشمش به زن نیمه عریان سرهنگ افتاد، بدون معطلی پا به فرار گذاشت و خودش را برای جریمه¬ای که انتظارش را می¬کشید، آماده کرد.
جریمه اش تمیز کردن تمام دستشویی های پادگان بود. هیجده دستشویی که در هر نوبت، چهار نفر مامور نظافتشان بودند! و او باید یک تنه جور بقیه را می¬کشید.
هفت روز از این جریمه¬ی سنگین می¬گذشت که سرهنگ برای بازرسی آمد و گفت: «بچه دهاتی! سر عقل اومدی؟»
عبدالحسین که نمی¬خواست دست از اعتقادش بکشد گفت: «این هیجده توالت که سهله، اگه سطل بدی دستم و بگی همه این کثافت¬ها رو خالی کن توی بشکه، بعد ببر بریز توی بیابون و تا آخر سربازی هم کارت همین باشه؛ با کمال میل قبول می¬کنم؛ ولی دیگه توی اون خونه پا نمی¬گذارم.»
بیست روزی این تنبیه ادامه داشت، اما وقتی دیدند حریف اعتقاداتش نمی شوند، کوتاه آمدند و فرستادنش گروهان خدمات.

۴-۴- حب دنیا

چهارمین و آخرین مانع لذت مناجات و بندگی، حب دنیاست.
«فِی أَخْبَارِ دَاوُدَ (علی نبینا و آله و علیه السلام) مَا لِأَوْلِیائِی وَ الْهَمَّ بِالدُّنْیا إِنَّ الْهَمَّ یذْهِبُ حَلَاوَهَ مُنَاجَاتِی مِنْ قُلُوبِهِمْ یا دَاوُدُ إِنَّ مَحَبَّتِی مِنْ أَوْلِیائِی أَنْ یکُونُوا رُوحَانِیینَ لَا یغْتَمُّونَ»؛ خداوند به حضرت داود (علی نبینا و آله و علیه السلام) وحی کرد: دوستان مرا چه شده که غصه دنیا را می¬خورند؟ این غصه، شیرینی مناجات مرا در دل¬هایشان از بین می¬برد. ای داود! من دوست دارم که دوستان من روحانی باشند وغمِ دنیا را به خود راه ندهند.
همان طور که مریض به غذا نگاه می¬کنه و لذت نمی بره به خاطر شدت مرضی که داره، همچنین اهل دنیا از عبادت لذت نمی برند و شیرینی عبادت رو نمی چشند تا وقتی که شیرینی دنیا زیر زبانش هست.

۵- عمل نکردن به دانسته ها

پنجمین و آخرین موردی که شرینی عبادت را از انسان می¬گیرد عمل نکردن به دانسته هاست.
در روایت داریم: «و أوحى الله تعالى إلى داود (علی نبینا و آله و علیه السلام) أن أهون ما أَنَا صَانِعٌ بِعَبْدٍ غَیرِ عَامِلٍ بِعِلْمِهِ مِنْ سَبْعِینَ عُقُوبَهً بَاطِنِیهً أَنْ أُخْرِجَ مِنْ قَلْبِهِ حَلاَوَهَ ذِکْرِی.»
خداوند به داود نبی (علی نبینا و آله و علیه السلام) وحی کرد که کمترین کاری که من با بنده ایی که به علمش عمل نمی کند انجام می¬دهم، از هفتاد عقوبت باطنی این هست که از قلب او شیرینی یاد خودم را می¬برم.
بعضی ها به اسم عشق به اهلبیت (علیهم السلام) عمل به تکالیف نمی کنند!
امام صادق (علیه السلام) ـ خطاب به ازدى ـ فرمود: سلام ما را به دوستدارانمان برسان و با خبرشان کن که در برابر خداوند از ما کارى براى آنها ساخته نیست، جز این که عمل کنند و هرگز به ولایت ما دست نیابند مگر با عمل و پارسایى. و پر حسرت¬ترین مردم در روز قیامت کسى است که عدالتى را وصف، و خود برخلاف آن رفتار کند.

۶- ذکر مصیبت و روضه

۱-۶- مقدمه‌ی روضه

حضرت زهرا (سلام الله علیها) به دنیا هیچ رغبتی نداشتند، تا جایی که در روایت می¬فرمایند: «حُبِّبَ اِلَیَّ مِنْ دنیاکُم ثلاثُ: تلاوه کتاب الله و النّظر فی وجه رسول الله و الانفاق فی سبیل الله» ؛ سه چیز از دنیای شما محبوب من گشته است: تلاوت کتاب خدا، نگاه به صورت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) و انفاق در راه خدا. خوب که دقت می¬کنیم، می¬بینیم اصلا این سه مورد از مقوله های مادی و دنیایی نیستند. همه آخرتی و معنوی هستند. به خاطر همین بود حضرت بعد از رحلت پدر بزرگوارشان دیگر آرام و قرار نداشتند.

۲-۶- ذکر مصیبت

حضرت فاطمه (سلام الله علیها) همچنان شبانه روز در فراق پدر می¬گریست
داغ شهادت حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) چنان سنگین بود که حضرت (سلام الله علیها) شبانه روز در فراق پدر گرامیشان می¬گریستند.
در روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که:
«اَلْبَکَّاءُونَ خَمْسَهٌ: آدَمُ (علی نبینا و آله و علیه السلام) وَ یعْقُوبُ (علی نبینا و آله و علیه السلام) وَ یوسُفُ (علی نبینا و آله و علیه السلام) وَ فَاطِمَهُ (سلام الله علیها) بِنْتُ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ عَلِی بْنُ اَلْحُسَینِ (علیه السلام)»
گریه کنندگان پنج نفرند: آدم (علی نبینا و آله و علیه السلام) و یعقوب (علی نبینا و آله و علیه السلام) و یوسف (علی نبینا و آله و علیه السلام) و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) وامام سجاد (علیه السلام)!(
روزی بزرگان مدینه گرد آمدند و به حضور امیرالمؤمنین (علیه السلام) رسیدند و گفتند:
«یا أَبَا الْحَسَنِ! إِنَّ فَاطِمَهَ تَبْکِی اللَّیلَ وَ النَّهَارَ فَلَا أَحَدٌ مِنَّا یتَهَنَّأُ بِالنَّوْمِ فِی اللَّیلِ عَلَى فُرُشِنَا وَ لَا بِالنَّهَارِ لَنَا قَرَارٌ عَلَى أَشْغَالِنَا وَ طَلَبِ مَعَایشِنَا وَ إِنَّا نُخْبِرُکَ أَنْ تَسْأَلَهَا إِمَّا أَنْ تَبْکِی لَیلًا أَوْ نَهَاراً»؛ ای اباالحسن! فاطمه (سلام الله علیها) شب و روز گریه می‌کند، از این رو خواب شبانه در رختخواب، بر هیچ‌ کدام ما گوارا نیست و به هنگام کار و طلبِ معیشتِ روزانه آرامش نداریم. از فاطمه بخواه یا شب گریه کند یا روز! امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: مطلوب شما را انجام خواهم داد. پس امیرالمؤمنین (علیه السلام) به سوی خانه آمد و به حضور فاطمه (سلام الله علیها) رسید؛ در حالی که آن حضرت (سلام الله علیها) از گریه آرام نمی‌گرفت و تسلیت دیگران او را سودی نمی‌رساند. امّا چون امیرالمؤمنین (علیه السلام) را دید، اندکی آرام گرفت.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: ای دختر پیامبر خدا! (صلی الله علیه و آله و سلم) بزرگان مدینه از من درخواست کرده‌اند که از تو بخواهم یا شب گریه کنی یا روز!
فاطمه زهراء(سلام الله علیها) فرمود:
«یا أَبَا الْحَسَنِ! مَا أَقَلَّ مَکْثِی بَینَهُمْ وَ مَا أَقْرَبَ مَغِیبِی مِنْ بَینِ أَظْهُرِهِمْ فَوَ اللَّهِ لَا أَسْکُتُ لَیلًا وَ لَا نَهَاراً أَوْ أَلْحَقَ بِأَبِی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم).»
ای اباالحسن! چه اندک است مدّت اقامت من بین این مردم و چه نزدیک است نهان شدن من از میان ایشان. به خدا سوگند! هرگز ساکت ننشینم تا این که به پدرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ملحق شوم.

۳-۶- گریز روضه حضرت رقیه سلام الله علیها

اینجا یک دختر بود از بس گریه کرد به پدر ملحق شد در خرابه شام هم یک دختر. اما نه ۱۸ ساله بلکه سه ساله. از بس بابا را صدا زد، سر بریده بابا را به او دادند.
این سه ساله از بس گریه کرد، یک وقت اهل خرابه دیدند رقیه ساکت شد وقتی دقت کردند دیدند سر یک طرف بدن بی جان رقیه یک طرف،
الا لعنه الله علی القوم الظالمین

 

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *