عقل و عشق در کربلا ۲ ؛ عقل و علم
۱۴۰۰-۰۳-۱۷ ۱۴۰۲-۰۶-۲۸ ۱۷:۲۳عقل و عشق در کربلا ۲ ؛ عقل و علم

عقل و عشق در کربلا ۲ ؛ عقل و علم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
ارزش علم در اسلام
وقتی پیامبر اکرم در سرزمین حجاز به نبوت مبعوث شدند ، عرب دوران جاهلیت در فجیع ترین شرایط از جهت علم و دانش قرار داشت .
بلاذری می نویسد: هنگام ظهور اسلام هفده نفر از قریش می توانستند بنویسند(فتوح البلدان، ص۴۷۳؛ فجرالاسلام، ص۱۴۱) و نکته مهمتر این که در نقل ابن قتیبه دینوری چنان بر می آید که کتابت در نزد عرب جاهلی عیب به شمار می آمد(الشعر و الشعراء، ص ۳۳۴)
علاوه بر این ها در قبایل بسیار بزرگ عرب حتی در عصر ظهور اسلام و بعثت پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله ) هم افرادی که بتوانند بخوانند وجود نداشت تا چه رسد به اینکه بتوانند بنویسند و زمانی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نامه ای به قبیله «بکر بن وائل» نوشت در میان آنها کسی نبود که بتواند آن نامه را بخواند. آن هم نامه ای را که به زبان عربی نوشته شده بود . ما مفتخر به پیروی از دینی هستیم که علم و علم آموزی و یادگیری و یاد دادن را ارزش می داند .
تا جایی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند :
دانشمندی که بین گروهی نادان قرار گیرد همانند انسان زنده ای است بین مردگان، و کسی که در حال تحصیل علم باشد تمام موجودات برایش طلب مغفرت و آمرزش می کنند، پس علم را فرا گیرید چون علم وسیله قرب و نزدیکی شما به خداوند است، و فراگیری علم، بر هر فرد مسلمانی فریضه است.(اَلْعالِمُ بَیْنَ الْجُهّالِ کَالْحَی بَیْنَ الاْمْواتِ، وَ إنَّ طالِبَ الْعِلْمِ یَسْتَغْفِرُلَهُ کُلُّ شَیء حَتّی حیتانِ الْبَحْرِ، وَ هَوامُّهُ، وَ سُباعُ الْبَرِّ وَ أنْعامُهُ، فَاطْلُبُوا الْعِلْمَ، فَإنّهُ السَّبَبُ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَ إنَّ طَلَبَ الْعِلْمِ فَریضَهٌ عَلی کُلِ مُسْلِم؛ بحارالأنوار، ج ۱، ص ۱۷۲، ح ۲۵)
اهتمام رسولخدا(صلی الله علیه و آله) به امر آموزش و پرورش به حدی بود که به مشرکانی که در جنگ بدر، به اسارت سپاه اسلام در آمده بودند و توان پرداخت فدیه آزادی خود را نداشتند، اعلام کردند که میتوانند با تعلیم خواندن و نوشتن به ده نفر از کودکان انصار آزاد شوند. این عمل موجب شد که بسیاری از کودکان مسلمان خواندن و نوشتن بیاموزند که زید بن ثابت در زمره آنان خواندن و نوشتن آموخت(ابن سعد؛ طبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰، ج۲، ص۱۶)
علم بدون عقل خطرناک است
تمام صحبتی که ابتدای جلسه در مورد علم داشتم فقط بخاطر بیان ارزش علم و علم آموزی نبود. بلکه هدف اصلی من این بود که بگویم این علم با این همه جایگاه رفیع در دین اگر همراه عقل نباشد بسیار بسیار خطرناک است و انسان را به هلاکت می رساند .
به فرموده امام على علیه السلام:
العَقلُ لَم یَجنِ عَلى صاحِبِهِ قَطُّ وَ العِلمُ مِن غَیرِ عَقلٍ یَجنى عَلى صاحِبِهِ.(شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، قم، ۱۴۰۴ ق، چاپ اول، ج۲۰، ص ۳۲۳)
خرد، هرگز، بر صاحبش جنایت نمىورزد؛ امّا دانشِ بدون خرد، بر صاحب خویش جنایت مىکند.
در جهان امروز، علمْ رشد کرده؛ ولى عقلْ کاهش یافته است. جامعه کنونى، مصداق این فرمایش آن امامِ بزرگ است که:
مَن زادَ عِلمُهُ عَلى عَقلِهِ کانَ وَبالًا عَلَیهِ.(غرر الحکم: ۸۶۰۱)
هر که دانش وى بر خردش افزون شود، دانش، بارى بر او خواهد بود.
به تعبیر آن شاعر عرب عالم بدون عقل مثل کسی است که کفش دارد اما پا ندارد
امام امیر المومنین علیه السلام در حدیثی بسیار زیبا می فرمایند :
«العقل مرکب العلم» (غررالحکم، ص۵۳) علم بر عقل سوار میشود . عقل مانند یک ماشین مدل بالاست اما ماشینی که راننده ندارد . عقل بمنزله راننده است .
امروز، علم در اثر جدا شدن از عقل، به جاى آن که عامل آرامش، آسایش، رشد و تکامل مادّى و معنوى جامعه بشر باشد، موجب ناامنى، اضطراب، فساد و انحطاط مادّى و معنوى انسانها گردیده است؛ چرا که در جهان امروز، علم، به صورت ابزارى براى رسیدن به مطامع سیاسى و اقتصادى و لذایذ مادّىِ جمعى رفاهطلب و مستکبر و بىعقل در آمده که با استفاده از این ابزار کارآمد، بیش از هر زمان دیگر، تودههاى مردم را به انحراف و استضعاف مىکشند.
بنا بر این، علم در جهان امروز، بیش از هر وقت دیگر، نیازمند عقل است و بخش یکم از کتاب حاضر، بیش از هر زمان دیگر، کاربرد فرهنگى، اجتماعى و سیاسى دارد. اساسا عقل به علم جهت میدهد و آثار واقعی علم را شکوفا میکند . عقل باعث میشود آثار علم واقعی و عمیق و ماندگار باشد.
مصادیق علم بدون عقل
۱. علم بدون عقل میشود آن سخنرانی و آخوندی که برای دعوت مردم به حق و بیان احکام دین، قبل سخنرانی شماره حساب میدهد و می گوید تا پول نریزید نمی آیم . میشود آن آخوندی که بالای منبر میگوید مردم دروغ نگویید و خودش دروغ میگوید . آخوندی که پشت سر یک آخوند دیگر حرف بزند و از سر حسادت اهانت کنید.
۲. علم بدون عقل میشود آن معلمی که میگوید مگر به من چقدر حقوق میدهند که من خودم را سر کلاس خسته کنم. اندازه پولی که میگیرم کار میکنم. این میشود علم بدون عقل.
۳. علم بدون عقل میشود آن دکتری که زیر میزی میگیرد.
۴. علم بدون عقل میشود آن کسی که فوق لیسانس شیمی دارد اما آزمایشگاه زیر زمینی تولید مواد مخدر صنعتی میزند.
۵. علم بدون عقل میشود مکانیکی که از ماشین قطعه اصلی و خوب را باز میکند و قطعه معیوب و کار کرده جایگزین میکند و به گمان اینکه صاحب ماشین که نمیفهمد.
۶. اگر علم بدون عقل شد ، می گوید موسیقی توان و کارکرد انسان را زیاد میکند و بعد دلیل تجربی میآورد که برای گاو موسیقی گذاشتیم و شیر گاو زیاد شد. اما اگر عقل داشت آینده دورتر را میدید که عمر گاو کمتر میشود و خاصیت شیر هم کمتر.
۷. علم بدون عقل میشود آن فوق تخصص ریه که بهتر از همه به مضرات سیگار برای دستگاه تنفس واقف است اما خودش میکشد.
۸. علم بدون عقل میشود آن دانشمند هسته ای که بجای تولید برق و روشنایی بمب اتم میسازد و روشنایی زندگی هزاران انسان را خاموش میکند.
۹. علم بدون عقل مصداق همان بیت معروف از قصیده حکیم سنایی است که می گوید:
چو علم آموختی از حرص آنگه ترس کاندر شب
چو دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد کالا
علم به تنهایی انسان را سطحی نگر و عجول بار میآورد . عقل به انسان قدرت تحلیل می دهد.
گاهی وقتها ممکن است آدم یک چیزهایی را حفظ کند ولی آموزش آموزش ماشینی است تعقلی نیست، زمان شاه یک بچه کوچولو را آوردند توی تلویزیون یک دختر کوچولوی نابغه این که هر کشور را که میگویی سریع پایتخت آن را میگوید، تا میگوئیم عراق فوری میگوید بغداد تا میگوئیم فرانسه فوری میگوید پاریس، تا میگوئیم انگلستان فوری میگوید لندن، آن چهل تا کشور تند تند میِشمرد، آوردنش توی تلویزیون، تند تند مثل بلبل میگفت، عوض اینکه بگویند ایران بگوید تهران، گفتند کشور عزیز ما یادش رفت بگوید تهران، چرا برای اینکه در آموزش نگفته بودند کشور عزیز ما گفته بودند ایران تهران، حالا این برداشتند به جای ایران گفتند کشور عزیز ما یادش رفت بگوید تهران یعنی آموزش کامپیوتری آنی که به او دادی پس میدهد یعنی قدرت تعقل و تحلیل ندارد.
۱۰. علم بدون عقل میگوید حجاب را در جامعه آزاد کنید و اجازه بدهید خانمها هر چه دلشان میخواهد بپوشند بعد از مدتی عادی میشود و چشم و دل مردان سیر میشود مثل اروپا مثل آمریکا. عقل میگوید عجله نکن. سطحی نگر نباش. عمیق ببین. آیا در کشورهای غربی که پوشش آزاد است واقعا امنیت زنان بیشتر شده است و چشم و دل مردان سیر شده است . بعضی افراد میگویند یک مراکزی را برای اینکه جوانان تخلیه شوند قرار بدهید اینطور فساد کم میشود. مثل زمان طاغوت. می گویند مسجد محراب میخواهد دستشویی هم میخواهد. اجازه بدهید ببینیم واقعا در کشورهای غربی با این جور آزادیها وضع درست شد.
«پایگاه اینترنتی لیستهای شگفت انگیز»، لیستی تحت عنوان ۱۰ کشوری که دارای بیشترین آمار آزار و اذیت جنسی هستند را منتشر کرده که در آن به ترتیب آفریقای جنوبی ، سوئد و آمریکا بیشترین میزان تجاوز در جهان را طی سال ۲۰۱۷ داشتهاند. بر اساس این گزارش در کشور آمریکا، از هر ۳ زن، یک زن در طول زندگی خود آزار جنسی را تجربه میکند.
آمار تعرض به زنان در هالیوود بسیار وحشتناکتر است. تحقیقات نشان میدهد که ۹۴ درصد زنان مشغول در سینمای هالیوود تجاوز و تعارض جنسی را تجربه کردهاند. سونامی رسوایی جنسی در هالیوود به قدری گسترده است که طی ماههای اخیر کمپینی تحت عنوان «من هم» شکل گرفته است.
پارلمان اروپا در مارس سال ۲۰۱۸ با اذعان به عدم شناخت کامل علت گسترش آزار جنسی زنان اعلام کرد که جامعترین بررسی موجود در مورد خشونت علیه زنان در سطح اتحادیه اروپا که توسط آژانس حقوق بنیادی اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۴ منتشر شد، فاش کرد که متوسط آزار و اذیت جنسی زنان ۱۵ ساله در کشورهای عضو اتحادیه اروپا ۵۵ درصد است که بالاترین سطح آن در سوئد ثبت شده است. ۸۱ درصد زنان سوئدی از نظر جنسی مورد آزار قرار گرفته اند. پس از آن دانمارک با ۸۰ درصد جای گرفته است. فرانسه و آلمان در ردههای بعدی جای دارند.(به نقل از پایگاه خبری خبر آنلاین)
فرق عاقل و عالم
عالم و عاقل فرق دارد. واژه «علم» در متون اسلامى، دو کاربرد دارد:
یکى باطن و حقیقت علم، و دیگرى، پوسته و ظاهر آن. اجازه بدهید یکی دو تا مثال بزنم . در دانشگاه مدرک لیسانس یا کارشناسی می دهند . مدرک فوق لیسانس یا کارشناسی ارشد میدهند . واقعا همه کسانی که فوق لیسانس کشاورزی دارند کارشناس ارشد مسائل کشاورزی هستند . به فوق لیسانس کشاورزی میگوییم بیا یک گلخانه بزنیم سرمایه اش هم هست . پول از من کار از شما . میگوید من که بلد نیستم . میگوییم مگر شما فوق لیسانس کشاورزی ندارید . شما کارشناس ارشد هستید . میگوید من مدرکش را دارم اما خودش را نه !!!! علم او یک ظاهر دارد که میشود مدرک یک باطن دارد که میشود حقیقت علم . دانشجو داریم که فوق لیسانس یعنی کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث است اما رو خوانی قرآن را مشکل دارد . مدرک دارد اما خودش را ندارد . بعضی ها هم علم زیادی ندارند اما عقلشان خیلی کار میکند .حضرت امام خمینی (ره) معتقد بودند که بعضی ها علم دارند اما عقلشان کم است و به همین دلیل دید سیاسی ناقصی دارند.
ایشان در جواب کسانی که شهید رجایی را مورد هجمه قرار می دادند و می گفتند رجایی علم ندارد، می فرمود: « هی نروید دنبال اینکه رجایی علم ندارد، این عقلش بیشتر از علمش است و بعضی از شما علمتان بیشتر از عقلتان است.»(به نقل از پایگاه خبری دیار آفتاب)
علم یک ظاهر دارد یک باطن دارد . ظاهر علم با عقل یکی نیست . کسی که روپوش سفید میپوشد دلیل ندارد که لزوما دکتر باشد . در داروخانه به کسی که نسخه میخواند و دارو میدهد میگویند آقای دکتر اما هر کسی نداند خودش میداند که او دکتر نیست . آنجایی که امام امیر مؤمنان فرموده است:
العَقلُ وَ العِلمُ مَقرونانِ فى قَرنٍ لا یَفتَرِقانِ و لایَتَبایَنانِ.
خرد و دانش، همراهاند؛ نه از یکدیگر جدا مىشوند و نه با یکدیگر ستیز مىکنند.منظور باطن علم است . حقیقت علم است .
بر این مبنا فرقى میان عالم و عاقل نیست. عاقل، عالم است و عالم، عاقل.
خداوند نیز فرموده است: وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ (سوره مبارکه عنکبوت آیه ۴۳)و این مَثَلها را براى مردم مىزنیم؛ و [لى] جز دانشوران، آنها را در نمییابند».
امّا درظاهر علم با عقل یکی نیست و تفاوت دارد، چرا که ممکن است کسى عالم باشد، ولى عاقل نباشد. اگر علمْ همراه عقل شد، براى عالِم و عالَم، سودمند است، و اگر از عقل جدا شد، نه تنها سودمند نیست، بلکه زیانبار و خطرناک است.
اگر کسی عمامه روی سرش گذاشت و چهره نورانی جذابی هم داشت و حتی رساله هم دارد عالم هست . ظاهر عالم را دارد اما لزوما عاقل نیست .
زمان حضرات عسکریین (سلام الله علیهما) و حضرت حجّت (سلام الله علیه) شخصی به نام شلمغانی داریم، محمّد بن علی بن ابی العزافر شَلمغانی. او کسی است که کتابی به نام «کتاب التّکلیف» دارد، یک کتاب رساله است. همهی شیعیان آن روز مقلّد او بودند. . او مدام به نوّاب خاص گفت یک استانداری هم برای ما بگیرید. استانداری نه اینکه کاری انجام دهد، مثلاً او هم نمایندهی خاصّ امام در فلان شهر شود. مدام گفتند: باشد میگوییم.
در آخر یک روز آمد گفت: آقا، من نمایندهی امام در اهواز باشم؟ اهواز آن روز اصلاً مهم نبود، آن روزگار قم و عراق مهم بود، ایران هنوز پایگاه نبود، یکی هم طبرستان و خراسان، عمده قم، بقیّه در کوفه بود. یعنی اهواز آن زمان ساوجبلاغ محسوب میشد. گفت: آقا، اهواز را به ما بدهید. حضرت نداد، او ناراحت شد. یعنی بله، فرد غیر معصوم ممکن است خطا هم بکند. شما وظیفه دارید به دستور عمل کنید، تا امروز شلمغانی. از امام زمان (سلام الله علیه) هم روایت است که کتاب التّکلیف جز دو فتوا همه مطابق دستور ما است، یعنی ببینید چه مجتهد مسیبی است، یک رساله نوشته غیر از دو مورد همه حکم امام زمان است. خرّیت فقه است، امّا تن او لغزید. گفت ساوجبلاغ را هم نمیدهید ما اداره کنیم؟ من باب الحجّه هستم، من راه امام زمان هستم، هر کس میخواهد امام زمان را ببیند، مریضیها، مشکلات خود را بیاورید من همه را حل میکنم، به آقا خیلی نزدیک هستم.
پیغام آمد که شیعیان رسالههای شملغانی را کنار بگذارند، نایب خاصّ حضرت حجّت. روایت داریم که بعضی از شیعیان آمدند به او گفتند: خانهی شیعی پیدا نمیشود الّا اینکه کتاب التّکلیف شلمغانی در آن وجود دارد. مرجع تقلید اعلی است، کنار بگذاریم؟ بله، آن روز دستور داشتی اطاعت کنی، چرا؟ چون داشت طبق دستور عمل میکرد. امروز هم دستور داری او را کنار بگذاری، چرا؟ چون طبق دستور عمل نمیکند، شما به اطاعت خود برسید. تا چند وقت پیش تخریب شلمغانی کفر اعتقادی بود، تخریب امام زمان بود، محاربه با امام زمان بود، امروز تبلیغ او، به دستور عمل کن.
شلمغانی تبلیغات خود را بیشتر کرد، از طرف حضرت حجّت، ناحیهی مقدّسه، لعن شلمغانی رسید. گفتند این لعن را نگذارید، بد است، این مرجع تقلید همه بوده، در همهی خانهها رسالهی او وجود دارد، بگذارید لعن او را نگوییم، رسانهای نکنید بد است. نامهی لعن رسید، نامهی لعن را خواندند. در بعضی نقلها داریم که بعداً دستور قتل او آمد.
شلمغانی، از کسانی است که خداوند کیفر او را تعجیل کند و مهلتی به او عطا نفرماید. او از اسلام منحرف شده و خود را از آن جدا ساخته است .
به او (یعنی، شلمغانی) لعن میفرستیم، و لعنت دائم خداوند بر او باد، در آشکار و نهان، در هر زمان و مکان. و (لعنت خداوندی) بر موافقان و پیروان او باد، و نیز بر آنان که با شنیدن این اعلام پیوند خود را با او ادامه دهند (طبرسی،الاحتجاج، ج ۲، ص۴۷۵ – ۴۷۴؛طوسی، الغیبه، ص ۴۱۰)
شما واقعه کربلا را ببینید تاثیر عالمی که عاقل نیست .
ابن زیاد به مسجد کوفه رفت و اعلان عمومی کرد که همه باید به مسجد بیایند و نماز عشایشان را به امامت من بخوانند!
تاریخ مینویسد:
مسجد کوفه مملو از جمعیتی شد که پشت سر ابن زیاد به نماز عشا ایستاده بودند.
چرا چنین شد؟
ما میبینیم در حادثه کربلا علما و خواصِ طرفدارِ حق مقصرند و بعضیشان در نهایت بدی عمل کردند. مثل چه کسی؟ مثل شریح قاضی.
شریح قاضی که جزو بنیامیّه نبود! کسی بود که میفهمید حق با کیست. میفهمید که اوضاع از چه قرار است. وقتی هانی بن عروه را با سر و روی مجروح به زندان افکندند، سربازان و افراد قبیلهی او اطراف قصر عبیداللَّه زیاد را به کنترل خود درآوردند.
ابن زیاد ترسید.
آنها میگفتند: شما هانی را کشتهاید.
ابن زیاد به شریح قاضی گفت :
برو ببین اگر هانی زنده است، به مردمش خبر بده.
شریح دید هانی بن عروه زنده، اما مجروح است.
تا چشم هانی به شریح افتاد، فریاد برآورد : ای مسلمانان!
این چه وضعی است؟!
پس قوم من چه شدند؟! چرا سراغ من نیامدند؟! چرا نمیآیند مرا از اینجا نجات دهند؟! مگر مردهاند؟!
شریح قاضی گفت : میخواستم حرفهای هانی را به کسانی که دورِ دارالاماره را گرفته بودند، منعکس کنم.
اما افسوس که جاسوس عبیداللَّه آنجا حضور داشت و جرأت نکردم!
جرأت نکردم یعنی چه؟
یعنی همین که ما میگوییم ترجیح دنیا بر دین!
شاید اگر شریح همین یک کار را انجام میداد، تاریخ عوض میشد.
اگر شریح به مردم میگفت که هانی زنده است، اما مجروح در زندان افتاده و عبیداللَّه قصد دارد او را بکشد، با توجّه به اینکه عبیداللَّه هنوز قدرت نگرفته بود، آنها میریختند و هانی را نجات میدادند.
با نجات هانی هم قدرت پیدا میکردند، روحیه مییافتند، دارالاماره را محاصره میکردند، عبیداللَّه را میگرفتند؛ یا میکشتند و یا میفرستادند میرفت.
آن گاه کوفه از آنِ امام حسین(علیهالسّلام) میشد و دیگر واقعهی کربلا اتّفاق نمیافتاد! اما این حقیقت را نگفت و شد آنچه نباید بشود . (رهبر معظم انقلاب در دیدار فرماندهان لشگر ۲۷ محمد رسول الله(ص) در ۲۰ خرداد سال ۷۵)
این اثر علم بدون عقل است
ویژگیهای عالِمِ عاقل
ممکن است کسی بگوید با این توضیحاتی که شما دادید انسان میترسد سراغ علماء برود . از طرفی امام زمان در عصر غیبت ما را به علماء ارجاع داده اند از طرفی ممکن است چنین خطراتی هم باشد . باید بگوییم بله درست است . اگر ما را به علما ارجاع داده اند به علما خوب ارجاع داده اند . عالم بد واقعا خطرناک و مضر است .
امام عسکرى علیهالسلام در باره خطر علماء بد میفرماند :
وهُم أضَرُّ عَلى ضُعَفاءِ شیعَتِنا مِن جَیشِ یَزیدَ عَلى الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیهما السلام و أصحابهِ ، زیان آنها براى شیعیان ناتوان (و آسیبپذیر) ما بیشتر از زیان سپاه یزید براى حسین بن على علیهماالسلام و یاران اوست
فإنَّهُم یَسلُبونَهُمُ الأرواحَ والأموالَ ، وهؤلاءِ عُلَماءُ السُّوءِ … یُدخِلونَ الشَّکَّ والشُّبهَهَ عَلى ضُعَفاءِ شیعَتِنا فیُضِلّونَهُم ؛؛ زیرا آنها جان و مال ایشان را گرفتند و این علماى بدکردار … در دل شیعیان ناتوان ما شکّ و شبهه مىاندازند و گمراهشان مىکنند (الإحتجاج : ۲ / ۵۱۲ / ۳۳۷)
دفاع از مظلوم
برای شناسایی عالم خوب چند شاخصه به من و شما معرفی کرده اند که شما بسیاری از آنها را شنیده اید. مثلا در روایت داریم عالمی که مراقب نفس و هوای نفس باشد. اهل ثروت اندوزی نباشد. نگهبان دین باشد. اما یک ویژگی هست که من این جلسه میخواهم توجه بیشتری به این ویژگی داشته باشم و آن مبارزه با ظالم و دفاع از مظلوم است. امام علی علیه السلام در علت پذیرش حکومت و خلافت این چنین می فرماید:
لَولا… ما اَخَذَ اللّهُ عَلَى الْعُلَماءِ اَلاّ یُقارّوا عَلى کِظَّهِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظْلومٍ لاََلْقَیْتُ حَبْلَها عَلى غارِبـِها؛ اگر خداوند از علما پیمان نگرفته بود که با پرخورى ظالم و گرسنگى مظلوم آرام نگیرند، زمام خلافت را به حال خود رها میکردم(نهج البلاغه، از خطبه ۳٫)
عالمی که فقط سرش در کتاب و درس و بحث و منبر و محراب است و اهمیتی به اتفاقات اطراف خود نمیدهد . عکس العملی درباره ظالمین و مظلومین ندارد عالم مورد تایی اهلبیت علیهم السلام نیست .
در «کلمه طیبه» از مرحوم شیخ جعفر شوشتری نقل شده که حاکم بروجرد روزی به دیدن سید مهدی بحرالعلوم رفت. حاکم نسبت به سید مهدی مهربانی و علاقه نشان داد و آنگاه سید به پدرش گفت: باید مرا از این شهر بیرون فرستی و زیرا می ترسم هلاک شوم. پدر فرمود چرا؟ گفت: به جهت اینکه از موقعی که حاکم به من علاقه نشان داده آن بغضی که باید نسبت به حاکم ظالم داشته باشم ندارم. دیگر در اینجا نباید ماند و هجرت کرد . حقیقت این است که اگر عالم ظلم ستیز نباشد خواسته یا ناخواسته یاور ظالم میشود چون مردم به عالم نگاه میکنند. بعضی از مردم عالمی را که کاری به سیاست ندارد بهتر میدانند که این فکر خیلی ابلهانه است. یعنی اهلبیت علیهم السلام کاری به سیاست و ظلم ظالم نداشتند. اینکه ما در تاریخ میبینیم و میخوانیم اهلبیت علیهم السلام به شهادت رسیده اند یعنی اینکه وجود مقدس حضرات اهلبیت علیهم السلام مزاحم ظالم بودند آن هم در حدی که نمیتوانند وجودشان را تحمل کنند. همه ما میدانیم دوران امام صادق علیه السلام مصادف با یک جهاد علمی بزرگ از ناحیه امام صادق علیه السلام بود اما این به آن معنا نیست که امام حاکم ظالم زمان خود را رها کرده باشند و بی تفاوت به ظلم ظالم باشند . منصور دوانیقی یک جمله عجیبی در مورد امام صادق علیه السلام دارند . منصور میگوید :
«جعفر بن محمد مثل استخوان در گلوی خلفاء است که نه می توانند آن را فرو برند و به قتل رسانند و نه می توانند نسبت به او بی تفاوت باشند؛ هذا الشجی المعترض فی مخلوق الخلفاء، الذی لا یجوز فیه، و لا یحل قتله»؟
وقتی علماء امت ظلم ستیز شدند مردم جامعه هم ظلم ستیز میشوند و عصر ظهور حضرت مهدی علیه السلام محقق میشود . این حکم عقل است و عالم بدون عقل پا در این مسیر نمیگذارد . اگر مردم کوفه پا در مسیر قتل سیدالشهداء گذاشتند به این خاطر بود که برخی علماء امت وظیفه خودشان را انطور که باید و شاید انجام نداد و همین باعث شد عزیز دل فاطمه زهرا سلام الله علیها به قتلگاه برود و با لب تشنه سر از بدن مظهرشان جدا بشود.
.







