Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
جلسه 03 : شهادت حضرت حمزه : یکپارچه متن تولیدی شهادت حضرت حمزه

حضرت حمزه‌ ؛ فضایل و رمز موفقیت

HazrateHamzeh_01

حضرت حمزه‌ ؛ فضایل و رمز موفقیت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

حامی رسول الله صلوات الله علیه

روزی که پیامبر صلوات الله علیه خویشان نزدیک خود را برای دعوت به اسلام گردآورد (یوم الإنذار)، حمزه نیز حضور داشت. حمزه حتی در زمانی که هنوز مسلمان نشده بود، همچون ابوطالب، از پیامبر اکرم صلوات الله علیه در مقابل آزار مشرکان حمایت می‌کرد. طبق برخی از نقل‌های تاریخی، حمزه توهین‌های ابولهب و سایر مشرکان به پیامبر صلوات الله علیه را تلافی می‌کرد.

روزی ابوجهل نزدیک کوه صَفا به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم برخورد و سخنانی ناشایست به وی گفت. پیامبر صلوات الله علیه بدو پاسخی نداد. کنیزی در آنجا بود و این ماجرا را دید. دیری نگذشت که حمزه از شکار به مکه بازگشت. عادت حمزه چنان بود که چون از شکار برمی‌گشت، کعبه را طواف می‌کرد، سپس به انجمن‌های قریش می‌رفت و با آنان سخن می‌گفت. قریش حمزه را به سبب جوانمردی‎هایش دوست می‌داشتند. این بار که حمزه به عادت خود به دیدن آشنایان مشغول بود، آن کنیز نزد او رفت و گفت: نبودی تا ببینی ابوجهل به برادرزاده‎ات چه گفت. حمزه به سروقت ابوجهل رفت، او را دید که در مسجدالحرام در میان مردم نشسته است. کمان خود را بر سر وی کوفت، چنان‌که سر ابوجهل زخمی بزرگ برداشت. سپس گفت: «‌تو محمد را دشنام می‌دهی؟ مگر نمی‌دانی من به دین او درآمده‌ام. هر چه او بگوید من هم می‌گویم.» بنی مخزوم خواستند به یاری ابوجهل برخیزند، لکن وی گفت: حمزه را بگذارید، چه من برادرزاده او را دشنام‌های ناخوشایند داده‌ام. این پیشامد سبب شد که حمزه در شمار مسلمانان درآید. از آن پس، قریش چون دیدند محمد پشتیبانی قوی مانند حمزه دارد و او را از آسیب آنان نگاه خواهد داشت، کمتر متعرض وی شدند.

گفته شده است که حضرت فاطمه سلام الله علیها به زیارت قبر حمزه می‌رفت و آن را با سنگ‌چین مشخص کرده بود همچنین به گزارش طبرسی، حضرت زهرا سلام الله علیها با خاک قبر حمزه عبدالمطلب تسبیحی ساخته و با آن ذکر می‌گفت.

امام علی علیه‌السلام و سایر ائمه علیهم‌السلام در احتجاج با مخالفان، به خویشاوندی خود با حمزه و جعفر مباهات کرده‌اند.

 حمزه محبوب‌ترین افراد و نام‌ها در نزد رسول خدا صلوات الله علیه

صدوق رحمه الله از امام صادق علیه‌السلام و آن بزرگوار از جدش رسول خدا نقل می‌کند که فرمود: «اَحَبّ اِخوانی اِلَیَّ علّی بن أبیطالب و أحَبّ أعْمامی‌‌ اِلیَّ حَمْزَه»؛ محبوب‌ترین برادرانم علی بن ابی طالب و محبوب‌ترینِ عموهایم حمزه است.

کلینی رحمه الله از امام صادق علیه‌السلام نقل کرده است که: «جاءَ رَجلٌ اِلَی النبی صلوات الله علیه فقال یا رَسُول اللّه وُلِدَ لی غلامٌ فماذا اُسَمّیه؟ قال: سَمِّهِ بأحَبِّ الأسماء اِلیّ؛ حَمْزه»؛‌ شخصی محضر رسول خدا صلوات الله علیه آمد و عرض کرد: ای فرستاده خدا، فرزند ذکوری برایم متولد شده است، چه نامی ‌‌بر وی نهم؟ فرمود: او را «حمزه» نام بگذار که محبوب‌ترین نام‌ها در نزد من است.

 حمزه یکی از چهار راکب در قیامت

مرحوم صدوق رحمه الله در ضمن حدیثی از رسول خدا صلوات الله علیه چنین نقل می‌کند: «و ما فی القیامه راکبٌ غَیرنا وَ نَحنُ أربعهٌ فَقام اِلَیه العَبّاس بن عبدالمطلب، فَقال: مَنْ هُم یا رسول اللّه؟ فقال: امّا أَنا فَعَلی البراق… و عَمّی حمزه بن عبدالمطلب اسداللّه و اسد رسوله سیدالشهدا عَلی ناقتی الغضباء… و أخی علیّ، عَلی ناقه من نوق الجنّه»؛ در قیامت همه پیاده هستند به‌جز ما چهار تن. عباس بن عبدالمطلب عرض کرد: ای رسول خدا، آن چهار تن کدام‌اند؟ فرمود: اما من سوار بر براق خواهم بود… و عمویم حمزه بن عبدالمطلب اسدالله و اسد رسول و سید شهدا بر شتر غضبای من سوار خواهد شد و برادرم علی بر شتری از شتران بهشتی.

حضرت حمزه شفیع در روز قیامت

وی را اسداللّه و اسد رسول اللّه لقب داده‌اند. این لقب، پس از شهادت حمزه،‌ توسط جبرئیل به پیامبر گفته شد. یکی دیگر از القاب مهم حمزه سیدالشهدا است. مرتضی مطهری لقب سیدالشهدا را برای حمزه، مقید و برای امام حسین علیه‌السلام، مطلق می‌شمارد و بر این نکته تاریخی تأکید می‌ورزد که این لقب قبل از عاشورا مخصوص حمزه بود ولی بعد از عاشورا لقب امام حسین علیه‌السلام شد و حمزه، سیدالشهدای زمان خودش است ولی امام حسین علیه‌السلام سیدالشهدای همه زمان‌هاست همان‌طور که مریم، سرور بانوان دوران خودش است ولی فاطمه سلام الله علیها، سرور زنان همه دوران‌ها. ملاصالح مازندرانی همین نظر را قبل از مرتضی مطهری مطرح کرده است.

در حدیث مفصلی که امیر مؤمنان علیه‌السلام از رسول خدا صلوات الله علیه نقل نموده، آن حضرت، درباره حضرت حمزه می‌‌فرماید: «اما انّ حمزه عمی یُنَحّی جهنّم مِن مُحِبِّیه»؛ همانا در قیامت عمویم حمزه جهنم را از دوستدارانش دور خواهد کرد.

 حمزه اسداللّه است

در بصائرالدرجات در حدیثی از امام باقر علیه‌السلام از رسول خدا صلوات الله علیه نقل کرده که آن حضرت درباره تعداد انبیا و تعداد اولوالعزم از آنان و این‌که هر پیامبری دارای وصی بوده، سخن گفته و آنگاه به خصوصیات خود و خاندانش اشاره می‌کند و در ضمن آن می‌‌فرماید: «وَعَلی قائمه العرش مکتوبٌ: حمزه اسدالله و اسد رسوله و سید الشهداء».

 حضرت حمزه افضل شهدا است

شیخ مفید از ابوایوب انصاری نقل می‌کند که رسول خدا صلوات الله علیه خطاب به حضرت فاطمه سلام الله علیها چنین فرمود: «شهیدنا أفضل الشهداء و هو عمّک وَ مِنّا مَنْ جَعَل اللّه لَهُ جِناحَین یطیرُ بِهِما مَعَ الملائکه وَ هُوَ ابنُ عَمِّکَ»؛ شهید ما افضل شهدا است و آن عموی تو و از خاندان ما است؛ کسی که خداوند بر وی دو بال عنایت فرموده که در میان فرشتگان پرواز می‌کند و آن پسرعموی تو است.

رمز موفقیت حمزه سیدالشهدا علیه‌السّلام

حضرت حمزه انجام دهنده نیکی‌ها و بجاآورنده صله‌رحم

ابن حجر عسقلانی نقل می‌کند که: رسول خدا چون در کنار جسد مُثله شده عمویش حمزه نشست، خطاب به وی چنین فرمود: «رَحِمکَ اللّه أی عمّ، لَقَدْ کُنتَ وَصُولاً لِلرَّحِمِ فَعُولاً لِلْخیرات»؛ ای عمو! خدای رحمت کند تو را که در صله‌رحم و انجام دادن کارهای نیک فعال و کوشا بودی.

۱- فعال برای خیرات

ویژگی اول حضرت حمزه علیه‌السلام فعال بودن برای کار خیر است.

مردم در قبال کار خیر چند نوع واکنش نشان می‌دهند.

دسته اول اهل خیر نیستند و سر و کاری با کار خیر ندارند. از کار خیر هم خوششان نمی‌آید.

دسته دوم اهل خیر که نیستند بلکه از کار خیر دیگران هم جلوگیری می‌کنند.

دسته سوم اهل خیر هستند و هر چه بتوانند کار خیر انجام می‌دهند. این‌ها از خدای متعال توفیق کار خیر می‌خواهند.

امام زین‌العابدین علیه‌السلام در دعایی که به ابوحمزه ثمالی آموختند و خواندن آن در سحرهای ماه مبارک رمضان بسیار سفارش شده است از خداوند درخواست خیر می‌فرماید:

«وَ اَلْهِمْنی الْخَیْرَ وَالْعَمَلَ بِهِ»؛ خیر را به من الهام کن و توفیق عمل به خیر را به من بده.

این افراد دستور خدا را شنیدند و انجام دادند و به ثمرات آن رسیدند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَافْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»؛

ای اهل ایمان، در برابر خدا رکوع و سجود آرید و (با توجه و بی‌ریا و خالص) پروردگار خود را پرستید و کار نیکو کنید، باشد که رستگار شوید.

دسته چهارم دعوت‌کنندگان به خیر هستند.

«و لتکن منکم اُمّهٌ یدعون الى الخیر و یأمرون بالمعروف و یهنون عن المنکر و اولئک هُمُ المفلحون»؛

باید گروهى از شما به خیر و صلاح دعوت کنند و به کار پسندیده امر و از کار ناپسند نهى کنند.

این‌ها هم دارای جایگاه بالایی هستند البته به شرطی که خودشان به کار خیر عمل کنند. بعضی‌ها مثل نردبان هستند مردم را بالا می‌برند اما خودشان بالا نمی‌روند.

اما یک دسته هستند که فعال به کار خیر هستند و این فعالیت را در سرعت به کار خیر انجام می‌دهند.

در کار خیر مسابقه می‌گذارند و از همدیگر جلو می‌زنند.

یک روایت از امام صادق علیه‌السلام بخوانم که در کتاب کافی شریف آمده است. واقعاً بنده اکثر اوقات این روایت را در یک ‌جاهایی استفاده می‌کنم، به این دقّت نمی‌خوانم و وقتی می‌خواهم ترجمه کنم، یک کلماتی اضافه و کم می‌کنم که یک‌وقت ظرفیت‌های مخاطبین به هم نریزد ولی اجازه بدهید که در اینجا این روایت را کامل بخوانم. بنده بار دیگر رفتم سند این روایت را دیدم که ببینم سند روایت چگونه است که اگر بخواهم این روایت را محکم بخوانم، می‌شود یا نه؟ دیدم که می‌شود محکم خواند.

راوی می‌گوید: کسی به نام «عِیسَى بْن عَبْدِاللَّه» آمد پیش امام صادق علیه‌السلام نشست. حضرت احترام کرد و او را پیش خود بُرد و نشست. بعد فرمود: «یَا عِیسَى بْنَ عَبْدِ اللَّهِ، لَیْسَ مِنَّا وَ لَا کَرَامَهَ مَنْ کَانَ فِی مِصْرٍ فِیهِ مِائَهُ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ وَ کَانَ فِی ذَلِکَ الْمِصْرِ أَحَدٌ أَوْرَعَ مِنْهُ»[۱]؛ کرامتی ندارد و از ما نیست، کسی که در یک شهری زندگی کند که صد هزار نفر-یا بیشتر- در آن شهر باشند و یک نفر باتقواتر از او باشد. او دیگر به دردِ ما نمی‌خورَد!

خُب بقیه کسانی که آد‌م‌های خوبی هستند، چه؟ گفتیم که مسابقه است! مثل این‌که شما قصه مسابقه را متوجه نمی‌شوی! چرا او توانست باورع‌تر از تو باشد؟

امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید: «التَّقِیُّ سَابِقٌ إِلَى کُلِّ خَیْر»[۲]؛ متقی کسی است که به سوی هر خیری سبقت می‌گیرد. پیامبر اکرم صلوات الله علیه فرمود: «یَا عَلِیُّ شِیعَتُکَ الَّذِینَ یَتَنَافَسُونَ فِی الدَّرَجَات‏»[۳]؛ شیعیان تو کسانی هستند که دنبال بالا بردن درجات خودشان در بهشت هستند، به کم قانع نیستند؛ «تَنَافَسُوا فِی الدَّرَجَات». یک باب مفصلی در روایات دارد که-اهل‌بیت علیه‌السلام فرموده‌اند- شما مطمئن باشید ما در نهایت دست شما شیعیان را می‌گیریم، بروید به فکر درجات خودتان باشید؛ «مَعَاشِرَ شِیعَتِنَا، أَمَّا الْجَنَّهُ فَلَنْ تَفُوتَکُمْ سَرِیعاً کَانَ أَوْ بَطِیئاً، وَ لَکِنْ تَنَافَسُوا فِی الدَّرَجَات.»[۴]

اگر خوب بودن را بدون مسابقه به بچه‌ها یاد بدهید، این نتیجه یک نگاه حداقلی به انسان است. شبیه خوب بودن اخلاق حیوانات است. اخلاق حیوانات هم خوب است دیگر! آمد خدمت امام صادق علیه‌السلام و عرض کرد: آقا جان مروت یعنی چه؟ حضرت فرمود: شما بین خودتان درباره مروت چه می‌گویید؟ گفت: مروت یعنی هر وقت به تو نعمتی رسید، شکر کنی و اگر نعمت نرسید، صبر کنی-ببینید، واقعش هم این حرف خوبی است و شکر و صبر، هر دو فضیلت بالایی هستند ولی حالا جواب امام صادق علیه‌السلام را ببینید- حضرت فرمود: خُب سگ‌های مدینه هم همین‌طوری هستند! این فضیلت بود که برشمردی؟!

آن شخص-که آدم بامعرفتی بود-عرض کرد: بنده هم برای همین خدمت شما آمدم. ببینید چه آدم‌های بامعرفتی پیدا می‌شوند که به اطلاعات و آگاهی‌های کم قناعت نمی‌کنند و منم نمی‌زنند و نمی‌گویند «من همه‌چیز می‌دانم!» او گفت: من می‌دانستم که شما یک چیز بالاتر خواهید فرمود. حضرت در پاسخ فرمود: ما اهل‌بیت می‌گوییم که مروت این است: اگر نعمت ندادند، شکر کنی و اگر نعمت دادند، ایثار کنی.

چرا توصیه به سرعت و سبقت در کار خیر می‌شود؟ چند دلیل بیان می‌کنند.

۱- هر کس قصد دارد کار خیری کند عجله نماید، در صورت تأخیر، شیطان در آن نظری دارد: امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: هر وقت یکی از شما بخواهد کار خیری انجام بدهد یا به کسی نفعی برساند، دو شیطان در سمت راست و چپ او قرار می‌گیرند تا او را منصرف بکنند پس بشتابید تا منصرف نشدید.

۲- گاهی برای انسان فرصتی به دست می‌آید کار خیری انجام بدهد که اگر تأخیر بیندازد ممکن است آن موقعیت از دست برود. امام صادق علیه‌السلام: پدرم فرمودند کار خیری خواستید انجام بدهید شتاب کنید زیرا شما از آنچه پیش خواهد آمد خبری ندارید.

۳- بعضی مواقع لطف خداوند در زمان مشخصی بر آن کار خیر سایه افکنده است که با گذشت زمان عنایت و لطف خدا برداشته خواهد شد. امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: چون قصد انجام کار خیری کردید آن را به تأخیر نینداز زیرا چه بسیار باشد خداوند از بنده‌ای در کار خیر مطلع می‌شود و می‌فرماید به عزت و جلالم سوگند تو را بعد این کار خیر عذاب نکنم.[۵]

حالا یکی از آن کارهای خیری که خیلی به آن توصیه شده است صله‌رحم است و اتفاقاً در روایت یکی از ویژگی‌های بارز حضرت حمزه را اهل صله‌رحم بودن معرفی می‌کنند.

۲- صله‌رحم

صله‌رحم از آن دسته از اعمالی است که آثار و برکات دنیایی و معنوی و آخرتی زیادی دارد.

امام باقر علیه‌السلامر در یک حدیث ۵ مورد از آن‌ها را می‌فرماید:

صِلَهُ الْأَرْحَامِ ارتباط با خویشاوندان،تُزَکی الْأَعْمَالَ، موجب پاکی اعمال است، اعمال ما بدون نقص و عیب نیست و یکی از آثار صله‌رحم این است که نقایص و اشکالات اعمالمان برطرف می‌شود.

وَ تُنْمِی الْأَمْوَالَ، صله‌رحم باعث رشد اموال است.

فرمودند که: «به درستى که خانواده‏اى از اهل فسق و فجور هستند و به سبب صله‌رحم مال‌های ایشان بسیار و عدد ایشان زیاد مى‏گردد.»[۶]

وَ تَدْفَعُ الْبَلْوَی بلا را دفع می‌کند.

در روایت دیگرى آمده است: امام باقر یا امام صادق علیه‌السلام (تردید از راوى است) به شخصى به نام میسر فرمود: اى میسر! گمان می‌کنم {تو} به خویشان خود نیکى می‌کنی؟ عرض کرد: آرى، من در نوجوانى در بازار براى کسى کار می‌کردم و تنها دو درهم مزد می‌گرفتم. یک درهم را به عمه و درهم دیگر را به خاله‌ام می‌دادم. آنگاه امام فرمود: به خدا سوگند! دو بار مرگت نزدیک شد، ولى به دلیل این صله‌رحم به تأخیر افتاد.

وَ تُیسِّرُ الْحِسَابَ  حسابرسی را آسان می‌کند.

یکی از سیره‌های عملی عالم بزرگوار، آیت‌الله شیخ محمد کوهستانی این بود که هر ساله تا سیزده نوروز، چون مهمانان از نقاط مختلف به محضرشان می‌آمدند، منزل را ترک نمی‌کردند ولی پس از آن صله‌رحم و بازدید را از بالای محله آغاز می‌کردند و به تمامی منازل می‌رفتند و در هر خانه‌ای چند لحظه توقف و احوال‌پرسی می‌کردند.

یکی از شاگردان وی که ایشان را همراهی می‌کرد، می‌گوید: آیت‌الله کوهستانی & بعد از تعطیلات نوروز به من گفتند: بیا با هم برای صله ارحام به منازل محل برویم، دستمالی هم بردار تا تخم‌مرغ‌های آب پز و رنگ‌شده سفره عید را داخل آن قرار داده و برای دیگر طلبه‌ها ببریم.

به اتفاق آقا حرکت کردیم، درب هر خانه‌ای که وارد می‌شدیم مدتی می‌نشستیم. اگر در بعضی منازل اهل آن خانه نبودند، آقا با عصا به کوبه درب می‌زد و می‌گفت: «ای کوبه! فردای قیامت شهادت بده که محمد آمد برای صله ارحام!»[۷]

وَ تُنْسِئُ فِی الْأَجَلِ سبب طول عمر می‌شود.

شخصى به نام یعقوب خدمت امام موسى بن جعفر علیه‌السلام رسید. چون نگاه امام به او افتاد، فرمود: اى یعقوب! دیروز که به اینجا (مکه) وارد شدى، میان تو و برادرت نزاعى درگرفت و کار به جایى رسید که همدیگر را دشنام دادید.

{بدان که } این روش ما و دین پدران ما نیست. ما کسى را به این کارها امر نمی‌کنیم. از خشم خداى یگانه بپرهیز. به‌زودی مرگ میان تو و برادرت جدایى خواهد افکند و این به سبب آن است که شما قطع رحم کردید.

یعقوب پرسید: فدایت شوم، مرگ من کى فرا خواهد رسید؟ حضرت فرمود:

همانا اجل تو نیز نزدیک بود، ولى چون تو با عمه‌ات صله‌رحم کردى، بیست سال به عمرت افزوده شد. گویند که برادر یعقوب در همان سفر وفات یافت و به وطنش نرسید.

بعضی‌ها مشغله زیاد و گاهی دور بودن مسافت را بهانه قرار می‌دهند.

پیامبر اکرم صلوات الله علیه فرمودند که: وصیت مى‏کنم حاضرین امت خود و غایبین ایشان را و کسانى که در پشت پدران و رحم مادران هستند تا روز قیامت، که صله‌رحم به‌جا بیاورند اگرچه دورى میان ایشان یک سال راه باشد. به درستى که این، جزء دین است.[۸]

هر اندازه که صله‌رحم پربرکت است به همان اندازه قطع رحم پر خسارت و زیان‌بار است.

یکی از کتاب‌های معروف مرحوم نراقی، «معراج السعاده» است. در این کتاب درباره قطع رحم و اقسام آن چنین گوید:

«و قطع رحمى که حرام است، این است که: به گفتار، یا کردار اذیت به خویشاوندت برسانى؛ و با او رفتار ناشایست کنى، یا سخن ناخوش نسبت به او بگویى که دل او شکسته گردد. یا او را احتیاجى و ضرورتى باشد به سکنایى یا لباسى یا خوراکى یا نحو آن و تو قدرت بر رفع احتیاج او داشته باشى و زیادتر از قدر ضرورت خود متمکن باشى و از او مضایقه کنى.

یا ظالمى نسبت به او ظلمى کند و تو بتوانى آن را دفع کنى و کوتاهى نمایى یا از راه کینه و حسد از او کناره کنى و دورى جویى و بدون عذر در وقت مرض عیادت او نکنى و چون از سفر آید به دیدن او نروى و چون او را مصیبتى روى دهد به تعزیه او حاضر نشوى و امثال این‏ها؛ و جمیع این‏ها قطع رحم است.»[۹]

ممکن است کسی سؤال کند آیا برای انجام صله‌رحم حتماً باید دید و بازدید انجام گیرد؟

صله‌رحم منحصر در رفت و آمد و دید و بازدید حضوری نیست؛ با احوال‌پرسی و پیغام فرستادن از طریق تلفن و مانند آن هم محقق می‌شود.

رسولُ اللّه صلوات الله علیه می‌فرمایند: صِلُوا أرحامَکُم ولو بِالسَّلامِ. صله‌رحم کنید گرچه با یک سلام.

گاهی سؤال می‌کنند اگر اهل دیانت نباشند بلکه اهل گناه هستند چه؟ در جواب می‌گوییم:

این ادب معاشرت، اختصاص به بستگان پاک و باتقوا و ندارد؛ یک وظیفه اخلاقی است که نسبت‏ به اهل ‏گناه بلکه کفار هم ثابت است. چه‌بسا به برکت رفت و آمدهای بستگان صالح، فاجران هم راه‏ صلاح پیش گیرند و تأثیر بپذیرند. حتی اگر این ارتباط تأثیری در رفتار ارحام بدکار نگذارد باز موظف به حفظ رابطه با آن‌ها هستیم.

نقل شده است که یکی از شیعیان از امام صادق علیه‌السلام می‏پرسد: برخی خویشاوندانم ‏خط و تفکر دیگری دارند، غیر از فکر و مرامی که من دارم. آیا آنان برمن حقی دارند؟ حضرت فرمود: آری، حق قرابت و خویشاوندی را چیزی قطع نمی‏کند. اگر با تو همفکر و هم‌عقیده باشند که دو حق بر تو دارند: یکی حق خویشاوندی، دوم حق اسلام و مسلمانی.

حتی اگر بستگان، مایه آزار انسان را هم فراهم کنند، باز حق‏ گسستن پیوند را نداریم. در حدیث آمده است:

مردی خدمت رسول خدا صلوات الله علیه آمد و عرض کرد: یا رسول الله! من‏ خویشاوندانی دارم که من با آنان پیوند می‏کنم و رابطه دارم اما آنان‏ آزارم می‏دهند. تصمیم گرفته‌ام آنان را ترک کنم. حضرت رسول فرمود: آنگاه خدا هم تو را ترک می‌کند! … گفت: پس چه کنم؟ رسول خدا فرمود: به کسی که محرومت کرده، عطا کن، با کسی که از تو بریده، رابطه برقرار ساز، کسی که بر تو ستم کرده، از او درگذر. هرگاه چنین‏ کردی، خداوند پشتیبان تو خواهد بود.

از حضرت علی علیه‌السلام نقل شده که فرمود: با خویشاوندانتان پیوند و رفت و آمد داشته باشید، هرچند آنان با شما قطع‏ رابطه ‏کرده‏ باشند.

حتی اگر ارتباط ما با بعضی از خویشان و رفت و آمد به منزلشان باعث ناراحتی آن‌ها شود و یا باعث اهانت به ما شود باز وظیفه صله‌رحم از بین نمی‌رود و در این صورت باید به روش‌های دیگر که باعث چنین مشکلی نمی‌شود ارتباط حفظ شود؛ مثلاً بدون رفتن به منزل آن‌ها تلفنی حال آن‌ها را سالیانه جویا شویم و یا حتی غیرمستقیم به آن‌ها توجه داشته باشیم و از دیگران احوال آنان را بپرسیم یا غیرمستقیم به آنان کمک کنیم چه کمک‌های مالی و چه حمایت زبانی از آنان در مقابل دیگران. به هر حال نباید با ارحام چون غریبه‌ها رفتار کرد و با وجود تمام بی‌محبتی‌ها به هر نحو ممکن در مواقع مختلف ارتباط خود با آنان را نشان دهیم.

ذکر مصیبت

بریم در خانه عمو جان پیامبر عظیم‌الشأن اسلام؛ او که واقعاً پشت و پناه پیغمبر خدا بود. آن‌قدر پشت و پناه بود که حتی بعد از شهادت و بعد از رحلت پیامبر اسلام مادر ما زهرا هر وقت دلش می‌گرفت می‌رفت سر قبر عمو جانش حمزه سیدالشهدا. اونایی که مدینه مشرف شدند (با نابودی این وهابیت و آل سعود ان شاء الله مشرف بشیم) می‌دانند فاصله زیاده. همون مسیری که مادر ما زهرا می‌آمد احد، کنار قبر حضرت حمزه می‌نشست و گریه می‌کرد، نفس آدم می‌گیرد توی اون گرما. چه جوری این فاصله رو مادر ما می‌اومد؟ می‌اومد کنار قبر حضرت حمزه می‌نشست، گریه می‌کرد در فراق باباش پیغمبر. حضرت حمزه بسیار پشت و پناه پیغمبر بود، جلوی ابولهب ایستاد، جلوی ابوجهل ایستاد، توی دهن اونا زد و با اسلام آوردن حضرت حمزه جمع کثیری به پیغمبر خدا گرویدند و مسلمان شدند و این باعث شد کینه و عداوت حضرت حمزه سیدالشهدا توی دل ابوسفیان و زن ملعونه‌ش قرار بگیره.

یه غلام داره هند جگرخوار لعنت الله علیها به نام وحشی؛ دستور داد برو در معرکه جنگ حمزه رو بکش، جگرش رو برای من سوغات بیار، اینه که شد سیدالشهدا…من تیکه‌هاش رو عرض می‌کنم شما گریزهاش رو خودتون بزنید. این ملعون آمد یه نیزه زد به پهلوی حمزه سیدالشهدا، از یک سو زد از یک سو خارج شد، حضرت حمزه افتاد روی زمین و به شهادت رسید. این ملعون آمد بالاسر حمزه سیدالشهدا ، زره را کند، نمی‌دونم ولی سینه حضرت حمزه را شکافت، جگر حضرت حمزه را بیرون آورد و برای هند جگرخوار به سوغات برد. هند آمد به دندان بگیره سنگ شد و نتونست این کارو انجام بده. این وحشی ظاهراً خودش هم بغض و عداوت نسبت به حضرت حمزه داشت، می‌دونید چرا؟

فقط سینه رو نشکافت…یا صاحب الزمان…گوش‌ها رو برید، بینی رو برید، دستارو جدا کرد، صورت و تن رو مثله کرد، بیشتر از این وارد نشم. وقتی پیامبر عظیم‌الشأن اسلام آمد، حمزه رو این‌جوری دید، خیلی گریه کرد. چشمای حمزه رو دید…گوشای حمزه رو دید…پیغمبر خدا داشت گریه می‌کرد دید صدای شیون و زاری میاد، فرمود: چه خبره؟

عرض کردند عمه جانتون صفیه با دخترتون زهرا شنیده حضرت حمزه رو به شهادت رسوندند داره میاد،… فوری پیغمبر عبا را برداشت، انداخت روی حمزه… قربون تو مستمع که زودتر میری…این بدن مثله شده رو خواهر ببینه؟ ابداً…عبا رو برداشت انداخت روی بدن حضرت حمزه… پاهای حمزه از عبا زد بیرون، پیغمبر فرمود برید از این شاخ و برگ درخت خرما بیارید روی پاها بندازیم-حتما به پاها هم جسارت شده بود دیگه-مبادا خواهر بدن برادر رو این‌جوری ببینه…

من از شما سؤال می‌کنم جوابش رو به گریه شما واگذار می‌کنم. زمانی که پیغمبر داشت عبا مینداخت شاخ و برگ می‌ذاشت روی پاهای حمزه خواهر بود و دید؟ نه. ندیده. اون زمانی که وحشی یه نیزه زد به پهلو، سینه رو شکافت جیگر رو درآورد، حمزه زنده بود و سینه رو شکافت؟ نه. به شهادت رسیده بود. خواهرش دید داره بدنو این‌جور می‌کنه؟ فقط تو عالم یه خواهر شهیده که لحظه جان دادن داداشش رو دیده…بگم براتون؟ لحظه به لحظه‌ش رو دیده…چون امام رضا فرمود: جد ما حسین رو ذبحش کردند، یعنی چی؟ یعنی از دنیا نرفته بود، زنده بود و سر از تنش جدا کردند. حالا این صحنه رو زینب داره می‌بینه. بذارید با شعر برم جلو، می‌ترسم با زبان مقتل نتونم حقش رو ادا کنم:

پس با زبان پر گله آن بضعه بتول
رو کرد در مدینه که یا ایهاالرسول

این کشته فتاده به هامون حسین توست

این کلمه مصرع بعد رو بیشتر توجه کنید گریه‌ت بیشتر میشه

این کشته فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون…

بذارید با مقبل کاشانی بگم

نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت

بلـند مرتبـه شـاهی ز صـدر زیـن افتـاد
اگـر غلـط نکنـم عرش بر زمین افتاد

هـوا ز بـاد مخالـف چو قیـرگـون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید

کاش به همین‌جا ختم می‌شد. تا روی زمین افتاد… «والشمر جالس …»

ای حسین…

 

پی نوشت ها:

[۱] کافی، ج ۲، ص ۷۸.
[۲] اعلام‌الدین، ص ۱۸۶.
[۳] تفسیر فرات کوفی، ص ۲۶۷.
[۴] تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۵۷.
[۵] روایات از: اصول کافی، ج ۴.
[۶] کنز العمال، ج ۳، ص ۳۶۴، ح ۶۹۵۷.
[۷] بر قله پارسایی.
[۸] کافى، ج ۲، ص ۱۵۱، ح ۵؛ بحارالأنوار، ج ۷۴، ص ۱۰۵ و ۱۱۴، ح ۶۸ و ۷۳.
[۹] معراج السعاده، ص ۵۳۰.>

 

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *