عقل و عشق در کربلا ۳ ؛ عقل و جهل
۱۴۰۰-۰۳-۱۷ ۱۴۰۲-۰۶-۲۹ ۷:۴۴عقل و عشق در کربلا ۳ ؛ عقل و جهل

عقل و عشق در کربلا ۳ ؛ عقل و جهل
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

بیان بعضی دیگر از آثار عقل
روزی پیرمردی یک خدمتی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله کرد . حضرت به او فرمودند بخاطر این خدمت هر چیزی بخواهی به تو میدهم . پیرمرد گفت اجازه بدهید فکر کنم . حضرت اجازه دادند . بعد از چند دقیقه آمد و عرض کرد من میخواهم در بهشت همسایه شما باشم . پیرمرد حاجت برگی را طلب کرده بود اما چون پیامبر فرمودند هر چه بخواهی میدهم حضرت باید وفای به عهد میکردند . فقط از پیر مرد یک سوال کردند . پرسیدند این خواسته را کسی به تو گفت یا خودت فکر کردی ؟ عرض کرد خودم فکر کردم . حضرت فرمودند چگونه فکرکردی ؟ پیرمرد عرض کرد یا رسول الله من فکر کردم هر چیزی بخواهم که دنیایی باشد باید بگذارم و بروم . گفتم خوب است که درخواستی آخرتی داشته باشم . بعد فکر کردم چه چیزی از اخرت بخواهم که خوب باشد . فکر کردم خدا بهترین چیزها را به پیامبرش عطا میکند و من اگر مسایه شما باشم از بهترین نعمتهای بهشتی بهره میبرم. حضرت قدری تامل کردند و فرمودند چون فکر کردی با اینکه درخواست بزرگی کردی اما من اجابت میکنم .
خداود متعال در قرآن صحنه هایی از بهشت و جهنم را در قرآن به تصویر کشیده است . بعضی آیات قرآن هم از زبان جهنمیان جملاتی گفته شده است که برای تنبه و بیداری و هدایت مومنین است . یکی از آن جملات که از لسان اهل عذاب گفته شده در سوره مبارکه ملک آیه ۱۱ بیان شده که جهنمیان علت جهنمی شدن خودشان را استفاده نکردن از عقل بیان میکنند . آیه میفرماید وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ.(سوره مبارکه ملک، ۱۱) اگر ما میشنویدیم و تعقل میکردیم الان در جهنم نبودیم . صراحتا علت جهنمی شدن را کم عقلی و بی عقلی معرفی میکنند . در روایت داریم اگر کسی زندگیش بر مدار عقل باشد طرف گناه نمی رود و گناه به او ضرر نمی رساند . مَن کانَت سَجِیَّتُهُ العَقلَ ، لَم تَضُرَّهُ ذُنوبُهُ.(ربیع الأبرار: ج ۳ ص ۱۳۷، شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید: ج ۲۰ ص ۴۰؛ تنبیه الخواطر: ج ۱ ص ۶۲)
وقتی به ما خبر می رسد که ارزش اعمال انسانها بر اساس عقل آنهاست ، باعث میشود این موضوع را جدی تر بگیریم . رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند :إنَّ الرَّجُلَینِ لَیَستَوی عَمَلُهُما وبِرُّهُما وصَومُهُما وصَلاتُهُما،دو نفر هستند که همه اعمال و کارهای خوبشان نمازشان و روزه شان مساوی است اما ولکِنَّهُما یَتَفاوَتانِ فِی العَقلِ این دو نفر از نظر عقلی با هم متفاوت هستند یکی عبادتش عاقلانه بوده است و یکی عامیانه و عابدانه . بعد حضرت می فرمایند ارزش عبادت عاقلانه به عابدانه و عامیانع کَالذَّرَّهِ فی جَنبِ احُدٍ(کنزالعمّال : ۳ / ۳۸۲ / ۷۰۵۳ عن الحکیم عن طاووس) مثل یک ذره است در برابر کوه احد . در دین ما عقلانیت را هم تراز انسانیت می دانند و اصل انسان بودن را به داشتن عقل می دانند قالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام) أصل الانسان لبه و عقله(أمالی صدوق، ص ۲۴۰)
و کسی که عقل ندارد را با مرده یکی میداند .
قالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (علیه السلام) فَقْدُ الْعَقْلِ فقْدُ الْحَیَاهِ وَ لا یُقَاسُ إِلا بِالامْوَاتِ(کافی، ج ۱، ص ۲۷)
بیان انواع جهل
ما دو نوع جهل داریم . یک مرتبه جهل در برابر علم است و در مرتبه ¬ی بعدی جهل در برابر عقل؛
جهل در مقابل علم این است که حقیقتا نمی داند . علم ندارد . اگر به او علم برسد ، میپذیرد .
یکی از یاران با وفای امیر المومنین علیه السلام شخصی است به نام هاشم مرقال . در جنگ صفین این هاشم مرقال رفت میدان . هاشم مرقال همین طور که شروع کرد جنگیدن دید یه جوانی از سپاه معاویه درحالی که می جنگه با امیرالمؤمنین و با سپاهیان اون حضرت داره به امیرالمؤمنین ناسزا میگه، فحش میده، توهین می کنه، هاشم مرقال متوقفش کرد گفت جوان به کی ناسزا میگی گفت به علی بن ابی طالب گفت برا چی؟
گفت به دو دلیل: «بَلَغَنِی أَنَّ صَاحِبَکُمْ لَا یُصَلِّی»؛ به ما گفتن صاحب شما علی نماز نمی خواند؛ «بَلَغَنِی أَنَّ صَاحِبَکُمْ لَا یُصَلِّی»؛ ببیند تبلیغات را جهل را
«وَ إنَّهُ قَاتِلُ عُثمَان»؛ به ما گفتن خلیفه سوم را امام شما به قتل رسونده هاشم مرقال فرمودند که جوان این دومیش که دروغ محضه هیچ دخالتی امیرالمؤمنین در جریانی که تو مدینه پیش اومد و منجر به قتل خلیفه سوم شد نداشت این دروغ محضه همینایی که پرچمشو عَلَم کردند همینایی که پیراهنشو بر سر نی و پرچم کردند همین ها این کار کردند این دروغ ولی یکیشو می تونم ثابت کنم دستشو گرفت آوردش بین اصحاب امیرالمؤمنین گفت اینارو می شناسی این عمار این اویس ببین پیشانیاشو این مالک تمام آثار سجده کی گفته علی لا یصلی اینا پیرو اویس قرن یه شب تا به صبح گاهی به سجده بوده علی امام ایناست اویس زیر عَلَم یه بی نماز سینه می زنه بابا تو آدمایی که از این آقا آقاش این امام را نمی شناسی ایناییکه دارند از حمایت می کنند ببین ببین کی داره حمایت می کنه اونطرف قضیه کیا هستند تو غرب حمایت از خط فتنه می کنند این طرف کیا حمایت از نظام و رهبری می کنند شما ببین افراد را بشناس اویس داره زیر عَلَمِ امیرالمؤمنین عمار داره زیر عَلَمِ امیرالمؤمنین سینه می زنه جوان عذرخواهی کرد پیوست به سپاه حضرت امیر عمرعاص از اون عقب فریاد زد برگرد خدعک العراقی؛ این عراقی گولت زد گفت نه: نصحنی؛ نصیحتم کرد.(الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج۹، ص: ۱۷۸)
این جوان جاهل بود اما وقتی علم بهش رسید و عالم شد نجات پیدا کرد .
وقتی کاروان اسرای کربلا و حرم پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) را وارد شهر دمشق کردند، پیرمردی جلو آمد و به آنان نزدیک شد و گفت: ستایش ویژه خدایی است که شما را کُشت و هلاکتان ساخت و مردان را از آزار شما آسوده کرد و شما را در اختیار امیرمؤمنان نهاد!
امام زین العابدین(ع) به او فرمود: «ای پیرمرد! آیا قرآن خوانده ای؟»، گفت: آری، آن را خوانده ام، فرمود: «پس این آیه را می دانی (قُلْ لاَ أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ اَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی)»(سوره مبارکه شوری آیه ۲۳) ;بگو: بر آن (رسالت)، اجری از شما نمی طلبم، جز مهروَرزی با نزدیکانم»، پیرمرد گفت: آن را خوانده ام.
امام سجاد(علیه السلام) فرمود: «فَنَحْنُ الْقُرْبی یا شَیخُ»؛ ای پیرمرد! (قربی (= اهل بیت) ما هستیم).
آیا این آیه را خوانده ای: (إِنَّمَا یریدُ اللهَ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهیراً)».(سوره مبارکه احزاب، آیه ۳۳)
فرمود: «ما آن اهل بیتیم و خداوند، آیه طهارت را مخصوص ما کرده است»، پیرمرد، لحظه ای خاموش و از گفته خویش پشیمان شد، سپس سرش را به سوی آسمان، بالا برد و گفت: خدایا! من از آنچه گفتم و از دشمنی با این اهل بیت، توبه می کنم، خدایا! من از دشمن محمّد و خاندان محمّد ـ جن باشد یا انسان ـ به درگاه تو بیزاری می جویم.
سپس گفت: آیا می توانم توبه کنم؟ حضرت زین العابدین(علیه السلام) به او فرمود: «آری، اگر به سوی خدا باز گردی، خدا هم به سوی تو باز می گردد و تو با ما خواهی بود»، پیرمرد گفت: من توبه کارم!
ماجرای پیرمرد به گوش یزید بن معاویه رسید و او فرمان داد پیرمرد را بکُشند.(بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۲۹)
ببینید این پیرمرد حقیقت را نمیدانست اما وقتی به او گفتند عالم شد پذیرفت .
اینکه امام حسین علیه السلام در کربلا خطبه میخوانند و خودشان و اجداد پاکشان را معرفی میکنند چون می دانند یک عده در کربلا هستند که جاهل هستند یعنی نمی دانند . یکی از برکات خون سید الشهداء این بود که جاهلان محروم از علم را آگاه کرد .
امروز بوقهای تبلیغات رسانه جبهه استکبار مردم را در یک جهل عمومی قرار دادند . اخبار درست و غلط را با هم مخلوط میکنند و تحویل جامعه میدهند . سانسور خبری میکنند . اخبار دروغ و یا ناقص مخابره میکنند و مردم را در یک نادانی و جهل قرار میدهند .
اما بدتر این این جهل اول جهل در مقابل عقل است . جهل در برابر عقل؛
یعنی شخصی خودش را به جهالت بزند و به علم خود عمل نکند
اینکه یک عالم خودش را جاهل جلوه بدهد، تجاهل کند کتمان کند عالم جهلش را علمش را بپوشاندو خودش را جاهل جلوه بدهد این خیلی خطرناک است
یک روایت دیدم خیلی زیبا که پیغمبر گرامی اسلام عمار یاسر را برای تبلیغ یک روستایی فرستاد . سر روز همون اول برگشت . صبح رفت عصر برگشت . پیغمبرگرامی اسلام فرمودند: عمار چرا برگشتی؟ گفت یا رسول الله من را جایی فرستادید که هم کالإبل الوحشیه؛ اینا حرف گوش نمیدن اصلاً پا سخنرانی گوش نمیدهند . پیغمبرخدا فرمود: عمار تعجب کردی جایی رفتی که هیچی نمی دانند .
پیغمبرخدا فرمود یا عَمّارُ، أ لا اُخبِرُکَ بِقَومٍ أعجَبَ مِنهُم ؟! قَومٌ عَلِموا ما جَهِلوا ثُمّ اشتَهَوا کشَهوَتِهِم . اى عمّار! آیا تو را از مردمى شگفت آورتر از اینان آگاه نسازم؟ مردمى که آنچه را آنان نمى دانند، دانستند و با این حال چون آنان در پى شهوت ها رفتند.(کنز العمّال : ۲۹۱۱۷)
فرق جهل اول و جهل دوم در چیست ؟ یک موقع می گویند فلانی جوان و جاهل . یعنی کم تجربه است . علم ندارد . اما یک موقع میگویند فلانی از جاهل های محل است . یعنی خلاف کار محله است . خودش میداند خلاف کار بدی است اما با اینکه میداند باز هم خلاف میکند .
جاهل اول خواب است و میشود بیدارش کرد . اما جاهل دوم خودش را به خواب زده است .
لذا امیر المومنین علیه السلام فرمود: لاَ تَجْعَلُوا عِلْمَکُمْ جَهْلاً؛(نهج البلاغه حکمت ۲۷۴) علم خود را جهل و یقین خود را شک مپندارید.
مگر علم هم جهل میشود ؟ بله مگه نشد ! طلحه و زبیر که جاهل نیستند . امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:فَقَدْ عَلِمْتُمَا وَ إِنْ کَتَمْتُمَا ؛(نامه ۵۴ نهج البلاغه) شما می دانید علی را می شناسید ولی خودتان را زده اید به نادانی . وای وای بر کسانی که بدانند اما برا حفظ موقعیت برای رأی برای اینکه یک کسی افرادی ازشان حمایت کنند برای اینکه موقعیتشان حفظ بشود ساکت بشنوند . این همان است که رُبَّ عَالِم قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ، وَعِلْمُهُ مَعَهُ لاَ یَنْفَعُهُ(حکمت ۱۰۴ نهج البلاغه) چقدر عالم که جهلش او را کشته . یعنی دارد علم خودش را کتمان میکند .
امام صادق علیه السلام یک دعای زیبایی دارند که یک فراز آن فوق العاده عمیق و دلنشین است . حضرت به محضر خدا عرض مییکنند اللهم أَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ أَشْتَرِیَ الْجَهْلَ بِالْعِلْمِ(کافی / ۲ / ۵۹۰ ) خدا پناه می برم به تو من با کالای علم جهل نخرم با پول حقیقی جنس قلابی نخرم
کسی که حق را کتمان میکند . حتی در موارد کوچک و خانوادگی . مثلا من میفهمم حق با همسرم هست و یا حق با فرزندم هست اما غرور اجازه ندهد حرف طرف مقابل را قبول کنم . متوجه اشتباهم میشوم اما کوتاه نمی آیم .
طرف یک لنگه جورابش سفید و لنگه دیگر سیاه بود! بهش گفتند؛ متوجه نیستی که جورابت لنگه به لنگه است؟ گفت؛ خودت متوجه نیستی! یک جفت دیگه هم توی خونه دارم که مثل همینه!
بعضی ها در مسائل زندگی به همین اندازه لجباز و خود خواه و خود رای هستند . این همان جهل است که داریم در موردش حرف میزنیم.
پیامدهای جهل
تعابیر اهلبیت علیهم السلام در مورد جهل تکان دهنده است . امیرالمومنین(علیه السلام) فرمودهاند: «الجهل معدن الشر»(غررالحکم، ص۷۳)
این جهل است که اشک چشمان علی خیبر شکن را جاری میکند . امیرالمؤمنین(علیه السلام) میفرماید: «إِلَى اللَّهِ أَشْکُو مِنْ مَعْشَرٍ یَعِیشُونَ جُهَّالاً»(نهجالبلاغه، خطبه ۱۷)
خدایا پناه میبرم به تو از مردمی که جاهل هستند. این انسانهای جاهل هستند که کمر علی بن ابیطالب را میشکنند .
انسان جاهل که شد از هر نوعش که باشد به راحتی به کار بد تن می دهد . از گناه کوچک گرفته تا گناه بزرگ . قرآن میفرماید «یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَهٍ(سوره مبارکه نساء، ۱۷) کار بد میکنند. «یعملون السوء» یعنی عمل بد انجام میدهند. «بِجَهالَهٍ» عمل سوء گاهی بخاطر جهالت است. جهل از هر نوعش که باشد حادثه کربلا را رقم میزند .
چه جهل شامی باشد و چه جهل کوفی !!!!
شام را تحلیل کنیم مشکل علمی دارند، آشکارترین نوع ربا در شهر مردم شام خورده میشد اصلاً برای آنها مهم نبود، سؤال هم نمیکردند، یعنی ربای طلا به طلا. یعنی اگر بخواهی به یک نفر بگویی ربا چیست، میگوید دو گرم طلا بدهی سه گرم بگیری، اصلاً ضرب المثل ربا است. این ربا را در شام میخوردند، معاویه قربه الی الله بُت میفروخت، شام صادرات بُت داشت، منتها میگفت میرویم به کفّار میفروشیم. معاویه آن زمان امام مسلمین است، بت میفروخت. نماز جمعه را چهارشنبه خواند هیچ کسی سؤال نکرد. یعنی جهل در شام فوقالعاده است وقتی بحث شود.
امّا مردم کوفه به این صورت نیستند، زیاد بن ابیه به معاویه نامه نوشت، گفت: تو تصوّر کردی کوفه و بصره مثل شام است که بگویی یزید از اهل بیت پیغمبر است مردم کفش او را بلیسند؟! اینها پیغمبر و اهل بیت پیغمبر را دیدهاند. یعنی مردم کوفه جهل ندارند که امام حسین (علیه السّلام) را نشناسند چه کسی است.
کوفی میفهمد خودش را به نفهمی میزند
مسلم بن عوسجه به کربلا آمد، به آنها گفت: مگر شما به حضرت نامه ننوشتید؟ به شما چه دادند -عرض میکنم که چه به آنها دادند- که حالا جلوی حضرت ایستادید؟ گفتند: «یَا هَذَا؟»،معادل فارسی آن بخواهم بگویم زیبا نمیشود، «مَا نَدْرِی مَا تَقُولُ». مگر انتگرال رویه میگفت که نمیفهمیدند؟ مسلم بن عوسجه چه چیز سختی گفته است؟ فیزیک کوانتوم گفت نمیفهمند؟ نه، میگوید نامه نوشتید، مگر ننوشتید؟ چرا، نوشتیم. حالا چرا جلوی او ایستادید؟ «یَا هَذَا مَا نَدْرِی مَا تَقُول(کتاب بحار الأنوار – جلد ۴۵ – صفحه ۵)، نمیفهمیم تو چه میگویی، اصلاً حرف هم را نمیفهمیم.
دو بار امام با عمر سعد گفتگو داشته است .
یکی ششم محرم که یک طرف عمر سعد، پسرش حفص و غلامش و طرف دیگر اباعبدالله الحسین ۰علیه السلام) ، اباالفضل العباس (علیه السلام) و علی اکبر (علیه السلام) ؛ درمقابل هم نشستند. اباعبدالله به عمر سعد فرمود:
«یا عمر اِتّق الله ولا تُشارک فی دَمی»
پسر سعد از خدا بترس و در قتل من شرکت نکن؛ چرا در قتل من شرکت می کنی؟ عرض کرد: یابن رسول الله، من اگر در قتل شما و در این جریان شرکت نکنم ضربه می بینم. فرمود: چه ضربه ای می بینی؟
گفت: خانه ام را از من می گیرند. فرمود:من به تو خانه می دهم.
گفت: تجارت و کاسبی ام تعطیل می شود و باغم را از من می گیرند.
فرمود: من به تو باغی می دهم.گفت: آقا زن و بچه ام امنیت شان را از دست می دهند. فرمود:من به تو امنیت می دهم، من به آنها مأمن می دهم.
گفت: آقا اصلاً این حرف ها نیست، حکم فرمانداری ری به اسم من خورده اگر در این جریان شرکت نکنم ری به من نمی رسد. اباعبدالله (علیه السلام) فرمود:
قبول داری من فردی صادق هستم؟ -عمر سعد امام حسین را می شناخت، می دانست اینها چه کسانی هستند. خودش گفت:
«والله انی اعلم حرمت أذی اهل البیت»
«به خدا قسم می دانم آزار این ها حرام است، جایز نیست»–
فرمود: اگر در قتل من شرکت کردی به ری نمی رسی.
عمر سعد خواست از کوچه گناه به ری برسد، نرسید. روز ششم محرم امام حسین با او مذاکره کرد. هر چه برایش گفت به گونه ای طفره رفت. وقتی حضرت بلند شد برود، فرمود:
«ذَبَحَکَ اللهُ عَلَی فِراشِکَ عَاجِلاً وَلَا غَفَرَ لَکَ یَوْمَ حَشْرِک»(بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۸۹)
ان شاء الله به زودی خداوند در رختخوابت جانت را بگیرد و روز محشر تو را نیامرزد. بعد وقتی می رفت امام به اصحابش فرمود: او دارد می رود ولی می بینم یک روزی سرش بالای نیزه است و بچه های کوفه سنگ بارانش می کنند و با ذلت می میرد. همین هم شد، چند سال بعد بساط عمر سعد برچیده شد.
ببینید عمر سعد می داند بهتر از بقیه هم امام را میشناسد . اما نمیخواهد به آنچه می داند عمل کند . خودش را به نادانی میزند . این خیلی خطرناک است .
پناه می بریم بخدا از اینکه جاهل باشیم به هر دو معنایی که عرض شد.
نشانههای جهل
قسمت پایانی صحبت برای اینکه یک مقدار بحث کاربردی تر بشود سه مورد از ویژگیهای انسان جاهل را که در روایات به آن اشاره شده را خدمتتون عرض میکنیم این سه ملاک تا حد زیادی میتواند ما را از جهل و جهالت نجات بدهد .
۱-افراط و تفریط
امام علی(علیه السلام) «لَا [یُرَى الْجَاهِلُ ] تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطا؛(حکمت ۷۰ نهج البلاغه)
دیده نمى شود نادان مگر آنکه تندرو است (از حدّ و اندازه خود مى گذرد) یا کند رو (بحدّ و اندازه خود نمى رسد).».
حالا یا این افراط و تفریط در امر دنیاست .بعضیها آنقدر کار میکنند با اینکه سرمایه دار هم هست اما صبح زود می رود و شب آخر شب میآید . خانمی اعتراض میکرد از دست زیاد کار کردن شوهرش . میگفت با اینکه نیاز مالی نداریم و شرایط اقتصادی خوبی داریم اما همسرم صبح که هوا تاریک است می رود و آخر شب که بچه ها خواب هستند بر میگردد اصلا این بچه ها پدر را نمی بینند .
این افراط و تفریط ها گاهی در امر آخرت است
یکی از صحابه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شخصی به نام ابودردا بود . خیلی اهل مناسک و صوم صلاه بود . به حدی که به پیامبر اکرم خبر دادند خیلی دارد زیاده روی میکند و زن و بچه را شاکی کرده . رسول خدا یک روز حضرت سلمان رو فرستاد پیش این ابودردا و مهمان اون بشه تا بتواند این شخص رو در این مورد کنترل کنه کند و در مرود عبادت ها به صورت اعتدال در بیارتش وقتی سلمان بزرگوار مهمان او شد چند باری در دل شب بیدار شد برای عبادت سلمان اجازه نداد او بیدار بشود او اعتراض می کرد سلمان می فرمود من دستور پیامبر رو اجرا می کنم و یه چند دقیقه قبل نماز صبح بیدارش کرد و فرمود حالا وقت نماز شب و عبادت است و صبح می خواست این شخص روزه بگیرد سلمان فرمود بنده مهمان تو هستم و اصرار کرد که باهم صبحانه بخورند و بعد از این چند روزی که سلمان به او یاد داد که اعتدال داشته باشد البته بماند بعدها هم انجام نداد و در اخر زد به سیم اخر و به سپاه معاویه پیوست بله همین طور هست انسان های تند رو همیشه بزرگترین ضربه ها رو به خود و دین می زنند و بزرگترین اشتباهات رو این افراد مرتکب می شوند.
۲- پند ناپذیری و نهی ناپذیری
یکی دیگر از نشانههای جاهل همین خصلت است یعنی اینکه نصیحت و خیر خواهی دیگران را توجه نمی کند . امام علی(علیه السلام) در این باره میفرماید: الجاهِلُ لا یَرتَدِعُ، وبالمَواعِظِ لا یَنتَفِعُ؛ نادان باز نمىایستد (هیچ نهى و بازداشتى در او اثر نمىکند) و پند و اندرزها سودش نمىدهد.(غررالحکم، ح ۱۷۲۹ – منتخب میزانالحکمه، ص ۶۰۰)
مثل کسی که سیر خورده هرچقد بهش میگویی دهنت بوی سیر میدهد میگوید من که چیزی احساس نمیکنم شما حساس شده ای .
وقتی پدر خانواده میبیند همه اعضا دارند به یک موردی انتقاد میکنند چه خوب است انسان حداقل شک کند که مبادا من دارم اشتباه میکنم . اما از بس تکبر دارد نصیحت دیگران را نمیشنود . امام کاظم(علیه السلام) درباره این نشانه جاهل میفرماید:؛ زراعت در زمین هموار مى روید، نه بر سنگ سخت و چنین است که حکمت، در دلهاى متواضع جاى مىگیرد نه در دل هاى متکبر. خداوند متعال، تواضع را وسیله عقل و تکبر را وسیله جهل قرار داده است.(إِنَّ الزَّرعَ یَنبُتُ فِى السَّهلِ وَلایَنبُتُ فِى الصَّفا فَکَذلِکَ الحِکمَهُ تَعمُرُ فى قَلبِ المُتَواضِعِ وَلا تَعمُرُ فى قَلبِ المُتَکَبِّرِ الجَبّارِ، لأِنَّ اللّه جَعَلَ التَّواضُعَ آلَهَ العَقلِ وَجَعَلَ التَّکَبُّرَ مِن آلَهِ الجَهلِ (تحف العقول، ص ۳۹۶))
پدر و مادر پیر و کم سواد به جوانشان نصیحت میکنند که با دوستان بد رفت و آمد نکن اما جوان میگوید خودم عقلم میرسد مثلا برای خودم فوق لیسانس دارم . اما بعد میبینی بعد از مدتی تمام افکار رفتارش تغیر کرد .
پند نپذیری شاید برجسته ترین ویژگی جاهلان باشد . امام حسین علیه السلام چندین بار مردم کوفه را نصیحت کردند . چندین مرتبه عمرو سعد را نصیحت کردند . اما فایده ای نداشت.
.






