سیره فاطمی ۲ ؛ اخلاص فاطمی
۱۴۰۰-۰۳-۱۹ ۱۴۰۲-۰۶-۳۰ ۱۷:۳۳سیره فاطمی ۲ ؛ اخلاص فاطمی

سیره فاطمی ۲ ؛ اخلاص فاطمی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

اخلاص فاطمی
حسین بن روح نوبختی ـ از نایبان امام عصر (عج) ـ در پاسخ به شخصی که پرسیده بود رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چند دختر داشت؟ فرمود: چهار دختر و چون او سؤال میکند: کدامیک از همه بافضیلت ترند؟ جواب داد: فاطمه. وی با تعجب بسیاری باز میگوید: حضرت زهرا (سلام الله علیها) از همه فرزندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کوچکتر بوده و از سوی دیگر کمتر مصاحبت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم) را درک کرده است، چگونه او بافضیلتتر است؟!
حسین بن روح فرمود: فاطمه (سلام الله علیها) دارای دو ویژگی برجسته بود: نخست آنکه وارث رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و دیگر آنکه نسل پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) از ذریه¬ی او است و خداوند متعال این صفات را به او ارزانی نداشت مگر به خاطر «اخلاص» در نیت زهرای مرضیه (سلام الله علیها)
یکی از ویژگیهای بارز در سراسر زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها اخلاص این وجود مطهر و مقدس بود. این اخلاص را در سراسر زندگی ایشان می¬بینیم. روزی رسول خدا رو به حضرت زهرا (سلام الله علیها) کردند و فرمودند: «دخترم! اکنون جبرئیل نزد من است و از سوی پروردگارم پیام آورده که هر چه بخواهی تحقق مییابد؛ چه میخواهی؟»
فاطمه (سلام الله علیها) پاسخ داد: «شَغَلَنی عَنْ مَسأَلته لَذَّه خِدْمَته، لا حاجَه لی غیر النَّظر اِلی وَجْهِهِ الْکَریم؛ لذتی که از خدمت حضرت حق میبرم مرا از هر خواهشی بازداشته است؛ حاجتی جز این ندارم که پیوسته ناظر جمال زیبا و والای خداوند باشم.»
آن حضرت خود در مناجاتش میفرماید: «وَ أَسْأَلُکَ لَذَّهَ النَّظَرِ إِلَى وَجْهِکَ الْکَرِیم»
همه این داستان را شنیده ایم. سائلی که از مسجد با دستی تهی برگشته و در کوچهها امدادگری نمییابد، چون به در خانه دخت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم) میرسد، یگانه فریادرس مستمندان را میبیند، از وی کمک میطلبد و زهرای عزیز که سه روز خود و فرزندانش گرسنه بودند، چون با استمداد مستمند روبه رو میشود، و از سوی دیگر شیوه¬ی همیشه او کمک به نیازمندان بوده است، پیراهن خود را نزد یک یهودی گرو میگذارد تا قدری نان و خرما گرفته به سائل ایثار کند.
هنگامی که سلمان اصرار میکند که اندکی از نان و خرما برداشته، برای رفع گرسنگی خود و فرزندان استفاده کند، فاطمه (سلام الله علیها) میگوید: «سلمان! این کار را فقط برای خدا انجام دادم، از این رو هیچ از آن برنخواهم داشت!»
بر اساس آیات قرآن کریم، آنگاه که حضرت زهرا (سلام الله علیها) سه روز پیاپی غذای خود و خانوادهاش را به یتیم و مسکین و اسیر میبخشد، میفرماید: «إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً؛ ما شما را به خاطر خدا اطعام مىکنیم و هیچ پاداش و سپاسى از شما نمىخواهیم!»
اینها چند نمونه¬ی کوچک از خلوص نیت بی پایان دختر پیغمبر خداست.
اخلاص و قبولی عمل
آن چیزی که موجب میشه آدم مورد توجه و عنایت خدای متعال قرار بگیره، اخلاصه، خالص برای خدا بودنه، اینکه آدم تمام افق نگاهش خدا باشه، چشم امیدش به خدا باشه، فقط و فقط از خدا بخواد.
اخلاص آنقدر برای خدای متعال ارزشمنده و اهمیت داره که اگر عمل نیکی خالصانه نباشه و برای خدا نباشه، آن عمل هیچ ارزشی نداره، خدا قبول نمیکنه، به حساب نمییاره.
مولای ما امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند: مَنْ لَمْ یَصْحَبِ الْإِخْلَاصُ عَمَلَهُ، لَمْ یُقْبَل.
کسی که اخلاص همراه عملش نیست، عمل از او قبول نمی¬شود.
در جنگ احد شخصی به نام أبا الغیدا به میدان آمد، این شخص مشرک بود، شروع به جنگیدن کرد، گفتند: یا رسول الله! أبا الغیدای مشرک آمده و دارد با کافران می¬جنگد. از پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اجازه نگرفته بود، خودش به میدان رفت، خیلی تیرانداز ماهری بود، روی دو زانویش می¬نشست تیر می¬انداخت و تیرهایش به خطا نمی¬رفت.
چند نفر از مشرکان را به درک واصل کرد، به پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر می¬دادند: یا رسول الله، أبا الغیدا چهار نفر را کشت، پنج نفر را کشت. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)خوشحال می¬شد؛ چون دشمن کشته شده بود، اما می¬فرمود: او آخرش به جهنم می¬رود. کار خوبی می¬کند اما آخرش به جهنم می-رود.
بالاخره عده ای را به درک واصل کرد و بعد خودش تیر خورد و روی زمین افتاد. شخصی میگوید بالای سرش رفتم، گفتم «أبشّرُکَ بِالجَنّه» بهشت بر تو گوارا باد! أبا الغیدا چشم¬هایش را باز کرد، خیلی تعجب کرد و گفت: «و ما الجنه؟» بهشت چیست؟! من بهشت را قبول ندارم، من خدا و پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را قبول ندارم، من اصلاً برای خدا و پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و قرآن نیامده ام، من دیدم در مدینه زن ها و مردم پشت سر من حرف می¬زنند که او از جنگ می¬ترسد و ضعیف است.
لذا آمده ام بگویم که من نمی¬ترسم، من نیامده¬ام که از خدا و از دین حمایت کنم. بعد یک قطعه شمشیری هم از آن اطراف برداشت فرو کرد در شکمش و خودش را کشت. گفت: من نمی¬خواهم مجروح بمانم، مریضی و جراحت را دوست ندارم.
خانم خونه که این همه در خونه همسرش زحمت میکشه، نظافت میکنه، پخت و پز میکنه تا بتونه مقداری آرامش را برای همسر و فرزندانش به ارمغان بیاره که به فرمودۀ آخرین فرستادۀ خدا حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) مَا مِنِ امْرَأَهٍ رَفَعَتْ مِنْ بَیتِ زَوْجِهَا شَیئاً مِنْ مَوْضِعٍ إِلَى مَوْضِعٍ تُرِیدُ بِهِ صَلَاحاً إِلَّا نَظَرَ اللَّهُ إِلَیهَا، وَ مَنْ نَظَرَ اللَّهُ إِلَیهِ لَمْ یعَذِّبْه؛ هر زنی که در خانه همسر خود کاری انجام دهد و هدف او اصلاح امور خانواده باشد، خداوند بر او نظر رحمت می¬افکند و هر که خدا بر او نظر رحمت کند، هرگز عذاب نخواهد شد. اگر این زحمت و تلاش، خالصانه برای خدا نباشه، هیچ ارزشی نداره و از رحمت الهی و در امان ماندن از عذاب الهی برخوردار نیست.
آقای خونه که میره بیرون از منزل کار میکنه، زحمت میکشه، با آدمای مختلف سر و کله میزنه تا بتونه مقداری نیازهای اهل و عیالش را فراهم کنه و به منزل ببره که به تعبیر مولایمان امام صادق علیه السلام «الْکَادُّ عَلَى عِیَالِهِ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ»؛ آن کس که برای تامین زندگی خانواده اش خود را به زحمت اندازد مانند مجاهد در راه خدا است. اگر این زحمت و تلاش خالصانه برای خدا نباشه، هیچ ارزشی نداره و ثواب جهاد در راه خدا برای او ثبت نخواهد شد.
تعریف اخلاص
امشب به فضل و مدد الهی میخوام به دو نکته مهم و ارزشمند بپردازم که نکته دومی خیلی مهمه.
نکته اول: اینکه مرحوم امام خمینی ـ رحمت و رضوان خدا بر این عالم بزرگوار باد ـ در کتاب چهل حدیثشان برای معنای اخلاص تعریفی از خواجه عبدالله انصاری میآورد که ایشان فرموده است: «الْاخْلاصُ تَصْفِیهُ الْعَمَلِ مِنْ کُلِّ شَوْبٍ» اخلاص صاف نمودن عمل از هر شائبه و خلطى است و این اعم است از آن که شائبه¬ی رضاى خود داشته باشد، یا شوب به رضاى مخلوقات دیگری.
یعنی عمل فقط برای رضای خدا باشه نه رضای غیر خدا، انسان مخلص کسی است که به دنبال انجام تکلیف است، به دنبال چیزی است که خدا میخواد، به دنبال بدست آوردن تعریف و تمجید دیگران نیست، با رضایت الهی آرام میگیره. نوزاد معمولاً این حالت را دارد که وقتی مادرش را بخواهد هر کسی غیر از مادرش هم به او لبخند بزند، قبول نمیکند بلکه ناراحت هم میشود و گریه میکند و میگوید «فقط مادرم را میخواهم».
و آدم مخلص اگر هم در انجام تکلیف که مورد رضای خدای متعاله مورد سرزنش دیگران قرار گرفت ناراحت نمیشه، چرا؟ چون فقط رضایت خدای متعال براش مهمه نه رضایت دیگران. حتی رضایت خودش، حتی رضایت خودش، نکتۀ مهم اخلاص اینجاست انسان مخلص انجام عمل نیکش برای رضایت خودش هم نیست.
گاهی اوقات ممکنه انسان به خاطر لذت بردن از آن عمل نیک، آن عمل را انجام میده اما اگر عملی که رضایت خدای متعال در انجام آن عمل است براش ناخوشایند باشه، انجام نمیده.
جناب حجه الاسلام حاج شیخ حسین انصاریان میگفت: یکوقتی عالم بزرگی که تقریباً همه¬ی ایران او را میشناختند که الان از دنیا رفته است، از شیراز به دنبال من به طرف اصفهان راه افتاد. دیر آمد، من به رانندهاش گفتم: جایی ایستادید؟ گفت: یکجا ایستادیم که استراحتی کنیم و یک چای در قهوهخانه بخوریم.
در آن مکان دوتا دستشویی بود، ایشان رفت که تجدید وضویی بکند، بهخاطر ایشان دیر شد. گفتم: چرا؟ گفت: دستشوییها گرفته بود، ایشان لباسهایش را درآورد و آستینهایش را تا شانه بالا زد، دستش را در منفذ این دو تا به اصطلاح دستشویی کرد و همه را بیرون کشید؛ کهنه در آن بود، کاغذ بود، نمیدانم چیزهای دیگر بود، کاملاً اینها را شست و تمیز کرد، آب ریخت و کف را هم تمیز کرد، بعد دست خودش را هم با صابون شست و گفت: خارجی در این جاده¬ی تهران ـ شیراز زیاد رفتوآمد دارد، من این کار را کردم که آبروی دین نرود! در این دستشوییها نیایند و بگویند مسلمانها این هستند! خارجیها خودشان دستشوییها و حمامهای تمیز دارند، اینجا بیایند و این دوتا را ببینند، به آبروی دین لطمه میخورد. ببینید کسی که به دنبال رضای خدای متعاله انجام عمل نیک براش راحته. حتی اگر براش ناخوشایند باشه.
آزمایشگاه اخلاص
اینکه ما واقعا اخلاص داریم به این راحتی مشخص نمیشود. یکی از آوردگاه¬های تشخیص اخلاص، لحظاتی است که انسان مبتلا به بلا می¬شود.
یکی از علتهای وجود بلا و گرفتاری در زندگی انسان، مشخص شدن میزان خلوص آدمی است، این که مشخص بشه چه کسی تو زندگیش اخلاص داره و چه کسی اخلاص نداره، چه کسی نسبت به ادعایش راست میگه و چه کسی دروغ میگه.
خدای متعال در آیۀ ۲ و ۳ سورۀ عنکبوت میفرماید: أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُترَکُواْ أَن یقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا یفْتَنُون
آیا مردم گمان کردهاند، همین که بگویند: ایمان آوردیم، رها مىشوند و آنان [به وسیله جان، مال، اولاد و حوادث] مورد آزمایش قرار نمىگیرند؟
وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَیعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُواْ وَ لَیعْلَمَنَّ الْکَاذِبِین
ما کسانى را که پیش از آنان بودند آزمودیم (و اینها را نیز امتحان مىکنیم)؛ پس باید علم خدا درباره کسانى که راست مىگویند و کسانى که دروغ مىگویند تحقق یابد!
آیه الله مکارم شیرازی دربارۀ تفسیر آیه میفرماید:
«یُفتنون» از ماده «فتنه» در اصل به معنى گذاشتن طلا در آتش براى شناخته شدن میزان خلوص آن است، و این به هر گونه آزمایش ظاهرى و معنوى اطلاق میگردد.
همان طوری که امام رضا (علیه السلام) فرمودند: یفْتَنُونَ کَمَا یُفْتَنُ الذَّهَبُ. ثُمَّ قَالَ یخْلَصُونَ کَمَا یخْلَصُ الذَّهَبُ.
انسانها آزمایش مىشوند همانگونه که طلا در کوره آزمایش مىشود، و خالص مىشوند همانگونه که طلا با فشار آتش خالص میشود، یعنی میزان طلای خالص با فشار آتش مشخص میشه و ناخالصیها از طلای خالص جدا میشه.
در مورد ما آدمها هم همینطوره خدای متعال بندگانش را با بلا و گرفتاری آزمایش میکنه تا میزان خلوص ادعای آنان مشخص بشه که چه کسی خالصانه عبد محض خدای متعاله و بندگیش خالصانهست و راست میگه و چه کسی خالصانه عبد خدا نیست و دروغ میگه. و با این اتفاق راستگویان از دروغگویان جدا میشند. تو پرانتز عرض کنم مشخص شدن برای خدا به معنای تحقق یافتن علم خدای متعال است نه فهمیدن. اما برای ما انسانها آزمایش برای فهمیدن است.
لقمان حکیم، مدّتی غلام (و برده) بود. مولایش ثروت و باغ و مِلک فراوان داشت و دارای غلامان متعدد بود. در میان غلامان او، لقمان قیافه¬ای سیاه و تیره داشت، ولی در سیرت و معرفت، سرآمد همه بود:
بود لقمان در غلامان چون طُفَیْل
پرمعانی، تیره صورت همچون لیل
از آنجا که مولایش، ظاهربین بود، غلامان دیگر را بر لقمان ترجیح می¬داد؛ مثلاً، آنها را برای میوه چیدن و میوه آوردن به باغ می¬فرستاد، ولی لقمان را بر کارهای سخت (مانند جارو کردن) می¬گماشت و همین روش او باعث می¬شد که غلامان نیز به لقمان به نظر تحقیر می¬نگریستند و گاهی او را آزار می¬دادند.
در یکی از موارد، مالک غلامان، آنها را برای آوردن میوه به باغ فرستاد. آنها به باغ رفتند و میوه¬های مختلف چیدند و آوردند، ولی در غیاب مالک، آن میوه ها را خوردند. بعد که مالک آمد و تقاضای میوه¬ی تازه کرد، غلامان به دروغ گفتند: «میوه ها را لقمان خورد» مالک از آن پس، با نظر خشم آلود به لقمان می¬نگریست و با او بدرفتاری می¬کرد:
خواجه را گفتند: لقمان خورد آن
خواجه بر لقمان ترش گشت و گران
لقمان به فراست دریافت که راز ناسازگاری مالک با او چیست؟ نزد مالک رفت و چنین پیشنهاد کرد: ای صاحب من! ما را امتحان کن! این گونه که به همۀ ما مقداری فراوان، آب داغ بخوران و بعد سوار اسب بشو و به سوی بیابان بتاز و فرمان بده تا ما پیاده به دنبال تو بدویم و با این روش، راز را کشف کن:
امتحان کن جمله ما را ای کریم
سِیرمان دَر دِه تو از آب حمیم
بعد از آن ما را به صحرای کلان
تو سواره، ما پیاده در دوان
آنگهان بنگر تو بَد کِردار را
صُنع¬های کاشف اسرار را
مالک، همین امتحان را کرد. غلامان همه به دنبال اسب می¬دویدند. آنها که میوه ها را خورده بودند، بر اثر دویدن، حالشان متغیّر شد و میوه ها را قی کردند، ولی از دهان لقمان جز آب صاف، چیزی بیرون نیامد.
چون که لقمان را درآمد قی زناف
می برآمد از درونش آب صاف
به این ترتیب، راز کشف شد و برای مالک، معلوم شد که میوه ها را غلامان خورده اند نه لقمان. مشخص شد چه کسی بنده¬ست و چه کسی بنده نیست.گاهی اوقات انسان در دنیا آنقدر غرق میشه، که غافل میشه از اینکه عملش برای خداست یا برای غیر خدا. و این لطف و هدیۀ الهیست که با بلا و گرفتاری، به انسان بفهماند چقدر در اعمالش اخلاص داشته، چقدر اعمالش برای خدا بوده. کسی که در طول شبانه روز ۱۰ بار خطاب به خدا با زبان میگوید «ایاک نعبد» خدایا فقط تو را میپرستم، تنها نگاهم به توست، و فقط برای رضایت تو گام برمیدارم آیا در عمل هم همینطوره؟
در این زمان سخت کرونایی که زندگی را بر همه ناگوار کرده، و یه سری محدودیتهایی درست کرده، متأسفانه بعضی از خانوادهها به جای اینکه از این فرصتِ کنار هم بودن به خوبی استفاده کنند و با محبت به یکدیگه، زندگی با نشاطی داشته باشند، رو به اختلاف و نزاع و جنجال آوردند و زندگی را بر همدیگه تلخ کردند و زحمات خود را به رخ یکدیگه کشاندند و همین اتفاق نشان داد زحماتی که زن و شوهر برای یکدیگه کشیدند، خالص برای خدا نبوده و این خیلی بَده زن و شوهر این همه زحمت بکشند، اما نزد خدا هیچ ارزشی نداشته باشه.
و اینکه گفتیم بلا و گرفتاریها میزان خلوص آدم را مشخص میکنه، در واقع ترمز برای چنین کسانیست که در حال غرق شدناند و این لطف خداست که انسان فکری به حال خودش بکنه و قدمی برای خودش برداره و عملش را برای خدا تصفیه کنه، خالص کنه و بیشتر از این غرق نشه تا روز قیامت حسرت نخوره، پشیمان نشه.
عمل مخفیانه؛ یک راهکار ساده برای اخلاص
انشاء الله از جمله کسانی باشیم که تمام اعمالمان با ادعایمان هماهنگ باشه، و در پیشگاه خدای متعال شرمنده نباشیم.
یکی از ساده ترین راههای مصون ماندن از ریا، انجام کار مخفیانه و بازگو نکردن آن کار است.
خیلی مهمه. آنقدر ارزشمنده که امام رضا علیه السلام فرمودند: «الْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَهِ، یعْدِلُ سَبْعِینَ حَسَنَهً» مخفیانه انجام دادنِ حسنه و کار نیک، معادل هفتاد حسنه است.
درباره اینکه گفتیم انسان عمل نیکش را مخفی نگه دارد، امام باقر علیه السلام فرمودهاند: «الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ» نگهداری عمل از خود عمل مهمتر [و سخت¬تر] است.
راوی پرسید: مَا الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ؟ منظورتان از نگهداری عمل چیست؟
حضرت فرمودند: انسان گاهی مخفیانه و برای خدا (بدون شریک قرار دادن برای او)، صله¬ی رحم انجام میدهد و انفاق میکند، پس برای او اجر عمل مخفیانه نوشته میشود. سپس آن عمل را در محفلی برای دیگران آشکار مینماید، در این صورت اجر عمل مخفیانه او محو میشود و برای او اجر عمل آشکار نوشته میشود. بعد باز در مجلس دیگری آن عمل خود را بازگو می¬کند. اینجاست که عمل او محو میشود و برای او عمل ریائی ثبت میشود.
انسان از سیرۀ شهداء شگفت زده میشه که شهداء چگونه فکر میکردند و ما چگونه!
نقل میکنند: شهید عالیقدر «حاج حسن کسایی» که بنیانگذار جهادسازندگی مرند بود، پس از اینکه میبیند به دلیل مسئولیتهایی که به او محول میکنند نمیتواند توفیق حضور در سرزمین مقدس جبهه را داشته باشد، گمنام و ناشناس، بدون اطلاع جهاد استان به بسیج مراجعه و خود را به عنوان یک نیروی عادی که در سطح خواندن و نوشتن سواد دارد معرفی میکند. او با اخلاصی که داشت به عنوان یکی از افراد واحد خمپارهانداز دستهای به خدمت مشغول میشود و هیچگاه از سوابق و مسئولیتهای خود به کسی چیزی نمیگوید، تا اینکه یکی از مسئولین مهندسی رزمی سپاه او را به عنوان مسئول جهاد سازندگی مرند به همرزمانش -که حیرت زده اخلاص و تواضع او بودند- معرفی میکند.
شهداء اینگونه بودند، دوست نداشتند کسی از اعمال نیکشان با خبر بشه، دوست داشتند فقط خدا بدونه نه غیر خدا و خوشا به حال کسی که چنین سیرهای داشته باشه و خوشا به حال آن زن و شوهری که خدمات و زحماتشان را به رخ همدیگه نمیکشند، و به همدیگه منت نمیگذارند و سعی میکنند سیرۀ شهداء را در زندگیشان پیاده کنند.
روضه و ذکر مصیبت
عمل مخفی خیلی به اخلاص نزدیکتر است. ما معنای این جمله را می¬فهمیم اما معنای یک کلمه را نمی-فهمیم و آن قبر مخفی است.
«اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الْمَظْلوُمَهُ»
در منابع نقل شده است که؛ حضرت فاطمه زهرا ( سلام الله علیها)؛ «مَاتَتْ بَعْدَ الْعَصْرِ، فَغَسَّلُوهَا وَ کَفَّنُوهَا وَ حَنَّطُوهَا»؛ به وقت عصر از دنیا رفت و شبانه او را غسل و کفن و حنوط کردند. پس هنگامی که پاسی از شب گذشت و چشم ها به خواب رفتند، امام علی (علیه السلام)، امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام)، عمّار، مقداد، عقیل، زبیر، ابوذر، سلمان، بُرَیده و گروهی از بنیهاشم و نزدیکان و خواص اهلبیت (علیهم السلام) جنازه¬ی مطهره را تشییع و بر ایشان نماز خواندند. در این هنگام؛
«فَإِذَا هِی بِقَبْرٍ مَحْفُورٍ فَحَمَلُوا السَّرِیرَ إِلَیهَا فَدَفَنُوهَا»؛ در آنجا با قبرى حفر شده و آماده مواجه شدند و تابوت را به سوى آن قبر بردند و جنازه را در آن دفن نمودند.
ابن شهر آشوب می¬نویسد:
«أَنَّهُ لَمَّا صَارَ بِهَا إِلَى الْقَبْرِ الْمُبَارَکِ، خَرَجَتْ یَدٌ فَتَنَاوَلَهَا وَ انْصَرَفَ!»؛ هنگامی که فاطمه (سلام الله علیها) را در قبر گذاشتند، دستی بیرون آمد و جنازه را گرفته، درون قبر نهاد و ناپدید گشت.
حضرت (علیه السلام) تا این صحنه رامشاهده فرمود، خطاب به قبر مطهر حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) عرضه داشت:
«السَّلَامُ عَلَیکَ یا رَسُولَ اللَّهِ! عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ وَ حَبِیبَتِکَ، وَ قُرَّهِ عَینِکَ وَ زَائِرَتِکَ، وَ الثَّابِتَهِ فِی الثَّرَى بِبُقْعَتِکَ»
اى رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)! از من بر تو سلام باد، و سلام باد بر تو از جانب دخترت و حبیبه¬ات و نور دیده¬ات و زائرت و کسى که در آرامگاه تو در میان خاک آرمیده است.
و در ادامه؛
«لَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَهُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَهُ، وَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْرَاءُ (سلام الله علیها)»؛ به راستى که امانت پس گرفته شد، و گرو دریافت گشت، و زهرا (سلام الله علیها) خیلى سریع از دستم ربوده شد.
آقا رسول الله امانت را گرفتند و چیزی نگفتند اما جا داشت بگویند این امانت چرا صورتش کبود است؟ چرا بازویش ورم دارد؟ چرا پهلویش شکسته است؟
{وَسَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ}
.





