سیرۀ تربیتی حضرت یوسف در قرآن ۳۳؛ تثبیت قلب
۱۴۰۰-۰۸-۰۹ ۱۴۰۲-۱۲-۱۲ ۱۱:۵۳سیرۀ تربیتی حضرت یوسف در قرآن ۳۳؛ تثبیت قلب

سیرۀ تربیتی حضرت یوسف در قرآن ۳۳؛ تثبیت قلب
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
به نام خدایی که جان میدهد *** زبان را به گفتن توان میدهد
مجری: سلام میکنم به همه شما، انشاءالله خوب و سلامت باشید. خداوند را شاکرم که در خدمت شما هستم، آقای شریعتی در سفر کربلا هستند و دعاگو و نایب الزیاره تک تک شما خواهند بود. در خدمت حاج آقای عابدینی عزیز هستیم. سلام علیکم و رحمه الله، خیلی خوش آمدید.
حجت الاسلام عابدینی: سلام علیکم و رحمه الله، خدمت حضرتعالی و همه بینندگان و شنوندگان عزیز عرض سلام دارم. انشاءالله آقای شریعتی نایب الزیاره همه ما خواهند بود.
مجری: سیره تربیتی انبیاء و پیامبران الهی در قرآن موضوع بحث برنامه سمت خدا در روزهای شنبه است. از حضرت یوسف (ع) میشنویم.
مراقبات ماه ذیالقعده
حجت الاسلام عابدینی: (قرائت دعای سلامت امام زمان) انشاءالله خدای سبحان ما را از یاران، یاوران و بلکه سرداران حضرت قرار بدهند و توفیق سربازیشان را از همین حالا روزی همه ما بگردانند. بخاطر اینکه ایام نزدیک ورود به ماه ذیالقعده است، با یک کلام مختصری در مورد ماه بحث را آغاز میکنیم.
فردا روز میلاد کریمهی اهلبیت حضرت فاطمه معصومه(س) هست و همه ما وامدار حضرت هستیم و همه حوزه علمیه قم و همه مردم ایران به برکت حضرت به کمالات رسیدند و دائماً مشغول استفاده از این کریمه اهلبیت علیهاالسلام هستند. ان شاء الله قدردان این برکت باشیم.
بحثی که ابتدا آغاز میکنم از المراقبات مرحوم آ میرزا جواد آقای ملکی تبریزی است در مراقبات ماه ذی القعده، ایشان در کتابشان فرمودند: این اولین شهر حرامی است که خدای سبحان در بین این چهار شهر حرامی که در بین دوازده ماه است قرار داده است. تعبیر ایشان این است «و العاقل بتنبه من ذلک» اگر جنگ در این ماه حرام قرار داده شده، محاربه با خدا اعظم حرمت را دارد. لذا در این چهار ماه جا دارد انسان اگر در ماههای گذشته هم از آن مخالفتی سر میزد، مراقبهی بیشتری داشته باشد که این جنگ با خدا در این ماهها شکل نگیرد. جنگ کردن انسانها با هم حرام است چه برسد به جنگ با خدا. منظور از محاربه، یعنی نعوذ بالله از انسان معصیت و مخالفتی نسبت به خدای سبحان سر نزند، بعد میفرمایند: در این ماه باید مراقبهی بیشتری باشد. اگر در ماههای گذشته نسبت به مصائبی که از جانب خدا به او میرسید صبر میکرد، صبر بر مصائب و رضای به قضای الهی در آن ماهها، اعظم اجر است. باید برای برطرف کردن سختیها کوشید اما رضای بر قضای الهی هم در این ایام جای ویژه دارد.
بعد فرمودند: در این ماه نماز توبه در یکشنبههای ماه ذی القعده خوانده شود به خصوص اینجا که روز اول ماه ذی القعده هم روز یکشنبه شده است. این نماز چهار رکعت است. پیامبر فرمودند: چه کسی دنبال توبه کردن است؟ «یا ایها الناس من کان منکم یرید التوبه» راوی میگوید: همه گفتند ما توبه میخواهیم. بعد حضرت فرمودند: وضو بگیرید، غسل کنید و چهار رکعت نماز بخوانید و در هر رکعت حمد را بخوانید بعد از حمد، سه مرتبه «قل هو الله احد، قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس» را بخوانند. بعد از نماز هم هفتاد مرتبه استغفار و ختم به «لا حول و لا قوه الا بالله». در هر یکشنبه ماه ذیالقعده وارد شده است، به خصوص نماز فردا که روز اول ماه هم هست. اگر کسی این نماز را خواند، از آسمان ندا میشود: یا عبد الله، عمل را دوباره از نو آغاز کن. گناه تو آمرزیده شد و خدای سبحان از تو این توبه را قبول کرد. منادی دیگر ندا میدهد: کسانی که حقی به گردن تو داشتند و در قیامت هیچکس حاضر نیست از حقش بگذرد چون همه محتاج حقوقشان هستند، اینجا وعده میدهد که تو با نمازی که خواندی، خدای سبحان کسانی را که روز قیامت از تو حقوقی داشتند را راضی میکند. یکی دیگر از بشارتها این است که قبض روح انسان به ملایمت محقق میشود. جبرئیل ندا میکند من با ملک الموت میآیم و امر میکنم که با تو مهربان باشد. و آثار دیگری ذکر شده است که این کتاب ترجمه شده است و دوستان مراجعه می کنند.
این نماز مربوط به نماز توبه است و یکشنبه های ماه ذیقعده است که بعد سرایت داده اند در یکشنبه ها و فرموده اند شاید در هر یکشنبه ای هم جا داشته باشد و اولویتش و ورودش برای یکشنبه ماه ذیقعده است.
سیرۀ تربیتی حضرت یوسف در قرآن کریم
مجری: ان شاء الله بیننده های به خواندن این نماز می شوند و برای همه کسانی که به دعا احتیاج دارند دعا می کنند. خوب حضرت استاد وارد بحث قصه حضرت یوسف(ع) می شویم.
حجت الاسلام عابدینی: در محضر سوره یوسف و احسن القصص بودیم، اذن میگیریم و عرض سلام داریم خدمت حضرت یوسف(ع) و همچنین پیغمبر اکرم (ص) و خدمت بقیه الله الاعظم، اجازه میخواهیم به ما اذن بدهند در این احسن القصص وارد شویم و از برکات و نتایج این قصه شریف بهرهمند باشیم. در محضر آیات ۳۳ به بعد سوره یوسف بودیم. آیه این بود «قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی» (یوسف/۳۳) خدایا زندان برای من محبوبتر است از چیزی که زنان من را دعوت به او میکنند. دعوت به اینکه با آنها مراوده داشته باشد. بعد میفرماید: «وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ» اگر شما کید اینها را از من برنگردانی، «أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ» ممکن است من به اینها میل پیدا کنم و از جاهلین قرار داده شوم.
من اینجا یک نکتهای را عرض کنم که توجه به اینکه انسان دائماً باید تثبیت قلبش را از خدا بخواهد، اینطور نیست که اگر انسان باور به چیزی پیدا کرد دیگر خیالش راحت باشد. حضرت یوسف صدیق است. لحظه به لحظه از خدای سبحان تقاضای تثبیت دارد.درست است که مؤمن به مرحله روح ایمان میرسد و انبیاء به مرحله روح قدسی رسیدند که بالاتر از روح ایمان است. اما در عین حال لحظه به لحظه تثبیتشان را از خدا میخواهند.
پیغمبر اکرم در حدیثی دارد که حضرت در آنجا همین دعای معروفی که میخوانیم «یا الله یا رحمانُ یا رحیم ثبت قلبی علی دینک» وارد شده که تعبیر به دعای غریق هم شده که دعایی است که شما را بر ایمان مستقر میکند. کسی از حضرت سؤال کرد: شما چرا؟ شما پیغمبر خدا هستید، حضرت میفرمایند: هیچکسی در امان نیست که نسبت به این تعبیر پیامبر مثل قلب مثل یک پری است که در بیابان افتاده باشد و هر نسیمی که به این میوزد به این سو و آن سو میرود. خدا رحمت کند آیت الله بهجت یک بیانی داشتند خیلی زیباست. ایشان میفرمودند: انسان باید مثل برگ خشکیدهای باشد در دست باد و اوامر الهی که وقتی اوامر الهی وارد میشود مثل برگ خشکیده که یک نسیم کوچک تکانش میدهد در دست اوامر الهی. اما همین که مثل یگ برگ خشکیده است در دست اوامر الهی، مثل کوه در مقابل سختیها و مشکلات است. مؤمن مثل «کالجبل الراسخ» است. بادهای تند هم تکانش نمیدهند. اما در مقابل امر الهی مثل یک برگ خشکیده است.
پیغمبر میفرماید: مثل قلب، مثل یک پر است که زود این طرف و آن طرف میشود. باید این را مراقب بود. مثنوی دارد:
در حدیث آمد که دل همچون پری است *** در بیابانی اسیر صَرصَری است
دل مثل یک پری است که در بیابان اسیر باد صرصر است. از این پر در دست باد تند چه چیزی میماند؟ ما اگر به خودمان مطمئن شویم و فکر کنیم یک چیزهایی بلد هستیم و خیالمان راحت باشد، نفهمیدیم این دل مثل یک پر است. زود این طرف و آن طرف میشود. لذا باید این دل را به یک جای عظیمی گره زد و دائماً باید به خدا پناه برد. این نگاه همان تعبیر آیه قرآن است که «أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماء» (ابراهیم/۲۴) این پر در زمین ریشه دوانده است. وقتی ریشه دواند محکم میشود. «تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهاوَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ، وَ مَثَلُ کَلِمَهٍ خَبِیثَهٍ کَشَجَرَهٍ خَبِیثَهٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ» (ابراهیم/۲۵ و ۲۶) هیچ قراری ندارد و هر باد هوسی میوزد او را به سمت خودش میبرد. لذا یوسف صدیق در برابر باد شدید امیال نفسانی در سن جوانی محکم بود و گفت: «مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوایَ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» (یوسف/۲۳) او بهترین پناهگاه است. زود خودش را در پناه خدای سبحان برد. اینجا که زنها آمدند و همه او را دعوت کردند، تعبیر میشود «وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ». او با این مقامی که در آزمایشهای سخت قبول شده است لحظه به لحظه ملتجی میشود. در تثبیت قلب باید لحظه به لحظه به خدای سبحان پناه برد که در حرکت ما تزلزل پیش نیاید. باید خیلی مراقب قلب باشیم. مراقب در این ماهها میتواند ملکه مراقبه را در انسان ایجاد کند که انسان توجهاش بیشتر باشد.
عبدالله بن ثنان از امام صادق(ع) نقل میکند که حضرت فرمودند: به شما شبهات و لغزشهایی میرسد. به جایی میرسید که امام از بین شما غائب میشود. کسی در بین شما نجات پیدا نمیکند الا کسی که دعای غریق دائماً همراهش باشد. دعای غریق چگونه است؟ «قال تقول یا اللهُ یا رحمانُ یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک» من خواستم بگویم: «یا مقلب القلوب و الابصار» حضرت فرمود: «فقال ان الله عزّ و جل مقلب القلوب و الابصار» هست. خدا مقلب القلوب است اما آنطور که من گفتم بگو. چون ما رابطه بین اسماء الهی را نمیدانیم. فکر میکنیم اگر در دعایی ده اسم ابتدا آوردند و بعد یک دعا را آوردند، فرقی نمیکند. اینجا ابصار را نیاور.
در آیه شریفه میفرماید: «وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ»(یوسف/۳۳) من از جاهلین میشوم. یکبار این تعبیر را یوسف در مقابل زلیخا دارد. وقتی درها را بست و یوسف را حبس کرد، «إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» (یوسف/۲۳) ظالم به فلاح نمیرسد. بعد هم در آیهی ۵۲ دارد در مقابل عزیز مصر که میگوید: خائن در نزد خدا محبوب نیست. خائنین در امان نیستند. اینجا میفرماید: «وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ» با خدا مخاطبه دارد. چرا به عزیز مصر میگوید: من از خائنین نباشم؟ چون امانتی که عزیز مصر در خانهاش میبرد را گفت: من خیانت نکردم، من امین هستم. درمقابل زلیخا میگوید: من ظالم نیستم. در مقابل خدای سبحان میگوید: خدایا مرا از جاهلین قرار نده که اگر کسی به معصیت مبتلا شد به جهل مبتلا شده است. اگر کسی لغزش پیدا کرد جاهل است. هرچند علم داشته باشد. علمی که به عمل نرساند جهل است. لذا بعضی فرمودند: جهل در مقابل عقل است نه علم. امام صادق میفرماید: عقل ۷۵ لشگر دارد، جهل ۷۵ لشگر دارد. جهل را در مقابل علم قرار نداد. جهل را در مقابل عقل قرار داد. یعنی جاهل کسی است که عاقل نیست. ممکن است علم هم داشته باشد اما اگر عقل نداشت جاهل است. لذا تعبیر این است «إِنَّمَا التَّوْبَهُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَهٍ» (نساء/۱۷) خدایا توبه را برای کسانی قرار دادی که اینها به گناه مبتلا میشوند. «بجهاله» اینها جهل پیدا کردند، بنده ممکن است یک چیزهایی هم بداند اما اگر مبتلا به گناه شد، جاهل میشود. اینجا عقاب هم بیشتر میشود. «وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ» (یوسف/۳۳) عقل را در وجود من احیاء کن. این را هم به امداد الهی میتواند عاقل بماند.
انسانها در مقابل این مسأله چهار دسته میشوند. بعضیها گاهی میدانند خوب است و خوب عمل میکنند. هم صاحب جزم است و هم صاحب عزم است که عمل است، جزم و عزم را با هم دارد. این مانند اولیای الهی و صلحا و مؤمنین میشود. اما گاهی انسان میداند خوب، جزم دارد اما عزم ندارد. اهل عزم نیست. عملش صحیح نیست و به معصیت مبتلا میشود. گاهی انسان صاحب عمل خوب است، عزم دارد اما جزم ندارد. از جهت علمی چیزی نمیدانند. اما هرچه بفهمند از دین است انجام میدهند. اهل تقلید هستند و بالاخره این هم نجات پیدا میکند. اما این کجا و آن کسی که هم میداند و هم عمل خوب انجام میدهد. اما کسی که نه میداند، نه صاحب عزم است. جهالت و حیرت او از همه بیشتر است. سعی کنیم هم صاحب جزم باشیم که علم باشد و یقین باشد و عقل باشد، هم صاحب عزم باشیم.
نکته دیگر این است که یوسف صدیق به خدای سبحان پناه ببرد. وقتی درها را به روی یوسف بستند، یوسف(ع) معاذ الله گفت اما در دنبال معاذ الله از صحنه جرمی که میخواستند او را به زور به گناه وادار کنند، فرار کرد. یعنی حقیقت استعاذه فرار است، از صحنه جرم اگر قدرت ندارد مقابله کند، اگر قدرت دارد باید صحنه جرم را به هم بزند، اگر نمیتواند هجرت کند. استعاذه به این نیست که انسان در محیط گناه بنشیند و اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بگوید. باید صحنه جرم را به هم زد. یا باید صحنه را تغییر داد. اینجا یوسف صدیق میگوید: وقتی مرا دعوت کردند به اینکه یا تن بده یا زندان ببریم، میگوید: خدایا زندان برای من محبوبتر است تا چیزی که اینها دعوت میکنند. گفتیم: یوسف زندان را تقاضا نکرد. گفت: اگر اینها مرا بین دو امر مختار میکنند، زندان برای من محبوبتر است. نه اینکه بگوید: خدایا مرا به زندان ببر! یوسف صدیق برای خدا تکلیف مشخص نمیکند. اینجا یوسف میگوید: هجرت از محیط گناه حتی به قیمت رفتن به زندان برای من محبوبتر است. اگر اینها حاکم هستند، اگر اینها غالب هستند، اینها میخواهند با قدرتشان مرا دعوت کنند، من تن نمیدهم. زندان رفتن کسی که در یک محیط ساده باشد خیلی سخت نیست. یک کسی را که در محیط رفاه بردند، زندگی مرفه داشته، یک شب بخواهد در زندان بماند، آنجایی که هیچ زندگی محقق نبوده، یوسف را از قصر به زندان تهدید میکنند.
یوسف میگوید: من حاضرم به زندان بروم ولی به این تن نمیدهم! حاضر شد از کاخ به سختترین جا نقل انتقال کند ولی تن به گناه ندهد. استعاذه و حقیقت آن یک کار عملی است. استعاذه با لفظ هم باید داشت. وقتی آژیر قرمز میکشیدند، مردم نمیگفتند: آژیر قرمز شد، حرکت میکردند به سمت پناهگاه. استعاذه یعنی آژیر قرمز حرکت را با لفظ اظهار کن اما با پا هم به سمت پناهگاه بدو. از آن محیط دور شو و هجرت کن. شریط را تغییر بده. اگر شرایط سخت شد اذن به گناه نداریم، بگوییم: مجوز گناه میشود. میگوید: حتی در اینکه تو از شرایط قصر به زندان و سختترین شرایط بروی. اینطور نیست که هرکس زندان رفت آدم بدی باشد، ممکن است در محیطی حاضر به گناه نشده و شرایط علیه او صورت سازی کردند، این حاضر شده بگوید: خدایا من حاضرم به زندان بروم اما حاضر به گناه کردن نیستم. امروز خیلیها را تهدید میکنند که اگر در فلان مسأله همکاری نکنی، علیه تو پرونده سازی میکنیم. این مجوز نیست برای انسان که انسان بگوید: من کوتاه میآیم. یوسف را با غل و زنجیر در شهر چرخاندند. یوسف دوازده سال در زندان بود. گاهی بین دعا و اجابت چهل سال فاصله شده است. بین دعای موسی و اجابتش چهل سال فاصله شده است. به زندان رفتن یوسف خودش جزء بهترین تقدیراتی بود که خدای سبحان برای یوسف رقم زد و چه نتایجی برای انسان عاید میشود.
پس استعاذه به خدا باید عملی باشد، یکی هم اینکه در مقابل مخیر شدن به سختی یا گناه انسان نگوید که سختی برای من راحت نیست، پس مجوز شود به اینکه به سمت گناه میل پیدا کند. خود سختیها و شدائد همیشه زمینه نجات است. همیشه زمینه آسانی است. دو نگاه همیشه به سختی هست. از یک زاویه سختی دیده میشد و از زاویه دیگر همان شیء است و راحتی است. «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرا» (شرح/۶) با سختی راحتی است. در عین اینکه یوسف به زندان افتاد، همین عین راحت بود. یوسف در عین اینکه در قصر بود تحت فشار بود. دائماً تحت شکنجه روحی از جانب زلیخا بود. اما همین که به زندان افتاد از این سختی احساس گشایش کرد. با اینکه از جهت بدنی در فشار است اما از جهت روحی در یک گشایش قرار گرفته است. گاهی بعضی زندگیشان در عین رفاه زیاد جهنم است. ابزار و افزار زندگی هست ولی زندگی نیست. گاهی زندگی بسیار ساده است ولی خوشی هست. سعدی میگوید: کسی را دیدم که با اینکه حیوان درندهای او را گاز گرفته بود، یک زخم کشندهی دردناکی را داشت، اما دائم شکر خدا را میکرد. به او گفتم: تو در این حال شاکر هستی؟ گفت: خدا را شکر میکنم که به مصیبت مبتلا شدم نه معصیت! یوسف صدیق به درد و سختی زندگی مبتلا شد اما به معصیت مبتلا نشد.
نکته دیگر اینکه یوسف(ع) اگر در مقابل مسائلی که پیش میآید با خدا رابطه برقرار کند، همه وسایل و دشمنیها علیه او تبدیل به فرصت میشود. اگر رجل الهی در کار باشد، همه تهدیدها تبدیل به فرصت میشود. این در حاکمیت همینگونه است که فرمودند: اگر رجل الهی بر سر کار باشد، مثل امروز ما که در پناه امام زمان(عج) هستیم، خدای سبحان عنایت کرده در این مملکت یک ولی فقیه عادلی مثل مقام معظم رهبری سر کار هست و ما همه تحت پوشش او هستیم. سختیها هست اما اگر ما واقعاً مرد کار باشیم، مرد میدان باشیم وعده الهی در این هست که همه تهدیدهای دشمنان تبدیل به فرصت میشود. وعده الهی است که تمام تهدیدها اگر رجل الهی عادل در کار باشد، تبدیل به فرصت میشود. اگر این باور ایجاد شود در مسئولین ما و خود ما، تمام آنچه دشمن علیه ما به کار میبرد، یک سکو برای پرش ما به سمت بالاتر است. دشمن در برابر رجل الهی هیچگاه قدرت ندارد به هیچ وجهی او را سرکوب و منکوب کند. خدا برای او گشایش ایجاد میکند. منتهی گاهی باید نگاه را تغییر داد انسان فقط بدن نیست. اگر دوربینی باشد که نظام روحی و روانی انسان را نشان بدهد، گاهی سختی بدنی هست اما راحت روح است. یوسف از سختی قصر به زندان که بدنش در سختی بود اما روحش در گشایش بود، آنجا قرار گرفت و برای او یُسر محقق شد.
نکته دیگر اینکه انسان باید حواسش باشد هر آزادی ارزش ندارد و هر زندان رفتنی هم قبیح نیست. نگاه ما به کسانی که در زندان هستند نگاه مجرمانه نباشد. گاهی ممکن است کسی در استقامت در کارش مبتلا به زندان باشد. درست است که گاهی اینها در مملکت کفر واقع شده است، اما در مملکت اسلامی هم گاهی شرایط را دیگران به گونهای بازسازی میکنند که طرف ممکن است مجبور شود برای اینکه از حق عدول نکند، به زندان هم برود ولی پای حقش بایستد. هر آزاد بودنی ارزش نیست در مقابل اینکه انسان به معصیت مبتلا شود.
مجری: … چقدر خوب است که ثواب تلاوت آیات امروز را به حاج آقا رحیم ارباب هدیه کنیم.
بیا گل نغمه ایمان بخوانیم *** بیا از روح جاویدان بخوانیم
برای مهدی و روز ظهورش *** بیا با هم کمی قرآن بخوانیم
اشاره قرآنی را بفرمایید و بعد از حاج آقا رحیم ارباب عارف و سالک بزرگ بشنویم.
حجت الاسلام عابدینی: این صفحه (۳۸۰ قرآن کریم) خیلی نکات دارد. وقتی قرار شد ملکه سباء بیاید و با سلیمان نبی گفتگو کند، عرش او را آورد. قبلش گفت: چه کسی میتواند عرش او را بیاورد؟ اطراف حضرت سلیمان متخصصین زیادی بودند. بین این متخصصین افراد ویژهای بودند. اول یک بزرگی از اجنه میگوید: من حاضر هستم ولی چند ساعت طول میکشد. سلیمان وقتی به مجلس قضا مینشست، صبح تا ظهر بود. میگوید: قبل از ظهر میآورم. دارد بزرگ جن این قدرت را داشت که فاصله چهار هزار کیلومتری را در سه چهار ساعت حاضر کند. اما در کنار این تعبیر این است که آن کسی که علمٌ من الکتاب نزدش بود، این یک نفر از نفرات انسانی بود. چون سلیمان آن زمان بزرگ انسانها بود از جهت عظمت و بزرگی، تعبیر علامه این است قبل از نگاه، یعنی قبل از سرعت نور، تا نگاه کرد دید هست. این تفاوت قدرت انسان با قدرت جن چقدر عظیم است. لذا ما خومان باور به قدرت خودمان نداریم. وقتی این خانم میآید و آن وقایع پیش میآید، «رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»(نمل/۴۴) خدایا من با ایمان به سلیمان به تو ایمان آوردم. یعنی راه به سوی خدا که از راه لایت میگذرد را حفظ کرد. «أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» این از راه سلیمان است. امروز هم راه به سوی خدا فقط از راه ولایت امام زمان(عج) است. انشاءالله ایمان ما از این طریق باشد.
در مورد حاج آقا رحیم ارباب نکات زیادی هست. ایشان همه علوم را داشت، عارف و فیلسوف و فقیه بود. ایشان جوانهایی بودند در آن زمان یک نهضتی راه افتاده بود که نماز را فارسی بخوانیم. گاهی برخوردهای نامناسب باعث شد این جوانها رمیده شوند و به اعتقاد خودشان راسخ شوند، بالاخره یکی واسطه میشود اینها را نزد آقا رحیم ارباب میبرد، ایشان آنجا میگوید: این خیلی خوب است. من در جوانی دلم میخواست نماز را فارسی بخوانم. موفق نشدم، شما ادامه دهید. وقتی اینها را به این مسأله تشویق میکند، به نماینده آنها میگوید: نماز را بخوان ببینم چطور میخوانی؟ وقتی شروع میکند از بسم الله الرحمن الرحیم، فارسی بخواند. بعد میگوید: اینکه گویایی آن معنا را ندارد. یکی یکی میآورد، وقتی اینها نگاه میکنند و میبینند ترجمه خوب نبود، بعد میگوید: چطور میشود به این ترجمهها بسنده کرد؟ جوانها را چطور سیر داد؟ نیامد از اول کار آنها را تخطئه کند. آنجا دارد که این جوانها خودشان منقلب شدند و برگشتند و با اخلاق و رفتار و روش برخوردی ایشان متحول شدند و از مریدان دائمی ایشان شدند. انشاءالله خدای سبحان اینها را شفیع ما قرار بدهد.
مجری: دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حجت الاسلام عابدینی: در رأس دعاهای ما دعا برای فرج امام زمان باشد. انشاءالله خدای سبحان این سختیهایی که برای ملکت ما پیش آمده به عزت و قدرت خودش، به راحتی برطرف کند، جوانهای ما را در پناه لطف خودش حفظ بفرماید و مشکلات جوانهای ما را برطرف بکند. عزت کشور ما را به عنوان پرچمدار توحید در سراسر جهان عزیزتر کند.
مجری: فردا اول ذیالقعده سالروز ولادت با سعادت کریمه اهلبیت حضرت معصومه(س) هست. فردا برنامه سمت خدا از شهر مقدس قم، شبستان امام خمینی تقدیم حضور شما خواهد شد. دختر خانمهایی که به سن تکلیف رسیدند و در برنامه سمت خدای فردا حاضر شوند، به ۱۱۰ نفر به نام نامی امیرالمؤمنین هدایایی تقدیم حضورشان خواهد شد. هرکس حضرت معصومه را زیارت کند بهشت بر او واجب میشود.
کارشناس برنامه: حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا عابدینی
برنامه سمت خدا | تاریخ پخش : ۱۳۹۷/۰۴/۲۳
موضوع کلی : سیرۀ تربیتی انبیاء الهی در قرآن کریم
.






