Free Delivery on orders over $200. Don’t miss discount.
جلسه 02 : تخریب قبور ائمه بقیع : یکپارچه متن تولیدی تخریب قبور ائمه بقیع

تبیین مسئله شعار و شعائر

Baghie_01

تبیین مسئله شعار و شعائر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

تبیین مسئله شعار و شعائر

وقتى که دو تیم در میدان فوتبال با یکدیگر مسابقه مى‏دهند، براى این‌که این تیم با آن تیم اشتباه نشود و احیاناً ممکن است از دو کشور باشند، مى‏بینید یک شعار مخصوصى دارند؛ یا لباس‌هایشان رنگ‌های مختلف دارند یا نام کشورشان را روى سینه و احیاناً پشت شانه‏شان مى‏نویسند. به این وسیله وابستگى خودشان را اعلام مى‏کنند که ما از این تیم هستیم نه از آن تیم؛ از این کشور هستیم نه از آن کشور.

به همین دلیل مى‏بینید هر ملتى یک سلسله شعارهاى ملى دارد. هر پرچمى براى هر ملتى شعار آن ملت است. افراد یک ملت وقتى که مى‏خواهند وابستگى و تبعیت و تابعیت خودشان را اعلام کنند که مثلاً ما ایرانى هستیم، وقتى که در یک کشور خارجى حرکت مى‏کنند، مثلاً پرچم سه رنگ ایران را روى ماشین خودشان نصب مى‏کنند که هرکس ببیند بداند این‌ها ایرانى هستند. این پرچم نصب کردن اعلام این است که من ایرانى هستم. همین‏طور مردمى که تابع کشورهاى دیگر هستند؛ آن‌ها هم با پرچم خودشان اعلام وابستگى مى‏کنند.

ما به این می‌گوییم شعار. یکى از دستورها و مقررات اسلامى که شامل همه مسلمانان است مسئله لزوم تعظیم شعائر اسلامى، یعنى بزرگ شمردن شعارهاى اسلامى است.

«ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ.»(حج/۳۲)

اسلام یک دین اجتماعى است. اسلام، هم دین است هم دنیا؛ هم آخرت است هم زندگى، هم مقررات معنوى و الهى و روحى دارد و هم مقررات اجتماعى. در جمیع شئون زندگى بشر مقررات دارد. ایدئولوژى اسلام همه چیز دارد؛ قانون اقتصادى دارد، قانون سیاست دارد، قانون اجتماعى دارد، قانون قضایى دارد، فرهنگ دارد، اخلاق دارد، خداشناسى دارد.

اسلام به حکم این‌که یک دین اجتماعى است به این مسئله قانع نیست که من و شما مسلمان باشیم براى خودمان. من خودم براى خودم که زندگى مى‏کنم شخصاً یک آدم مسلمان هستم؛ یعنى معتقَداتم معتقَدات اسلامى‏ است و به مقررات اسلامى عمل مى‏کنم. عبادات اسلامى را، نماز و روزه را در موقع خودش بجا مى‏آورم. قوانین به‌اصطلاح خانوادگى، ازدواج و طلاقم بر اساس موازین اسلام است. قوانین تجارى من بر اساس موازین اسلام است. قوانین اخلاقى من بر اساس موازین اسلام است. پس من مسلمانم. نه، اسلام گذشته از این مسائل، به حکم این‌که محتواى اجتماعى دارد و مى‏خواهد همیشه به صورت یک واحد اجتماعى زندگى کند، از این نوع دستورها هم دارد و از آن جمله یک سلسله شعارها دارد، شعارهایى که یک مسلمان باید با این شعارها زندگى کند؛ یعنى باید زندگى خودش را با این شعارها توأم کند و همیشه با این شعارها اعلام کند من مسلمانم، نه به زبان بگوید من مسلمانم.

شما اگر در یک کشور خارجى حرکت مى‏کنید و روى اتومبیل خودتان پرچم سه رنگ زده‏اید، به زبان نمى‏گویید من ایرانى هستم ولى با عملتان مى‏خواهید به همه اعلام کنید من ایرانی‌ام، من وابسته به ایرانم، من ابایى و ننگى ندارم از این‌که ایرانى باشم، افتخار هم مى‏کنم که ایرانى باشم. همان پرچم را که شما نصب مى‏کنید وابستگى خودتان را به ایران اعلام مى‏کنید.

ما علاوه بر همه مقررات و دستورهایى که داریم که باید تهذیب نفس کنیم، باید خداشناس باشیم، باید نماز بخوانیم، باید روزه بگیریم، باید حج کنیم، باید ربا نخوریم، باید شراب نخوریم، باید دروغ نگوییم و راست بگوییم، باید امین باشیم، دستورهاى لایتناهى که در اسلام هست، علاوه بر همه این دستورها ما باید وقتى که زندگى مى‏کنیم یک نوع برداشت‌های دیگرى هم در زندگى داشته باشیم که در آن برداشت‌ها عملاً داریم مى‏گوییم من مسلمانم. این برداشت‌ها در لباس ما باید ظاهر باشد، در قیافه ما باید ظاهر باشد، در مجالس ما باید ظاهر باشد، در شروع ما به کارها باید ظاهر باشد، در نام‌گذاری‌های ما براى بچه‏ هاى خود باید ظاهر باشد، در تابلوهایى که در خانه‏هاى خودمان نصب مى‏کنیم باید ظاهر باشد، در استیل ساختمان‌های ما و در شهر ما باید ظاهر باشد، در همه شئون زندگى ما باید ظاهر باشد؛ یعنى خانه ما باید بگوید من خانه یک نفر مسلمانم. اگر کسى از کوچه عبور مى‏کند، یک نشانه ‏اى باید روى خانه ما باشد که آن خانه بگوید من خانه یک نفر مسلمانم. در لباس پوشیدن ما لااقل یک نشانه باید وجود داشته باشد که بگوید به این نشانه من مسلمانم.

معنای کلمه شعار

ما اول باید کلمه «شعار» را معنى بکنیم تا ببینیم معنى بزرگ شمردن شعار چیست، آنگاه ببینیم چه چیزهایى شعارهاى اسلامى است که ما وظیفه داریم آن شعارها را بزرگ بشماریم و تعظیم کنیم.

کلمه «شعار» از همان ماده‏اى است که کلمه «شعور» آمده است که مفهوم علم و درک در آن است. شعار عبارت است از چیزى که نوعى اعلام وابستگى در آن وجود داشته باشد. هر کارى که انسان مى‏کند که مفهوم و معنى آن کار این باشد- یا لااقل متضمن این جهت باشد- که وابستگى انسان را به یک گروه معین، به یک فرقه معین، به یک کشور معین، به یک حزب و جمعیت معین اعلام کند، به آن «شعار» مى‏گویند. اصل این کلمه راجع به شعارهایى است که در قدیم در میدان جنگ معمولاً سربازها مى‏دادند. در جنگ‌های قدیم که بیشتر جنگ‌های تن‌به‌تن بود و احیاناً افراد دو لشکر در یکدیگر مخلوط مى‏شدند و یکدیگر را مى‏کوبیدند، چون همه غرق در اسلحه بودند و بعلاوه همه افراد همه رفقاى خودشان را از نزدیک نمى‏شناختند؛ براى این‌که در میدان جنگ افراد یکدیگر را بشناسند و با دشمن اشتباه نکنند.

بیان چند مصداق شعائر اسلامی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏ شعار مسلمان است. ما خود این جمله را باید زنده نگه داریم. دستور بدهید از بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏ تابلوهاى خیلى عالى، ظریف و زیبا بسازند، این‌ها را به خانه‏هاى خودتان بزنید. ما بسم اللَّه‏ را به‌عنوان یک شعار باید حفظ کنیم و شعارمانند هم باید حفظ کنیم. من در دلم آرام بگویم‏ بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏ کسى نفهمد، شعار نیست؛ بلند بگوییم؛ بلند گفتن است که اثر دارد.

وقتى شما در خانه‏‌تان‏ بسم اللَّه‏ را همیشه بگویید آن‏وقت در بچه‏تان اثر دارد. به اندازه‏اى که شعار در روح بچه اثر مى‏گذارد اصل حقیقت اثر نمى‏گذارد، یعنى بچه استعداد آن را ندارد. شما اگر مى‏خواهید بچه‏تان موحد بشود از اول باید شعار توحید را در خانه‏تان وارد کنید. اگر مى‏خواهید بچه‏تان به اسلام و پیغمبر و قرآن معتقد بشود اول باید شعارهاى نبوت را در خانه‏تان بیاورید. اگر مى‏خواهید بچه‏تان به ائمه اطهار ایمان داشته باشد اول شعارهاى امامت را در خانه‏تان ببرید. اگر مى‏خواهید بچه‏تان به اصول اجتماعى اسلام پایبند باشد و اسلام را با اصولش بشناسد شعارهاى عدالتى و حقوقى اسلام را در خانه‏هاى خودتان ببرید. بچه‏اى که از ابتدا که چشم باز کرده و داراى گوش شده و درک پیدا کرده است مى‏بیند پدرش در هر کارى حتى سر سفره که مى‏نشیند اول بلند- نه آرام که بچه چیزى نفهمد و در روح او اثر نگذارد- مى‏گوید: بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏ بعد دست به سفره مى‌‏برد، وقتى هم که تمام شد مى‏گوید: الحمد للَّه رب العالمین‏، شکراً للَّه‏ خدایا سپاسِ تو، این کار در روح او خیلى اثر مى‏گذارد. مى‏بیند پدرش وقتى مى‏خواهد اتومبیل سوار بشود، درِ اتومبیل را که باز مى‏کند مى‏گوید: بسم اللَّه الرحمن الرحیم.

یکی دیگر از شعارها شعار ذکر صلوات است. خوشبختانه یک شعارى که در میان ما زنده مانده و باید آن را بیشتر زنده کنیم و نگه داریم شعار نبوّت است، همین صلوات که در میان ما معمول است و بسیار خوب است. واقعاً وقتى که اسم مبارک پیغمبر اکرم برده مى‏شود باید صلوات بفرستیم و بلند هم صلوات بفرستیم. این شعار معنى دارد. وقتى فریادتان را به صلوات بلند مى‏کنید مى‏خواهید بگویید من به قرآن اعتقاد دارم، من به آورنده قرآن ایمان دارم.

یکی دیگر از شعائر اسلامی اذان است. چقدر توصیه به اذان گفتن در خانه شده است.

محمّد بن راشد می‌گوید: هشام بن ابراهیم به من گفت: من از بیماری خود و اینکه صاحب فرزند نمی‌گردم به امام رضا علیه‌السلام شِکوه کردم. امام رضا علیه‌السلام به من فرمود: در منزل- با صدای بلند- اذان بگو.

هشام بن ابراهیم می‌گوید: من پس از آنکه این کار را انجام دادم. خدای متعال مرا از بیماری شفا داده و فرزندان زیادی به من کرامت فرمود.

سپس محمّد بن راشد می‌گوید: من نیز همیشه درگیر بیماری و مریضی بودم و کسانی که با من در خانه زندگی می‌کردند نیز بیمار و مریض بودند. به‌گونه‌ای که من تنها می‌ماندم و شخصی نبود که به من خدمت کند. هنگامی که این حدیث را از هشام شنیدم. به کاری که امام علیه‌السلام فرموده بود پرداختم. پس آنگاه خداوند عزّوجلّ بیماری‌ها را از من و خانواده‌ام دور ساخت- والحمدللَّه.

سلیمان جعفری می‌گوید: امام رضا علیه‌السلام به من فرمود: در منزل خود اذان بگو زیرا این کار شیطان را فراری می‌دهد.

مردی از فقر و نداری خود به امام صادق علیه‌السلام شِکوه نمود. امام صادق علیه‌السلام به او فرمود: هنگامی که صدای اذان را می‌شنوی. اذان بگو.

یکی دیگر از مصادیق تعظیم شعائر، نام‌گذاری فرزندان به اسم اهل‌بیت علیهم‌السلام است. هر ملتى اسم‌هایی که روى بچه‏هاى خودش مى‏گذارد اسم‌هایی مخصوص به خود است. رابرت اسم ما نیست، اسم دنیاى مسیحیت است. ما مسلمانیم، مسلمانى خودش اسم دارد و اساساً دستور دارد. دستور است که نگذارید این اسم‌ها فراموش بشود. با کمال تأسف یکى از مظاهر تجدد این است که یک حسى در میان بعضى طبقات ما و خصوصاً در میان بعضى از خانم‌ها پیدا شده که خیال مى‏کنند اسم‌های اسلامى دیگر کهنه شده است و به شخصیت آن‌ها ضربه مى‏زند که اسم بچه‏اش را حسن یا حسین بگذارد (با این‌که ایمان به امام حسن و امام حسین دارد)، اسم بچه‏اش را على، احمد، مصطفى، مرتضى، ابوالقاسم، رضا، کاظم، صادق، باقر و اسم‌های انبیا: ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، موسى و عیسى بگذارد. مثل این‌که خیال مى‏کنیم که این‌ها دیگر کهنه شده و مانعى هم ندارد، مسلمانى که به این حرف‌ها نیست، حالا من به جاى این اسم‌ها اسمى مثلاً از گبرهاى سه هزار و چهار هزار سال پیش مى‏گذارم. خیر، مسلمانى شوخى‏بردار نیست. اسلام هم به ما نیاز ندارد که بخواهد با ما صلح و مصالحه کند که حالا از این یکى گذشتم؛ یا ما باید مسلمان باشیم و شعارهاى اسلامى را که اعلام وابستگى ما به اسلام است حفظ و نگهدارى کنیم و یا باید از اسلام استعفا بدهیم. از دست دادن تدریجى شعارها باعث مى‏شود که بعد خود محتوا را از دست بدهیم.

من هم قبول دارم ماهیت و واقعیت اسلام هرگز به این مطلب نیست که من اسمم حسن باشد یا کامران. این‏قدر اشخاصى بوده‌اند که اسمشان حسن و حسین و احمد بوده که کمر اسلام را شکسته‏اند. ممکن است اسم من یک اسم غیر اسلامى باشد ولى عملاً من مسلمان واقعى باشم. من منکر این مطلب نیستم؛ نمى‏گویم هرکسى با اسم مسلمان مى‏شود و هرکسى با اسم از اسلام خارج مى‏شود؛ ولى عرض مى‏کنم که این خودش یک حسابى است در دنیاى اسلام که ما این اسم‌ها را به‌عنوان ظرف باید حفظ کنیم تا محتوا و مظروف را از دست ندهیم.

زیارت قبور هم یکی از مهم‌ترین مصادیق تعظیم شعائر الهی است.

برخی از افراد کوردل با این استدلال که زیارت قبور ائمه اطهار علیهم‌السلام به‌منزله شرک ورزیدن به خداوند است، زیارت را عملی شرک‌آلود می‌دانند. این در صورتی است که در روایات اسلامی تأکید بسیاری بر رفتن به زیارت قبور معصومین علیهم‌السلام شده است.

حضرت صدیقه طاهره ÷ در زمان حیات خود هفته‌ای دو بار برای زیارت قبر حمزه (رضی الله) به کوه احد می‌رفتند و اگر این کار اشکالی داشت حتماً پیامبر صلوات الله علیه ایشان را از انجام این کار منع می‌کردند.

زیارت قبر اهل‌بیت علیهم‌السلام و ائمه اطهار علیهم‌السلام را نشانه وفاداری به آن‌هاست. بلال حبشی در دوران اقامت خویش در شام، رسول اکرم صلوات الله علیه را در خواب دید که به او می‎گوید: «ای بلال این چه جفایی است؟ آیا هنگام آن نرسیده که به زیارت من بیایی.» این رؤیا به اهمیت زیارت قبور اولیای الهی اشاره و تأکید دارد.

اشاره به تاریخچه تخریب قبر ائمه بقیع

هشت شوال یادآور یکی از غم‌انگیزترین حوادث تاریخ تشیع و حتی جهان اسلام است، در یک چنین ایام غم باری بقیع شاهد تاخت‌وتاز عده‌ای از خدا بی‌خبر و متحجر بود. وهابی مسلکانی که با شقاوت و بی‌رحمی نه‌تنها حرمت نوادگان پیامبر را حفظ ننمودند بلکه بقاع متبرکه آنان را ویران ساخته و اشیا گران‌بهای آن را به غارت بردند.

هشتم شوال سال ۱۳۴۴ هجری قمری پس از سلطه‎ دوباره‎ ابن‎سعود و تسلط بر شهر مدینه در ماه رمضان همان سال شیخ عبدالله، قاضی‎القضات خود را از مکه به مدینه اعزام داشتند تا موضوع تخریب مقابر موجود در مدینه را با علما و سران این شهر مطرح و موافقت آن‎ها را ولو به صورت ظاهری جلب کند و بدین منظور جلسه‌ای تشکیل گردید.

شیخ عبدالله از حاضرین پرسید: «درباره‎ تخریب این گنبد و بارگاه‌ها چه می‌گویید؟» بسیاری از آن‎ها از ترس جانشان جواب ندادند، بعضی دیگر هم اظهار موافقت کردند.

وهابی‌ها نیز مردم را با زور اسلحه جمع کرده و به سوی بقیع حرکت دادند و آنچه گنبد و ضریح در شهر مدینه و بیرون از شهر بود، ویران کردند. از جمله‎ آن‎ها گنبد و بارگاه ائمه‎ بقیع علیهم‌السلام. گنبدهای متعلق به عبدالله و آمنه، والدین رسول‎الله و حرم دختران و همسران پیامبر و حرم جناب ابراهیم فرزند رسول‎الله و گنبد مالک ابن انس و عثمان نیز تخریب گردید. وهابیون از ترس عواقب کار خود، از تخریب حرم نبوی خودداری کردند.

مهم‌ترین دلیل برای این کار را شرک‌آلود بودن این کار عنوان می‌کنند.

پاسخ به یک شبهه

یک عده که اعتقادی به این کارها ندارند، زیارت را شرک می‌دانند اما ما می‌گوییم این عین توحید است و گنبد و گلدسته و ضریح و مرقد نشان‌دهنده اهل توحید و علامت توحید است.

ما دلیل قرآنی داریم همان‌طور که خداوند می‌فرماید کوه طور به خاطر نزول تورات در آنجا مقدس است. ما ضریح را می‌بوسیم چون در زیر آن یک شخص توحیدی خوابیده است و چیزی که مقدس باشد، متعلقاتش نیز مقدس می‌شود، همان‌طور که قرآن مقدس است و کسی نمی‌تواند بدون وضو به آن دست بزند چراکه جلد و کاغذ آن نیز مقدس می‌شود، پس چرا در نظر آن‌ها بوسیدن قرآن شرک نیست و خود این کار را می‌کنند؟

به ما می‌گویند این کارها شرک است اما سؤال ما این است که چطور شما در مکه پشت سر مقام ابراهیم که آن هم یک تکه سنگ است، نماز می‌خوانید و ما هم در آنجا نماز می‌خوانیم، اما این کار شرک نیست؟ در نظر ما اسم این سنگ در قرآن آمده و مقدس است.

می‌گویند وقتی انسان مرد، همانند یک سنگ است و معنی ندارد که برای او گریه کنیم یا به او متوسل شویم، اما ما می‌گوییم قرآن بر ابراهیم و موسی و نوح و انبیا الهی سلام می‌کند، آیا سلام کردن به اولیای خدا که از دنیا رفته‌اند شرک است؟ پس اگر ما در زیارت ائمه و امامزادگان به آن‌ها سلام می‌کنیم و متوسل می‌شویم، همان کاری را می‌کنیم که قرآن می‌گوید.

زیارت، قدردانی از زحمات پیامبر و اهل‌بیت او و تأیید عملی، وفاداری، تجدید احد و آیینه‌ای است که انسان خود را در آن می‌بیند و اعمال خود را با اعمال ائمه علیهم‌السلام مقایسه می‌کند.

صندوقی که حضرت موسی علیه‌السلام را در آن گذاشته بودند یهودی‌ها آن را مقدس می‌دانند. قرآن این صندوق را یادگاری آل‌موسی و آل‌هارون می‌داند. حال این امامزاده‌ها که از نسل رسول خدا هستند نباید مقدس باشند و این صندوقی که آن‌ها در آن خوابیده‌اند، مقدس نیست و آیا زیارت آن شرک است؟ شبهات زیادی برای انحراف از دین خدا، جلوگیری از زیارت، توسل و توکل به وجود آمده است.

ممکن است کسی سؤال کند این زیارت برای خود اهل قبور هم اثری دارد؟ اجازه بدهید روایتی بخوانم.

در روایتی “محمد بن مسلم” می‌گوید: به امام صادق علیه‌السلام عرض کردم؟ آیا مردگان را زیارت کنیم؟ فرمود: بله. عرض کردم: آیا وقتی ما به زیارتشان می‌رویم، آنان صدای ما را می‌شنوند؟ فرمود: بله، به خدا سوگند چنین است، مسلماً آنان از آمدن شما خبردار شده و شادمان می‌گردند و با شما انس می‌گیرند. زیارت قبور مؤمنین توصیه شده است و دارای آثار است حالا چطور قبور بهترین بندگان خدا توصیه نشده باشد و اثر نداشته باشد؟!

درباره زیارت روایات زیادی وجود دارد که روایات باب زیارت یک جلد کامل کتاب بحارالانوار علامه مجلسی را در برمی‌گیرد. اگر کسی فرصت برای دانستن مسئله زیارت بگذارد که آیا زیارت از دین است، آیا از اصل دین است و یا طبق اعتقاد برخی گروه‌های الحادی زیارت بدعت و مثلاً شرک است! به نکات مهمی خواهد رسید.

آثار زیارت اولیای خدا

زنده نگه‌داشتن یاد و نام مرام بزرگان

زیارت قبور اولیای الهی از اهل‌بیت پیامبر صلوات الله علیه حلقه اتصال بین نسل‌های گذشته و نسل‌های کنونی است. یکی از مهم‌ترین شیوه‌های تبلیغی که مکاتب و ادیان مختلف سعی در معرفی آیین خود دارند، نشان دادن و معرفی آثار و اماکن مقدس خود به نسل‌های جدید و پیروان خود و دیگر افراد است.

اگر آثار بزرگان صدر اسلام تاکنون داعش منشانه هدم و نابود می‌شد دیگر چه نشانه‌ای از اسلام باقی می‌ماند؟ آیا نسل‌های بعد این‌طور قضاوت نمی‌کردند که ظهور پیامبر خاتم و آیین او ساختگی و فاقد ریشه‌های تاریخی است؟ همان‌طور که در غرب مسیحی به خاطر نبود مکان معتبر منتسب به حضرت عیسی علیه‌السلام چنین رویکردی به وجود آمد.

 مرکزی برای نشر معارف دینی

زیارت قبور شریف معصومین حلقه وصلی است بین نسل‌های کنونی با نسل‌های گذشته و مهم‌ترین نشانه‌های دین اسلام در عصر حاضر است.

مکان‌های زیارتی اهل‌بیت در طول تاریخ محل نشر معارف بوده است. در هر مکانی که مضجع شریف اهل‌بیت بوده است همواره حوزه‌های بزرگ علمی در آن ایجاد می‌شد مانند حوزه نجف شیخ طوسی، حوزه سامرای میرزای شیرازی و حوزه قم و مشهد که در طول تاریخ محل پرورش بزرگ‌ترین عالمان جهان تشیع و اسلام بوده است. در کشور ما نیز به خاطر وجود امام‌زاده‌های فراوان این تأثیر دوچندان بوده است و در هر منطقه‌ای که در آن مرقد امام‌زاده‌ای وجود داشته همواره فضای معنویت و تدین حاکم بوده است و امام‌زاده همواره قطبی برای اجرای مراسم عبادی و توبه و انابه بوده است و خواهد بود.

توجه به زیارت قبور اهل‌بیت علیهم‌السلام

جا دارد که ما به‌عنوان دوستداران حضرات معصومین علیهم‌السلام با جدیت بیشتر به زیارت ائمه هدی علیهم‌السلام برویم و این شعار الهی را با اخلاص بیشتری عظیم بدانیم. علمای ما به این مسئله توجه زیادی داشتند.

در اهمیت زیارت همین بس که امام صادق علیه‌السلام فرمود: چون یکی از شما شیعیان عمل حج را بجای آورد، حجش را با زیارت ما ختم کند، زیارت ما جزو پایانی حج است. امام رضا علیه‌السلام فرمود: هر امامی را در گردن پیروانش عهدی است که وفای به آن عهد جز با زیارت قبور آن امامان تمام و کامل نمی‌شود.

در سیره بزرگان و علما هم توجه به زیارت بسیار زیاد و گاهی عجیب بوده است.

فرزند مرحوم آیت‌الله بهجت رحمت الله علیه می‌گوید: یکی از سیره‌های زیارت مرحوم پدر، زیارت امام رضا علیه‌السلام بود. در روزهایی که به اتفاق ایشان در مشهد به سر می‌بردیم، می‌دیدم ایشان هر وقت از حرم برمی‌گشت، نشاط و نیروی عجیبی پیدا می‌کرد. اصلاً هیچ احساس ضعفی نمی‌کرد؛ انگار حرم قوتش بود، ارتزاقش بود. گاهی که به ایشان اعتراض می‌کردیم آقا، از این مسائل کم کنید، کارهای دیگری داریم، می‌فرمود: دیگران اگر می‌خواهند دنبال روزی بروند، من روزی‌ام همین‌جاست.

ایشان می‌فرمود: در سفری که به مشهد مشرف شده بودم، مرحوم آقای مطهری پیش من آمد و اصرار کرد شما یک روز میهمان ما در فریمان باشید، علامه طباطبایی هم آنجاست. من عذر خواستم و به‌رغم اصرارش، نرفتم.

ایشان بعدها فرمود: من بی‌میل نبودم دعوت مرحوم مطهری را بپذیرم و به فریمان بروم، ولی دلیل نپذیرفتن خواسته او از سوی من این بود که احساس کردم اگر بخواهم بروم فریمان، یک نوبت زیارت امام رضا علیه‌السلام از من سلب می‌شود و به همین علت نپذیرفتم.[۱]

ذکر مصیبت تخریب قبور بقیع

همه زیارتگاه‌ها، هی به خودت فشار میاری گریه کنی، اگه اشکِتم نیاد هی اینور اونور می‌زنی بابا یه قطره … هی به آقا میگی نزار خشک برم، می‌میرم … یه جایِ این عالم زیارت میری بغض میاد هی میگی نه نه … هی حواسِتُ پرت می‌کنی اشکِت نیاد، آخه اشکِت بیاد ردِت می‌کنن …  به خدا مدینه جرئت نداری جلو قبرِ امام حسن گریه کنی … فقط باید نگاه کنی، هی به خودت بگی گریه نکن بزار بیشتر وایستی … اما قبل از این‌که بری مدینه روضه‌خوان‌ها می‌گفتن مدینه، قبرستانِ بقیع یه جا میشه خوب گریه کرد و روضه خواند … باید بری ببینی، مدینه رفته‌ها میدونن، مدینه آدم دلشوره داره برگرده، اگه یکی بپرسه قبر زهرا رو رفتی …؟ تو مدینه دور و بَر قبرستان بقیع بچه‌شیعه‌ها باحیا پاشونو از پاشون برمیدارن … میگه نکنه زیرِ پام قبر مادر باشه … هر جا کبوترها جمع میشن بچه‌شیعه‌ها میرن اونجا یه فاتحه میخونند … هر جا می‌بینن شلوغیه میگن شاید اینجا باشه … می دونید این از کجا برا ما اومده؟

آخه اومد تو گودال نمی‌شناخت حسین رو یه وقت دید یه کبوتر … آخ نشسته کنار بدنی که سر نداره …

بچه ها، بقیع رو خراب کردن، اما قبل از این که خراب کنند مطمئن شدن کسی داخل نباشه … آره به خاک کشیدن، اما کسی زیر خاک نموند … این وهابی‌ها نسل شون از همین نسله.

سادات ببخشید… گفت: علی، بزار من برم در و باز کنم، اینا اومدن تو رو ببرن … تو بری من می‌میرم، بزار من برم، تا حالا رو حرفِ تو حرف نزدم … من برم …یکی اینکه من دخترِ پیغمبرشونم … دوم این‌که من تازه داغ دیدم … سومُ بگم؟ اینا از زن‌هاشون شنیدن (آره همونی که تو فکر کردی، من نمیگم، آره درسته اینا فهمیدن زهرا …) اما یه وقت آقاتون یه صدایی شنید، صدای خانومه … یا اَبتاه … چهل نفر … در شکست … چهل تا اومدن تو … اما زهرا رو ندیدن … به خودشون گفتن، الان داشت حرف می‌زد … در افتاد … چهل تا حرومی … (بگم یا نه …؟) تا می‌خواست مادرتون داد بزنه یکی رد می‌شد … آخری که رد شد داد زد، فضه خُذینی … (نگین روضه باز خوند، نه این روضه کوچه هست).

همه روضه‌ها باید ختمِ به کربلا بشه … اینجا چهل نفر … کربلا ده تا اسب … هر اسب چهار تا نعل داره … کار بجایی رسید :

اسب‌ها سهم زیادی ز تنت را بردند …

اربعین، زینب اومد کربلا هنوز به قبرها نرسیده بود با صورت اومد زمین … دوید … خانم، خانم، اینجا که قبری نیست؟ قبرها جلوست. گفت: برو کنار … کجا بودی، صبح یازدهم یا عصر عاشورا تمامِ صحرا … ببین این تکه پیراهنِشه … همه صحرا بویِ حسین رو گرفت … حسین.

 

پی نوشت:

[۱] همان: ۱۳۹۰: ش ۷: ۶۲ و ۶۳

.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *